بانزلانی

خانه تنبور برای سومین سال متوالی جایگاه عاشقانه این هنر گشت

برگزاری سومین جشنواره کهن آواهای تنبور و موسیقی مناطق کُردنشین با حضور هنرمندانی از ۱۰ استان کشور در روستای بانزلانی

سومین دوره جشنواره کُهن آواهای تنبور طی دو روز در خانه تنبور برگزار شد تا در نهایت برگزیدگان این دوره معرفی شوند.

 سومین جشنواره کُهن آواهای تنبور، سومین دوره جشنواره کُهن آواهای تنبور و موسیقی مناطق کردنشین در روزهای ۳۱ مرداد و یکم شهریور ۱۳۹۸ در خانه تنبور ایران واقع در روستای بان‌زلان دالاهو (استان کرمانشاه) برگزار شد.

این جشنواره در دو بخش گروه نوازی و تکنوازی با هدف حفظ و اشاعه موسیقی مقامی و کردی؛ شناسایی استعدادهای جوان وحمایت و قدرشناسی از تلاش‌های موثر هنرمندان برگزار می شود.

در سومین دوره این جشنواره ۳۹ گروه و ۱۷۸ تک نواز شرکت کرده بودند که از این میان ۱۳ گروه و ۵۱ تکنواز به مرحله نهایی راه یافتند.

استان‌های آذربایجان غربی، ایلام، کردستان، خراسان رضوی، لرستان، قزوین، مرکزی، کرمانشاه، همدان و البرز در این جشنواره نمایندگانی داشتند.

شرکت‌کنندگان در این جشنواره در دو روز اجراهایشان را در خانه تنبور ایران و در مقابل داوران به صحنه بردند. از نکات مهم این جشنواره حضور مردم و علاقه‌مندانی بود که طی دو شبانه‌روز حضوری مستمر داشتند و به جشنواره رونق داده بودند.

این جشنواره مبارزه با تهاجم فرهنگی است

مراسم اختتامیه این جشنواره شب گذشته جمعه یکم شهریور ۱۳۹۸ در خانه تنبور برگزار شد.

در این مراسم علی اکبر مرادی پایه گذار جشنواره کُهن آواهای تنبور و موسس خانه تنبور در سخنانی گفت: دولت گذشته به ما گفتند نمی‌شود و نگذاشتند جشنواره کُهن آواهای تنبور شکل بگیرد، دولت آقای روحانی هم ۱۰ روز مانده به آغاز جشنواره به ما می‌گوید که نمی‌توانیم بودجه بدهیم.

وی ادامه داد: من می‌دانم که کشور با مشکلات اقتصادی رو به روست و تحریمی گریبان‌گیر ما شده که ناجوانمردانه است. اما آیا همین بودجه‌ای که در مملکت موجود است، به صورت عادلانه تقسیم می‌شود؟ اگر برای جشنواره تنبور پول نیست، پس باید برای هیچ برنامه دیگری پول نباشد. اگر برای برنامه های دیگر پول خرج کردید پس در حق ما جفا کرده‌اید.

این نوازنده  تنبور گفت: همه یکی هستیم. اگر نیست پس برای همه‌مان نیست. اگر جاده منطقه ما سال هاست که بدترین وضعیت را دارد و شما به علت نبود بودجه، این جاده را بازسازی نمی کنید، پس جاده های دیگر را هم درست نکنید.

مرادی تاکید کرد: این جشنواره به صلاح مملکت است. در واقع برگزاری این جشنواره همان مبارزه با تهاجم فرهنگی است. با چنین جشنواره‌هایی می‌شود در مقابل تهاجم فرهنگی ایستاد. با حرف زدن و شعار دادن هیچ تهاجمی مهار نمی‌شود. از مسئولان می خواهم که از جشنواره کُهن آواهای تنبور حمایت کنند تا بچه هایمان را به این راه هدایت کنیم. ما همه خدمت‌گزاریم و هیچ انتظاری از کسی نداریم.

 

مبادا موسیقیدانان محلی و سنتی روبه‌روی هم قرار بگیرند

بخش دیگری از مراسم اختتامیه سومین جشنواره کُهن آواهای تنبور به سخنرانی علی اکبر شکارچی اختصاص داشت. شکارچی به عنوان نماینده هیات داوران پیش از صحبت هایش گوشه «رامکلی» در آواز ابوعطا و «روح الارواح» در آواز بیات ترک را آواخوانی کرد تا به نوعی به اشتراک های موسیقی مقامی و موسیقی دستگاهی اشاره کند. در ادامه متن صحبت های علی اکبر شکارچی را می خوانید:

«می خواستم بگویم که موسیقی نواحی و موسیقی دستگاهی ما چقدر با هم همخون هستند. عشق، مهربانی، عصیان و شگفتی همه در دل این موسیقی ها هستند.

ای مردم بیایید نگاهتان را از زمینیان به آسمان ببرید نگاهتان را به دل خودتان ببرید. برگزاری این جشنواره دو پند داشت؛ یکی برای مسئولان وزارت ارشاد و دیگری برای مسئولان خانه تنبور.

مسئولان وزارت ارشاد طی بیست روز گذشته آنچنان ما را فرسوده کرده‌اند که من با معاون وزیر تماس گرفتم و گفتم درست است که می خواهید برخی از جشنواره ها را حذف کنید و هزینه اش را به کارهای پژوهشی اختصاص دهید. اما علی اکبر مرادی و جشنواره تنبورنوازی وزنه بزرگی در موسیقی کشور است. تنبور نوازی در موسیقی ما جایگاهی دارد که با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه و معاوضه نیست. این اصلا درست نیست که شما بودجه این جشنواره را حذف کنید و بودجه اش را به پژوهش دیگری اختصاص دهید؛ اصلا کدام پژوهش؟ مگر تا کنون در زمینه پژوهش چه کرده اید؟

بیایید بدون هیچ تحلیل سیاسی و اجتماعی، رها کنیم آنچه را به آن دل بسته بودیم. این جشنواره درسی به آقای مرادی داد که نشان می دهد این جشنواره علی رغم اینکه یک ریال از ارشاد استان کرمانشاه و وزارت ارشاد کمک نگرفته است  اما با همت مردم چقدر باشکوه تر برگزار شد.

موقعی که معنویت و انسانیت در اینجا موج می زند، مگر می شود جماعتی برای موسیقی‌شان دستشان خالی بماند. خداوندگار موسیقی نمی گذارد شما تنها بمانید.

مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد و مسئولان ارشاد استان کرمانشاه اگر افتخار کردند و برای موسیقی هزینه کردند، واقعا ممنونشان هستیم. اگر حاضر به هزینه کردن نشدند، نباید منتظرشان بمانیم.

شاید من دیگر نفسی نداشته باشم که برایتان صحبت کنم. اینهایی که می گویم نصیحت نیست، وصیت است.

ما دوره های سختی را در عرصه موسیقی پشت سر گذاشته ایم. وقتی من استاد دانشگاه بودم سازم را در کیسه می گذاشتم و با خودم به دانشگاه می بردم. امروز امکانات خوبی داریم که حاصل طی کردن مسیری دشوار طی حدود نیم قرن گذشته است.

اکنون که شرایط فراهم شده است مبادا که موسیقیدانان محلی و سنتی روبه روی هم قرار بگیرند. این هم پندی است که من به عنوان یک گوشزد بیانش می کنم.

غیبت کردن و بدگویی کردن از یکدیگر باعث نشود که از همدیگر یاد نگیرید. نگذارید بحران های اقتصادی، اجتماعی و بحران های خانوادگی موجب شود که از همدیگر دور بمانید. بیایید با خودمان تمرین نیستی کنیم؛ این تمرین مبارزه خوشایندی است بین بیرون و درون. بیایید از هنرمندان بزرگی مانند علی اکبر مرادی، حیدر کاکی، کرمی، بهزاد مرادی و بازگیر که دست به دست همدیگر داده اند و موسیقی را سرفراز کرده اند، سپاسگزار باشیم.

وقتی موسیقی تنبور را می شنوم انگار ایران را بر روی دستان این جوانان و بر فراز قله دماوند می‌بینم؛ از این بهتر هم مگر چیزی هست.

خانه تنبور با دشواری بسیار برای شما فراهم شده است. مرادی مانند درختی است که به شوق زیستن از دل سنگ می روید. شما مردمی که امشب اینجا هستید بار و بر این رویش هستید.

هیات داوران از حضور پررنگ بانوان در جشنواره تشکر می‌کند و خرسندی خودش را از حضور جوانان اعلام می کند.

ای دوستان جمعتان جمع باد، تنبور و موسیقی تان نگابان فرزندانتان باد، شوق آموختن موسیقی پیوسته در درونتان جوشان باد، دست حمایت و پاسداری تان از کُهن آواهای این سرزمین هرگز کوتاه نباد.»

در بخش پایانی مراسم اختتامیه سومین جشنواره کُهن آواهای تنبور، برگزیدگان این جشنواره به شرح زیر معرفی و تقدیر شدند:

تکنوازی تنبور ـ گروه سنی الف 

«رها افضلی از دالاهو ـ سارا کاکایی از کرمانشاه ـ ایوب عباسی از قصرشیرین»، مشترکا رتبه اول

«کیان ناصری از  کرمانشاه ـ گل رخ شاه ابراهیمی از صحنه ـ اهورا رضایی از سرپل ذهاب»، مشترکا رتبه دوم

«سارا رستمی از سرپل ذهاب ـ آریاناز اله وردی از ایلام»، مشترکا رتبه سوم

تکنوازی تنبور ـ گروه سنی ب

«بنیامین گراوندی از ایلام»، رتبه اول

«رومینا نوروزی از همدان»، رتبه دوم

«فرهاد فتاحی از کرمانشاه ـ سیدفرهاد فرهادی از دالاهو ـ هاتف مرادی خانی از کرمانشاه»، مشترکا رتبه سوم 

تکنوازی تنبور ـ گروه سنی پ

«پویا عباسی از کرمانشاه» - رتبه اول

«مهدی مریدی از ساوه ـ تارا افضلی از دالاهو»، رتبه دوم

«وریا کریمی از دالاهو»، رتبه سوم

تکنوازی تنبور ـ گروه سنی ج

«علی مومیوند از کرمانشاه»، رتبه اول

«حامد ناجی از قزوین»، رتبه دوم

«بهزاد کرمی از سرپل ذهاب»، رتبه سوم

مقام خوانی ـ گروه سنی الف

«بردیا اکابری از قصرشیرین»، برگزیده 

مقام خوانی ـ گروه سنی ب

«کسری کاکایی از کرمانشاه»، رتبه اول 

«آریان عزیزی از قصرشیرین»، رتبه دوم

«متین محمودیان از دالاهو»، رتبه سوم

مقام خوانی ـ گروه سنی پ

«حسین اعظمی از دالاهو ـ جهاندار ملکی از کرمانشاه»، رتبه اول 

«مهدی مرادی از قصرشیرین ـ پدرام ظاهری نیا از قصرشیرین» ، رتبه دوم

« سیدروزبه مهرابی از کرمانشاه» ، رتبه سوم

مقام خوانی ـ گروه سنی ج

«سعید کرمی راد از کرمانشاه ـ مراد مرادی از قصرشیرین»، رتبه اول 

«سجاد علایی فر از دلاهو ـ سیدعابدین حسینی از سرپل ذهاب»، رتبه دوم

«آرش شیرویی از دالاهو»، رتبه سوم

سازهای بادی – نرمه نای

«آروین دباغی از بوکان»، رتبه اول

«مژگان سیدی از بوکان»، رتبه دوم

سازهای بادی ـ شمشال 

«عبدالباسط مرادی از جوانرود ـ اسماعیل غفوری از بوکان»، رتبه اول

«شهرام مهدوی از روانسر»، رتبه دوم

گروه نوازی

«گروه الوند از کرمانشاه»، رتبه اول

«گروه سی رود از قصرشیرین ـ گروه کوپسار از البرز»، رتبه دوم

«گروه سیمرغ از  لرستان ـ گروه ققنوس از قصرشیرین»، رتبه سوم

در بخش گروه نوازی، «گروه سوارو از بوکان» نیز به عنوان گروه برگزیده جشنواره معرفی شد.

 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در دوشنبه چهارم شهریور ۱۳۹۸ و ساعت 18:28 |

خانه تنیور خانه، جم خانه نیست

خانه تنبور فقط و فقط برای هنر است

خانه تنبور هیچ زبطی به عقیده  مذهب ندارد

خانه تنبور  برای تنبور است

خانه تنبور خانه تنبور جهان است

بانزلان سربلند بانزلانی سرافراز

استاد علی اکبر مرادی پاینده باد

به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه شرق، حضور علي‌ اكبر مرادي، نوازنده مهجور تنبور و تلاش‌هاي ١٠ساله او براي افتتاح اين خانه، در كنار دوستي قديمي و همكاري‌هاي مختلف او با ديگر استادان موسيقي، همه و همه باعث شده اين جمع كه حتي در تهران هم به‌سختي مي‌شود آنها را كنار هم جمع كرد، در اينجا دور هم جمع شوند و اين اتفاق را در بيست‌ويکمين روز شهريور ٩٦ جشن بگيرند.

بعد از صرف ناهار سنتي كرمانشاه و استقبال، فعاليت‌هاي روزهاي گذشته رمق مرادي را گرفته؛ تا‌آنجاكه رانندگي را به رئوفه، عكاس ما، مي‌سپرد و تنها براي لحظاتي به چشم‌هايش استراحت مي‌دهد. با لهجه شيرين كردي‌اش به رئوفه مي‌گويد: «شما امانتيد و براي كمك به ما آمده‌‌ايد، با احتياط برو». در تمام راه ما را ميهمان تنبورنوازي‌هايش مي‌كند كه از ضبط ماشين در حال پخش است. همين‌طور كه از كنار مزارع بلال رد مي‌شويم و كوه‌هاي دالاهو را از دور مي‌بينيم، از او مي‌پرسم استاد چرا اينجا خانه تنبور را درست كرديد؟ مي‌گويد: «كساني كه اينجا مي‌آيند، حتما خيلي موسيقي يا تنبور را دوست دارند؛ اينجا آمدن هوسي نيست. وقتي براي كلاس‌هاي من در تهران از سيستان‌وبلوچستان مي‌آيند، براي خانه تنبور هم مي‌آيند. نگران نيستم. ضمن اينكه زمين اين بنا، ارث پدري من بوده است و من در همين روستا زندگي مي‌كنم».


بانزلان عليا را رد مي‌كنيم و به بانزلان سفلي مي‌رسيم، از دور بناي زيباي خانه تنبور را بر فراز تپه‌اي در دشت در كنار درياچه سد آزادي مي‌بينيم. ساعت سه‌ونيم بعدازظهر است. ماشين‌هاي زيادي بيرون محوطه خانه ايستاده‌اند و صداي سرنا و دهل فضا را پر كرده است. مردان با لباس‌هاي كُردي و سنجاق‌سينه‌هايي كه نشانه موسيقي دارد، روي پله‌ها و اطراف خانه براي خوشامدگويي ايستاده‌اند. زنان با لباس‌هاي رنگارنگ كردي، با روسري‌هاي شاد، با كودكانشان در دست و بغل، زير نور آفتاب تند شهريور دامنه دالاهو نشسته يا ايستاده‌اند. گروه گروه مردان، پير و جوان، خودشان را براي رقص كردي آماده مي‌كنند و فضاي پرشوري را رقم مي‌زنند.

از پيش اعلام شده مراسم ساعت شش شروع مي‌شود. دسته‌دسته به تعداد آدم‌ها افزوده مي‌شود و استادان موسيقي در هلهله مردم وارد ساختمان خانه مي‌شوند. طبيعت اطراف چنان همه - به‌ویژه ما پايتخت‌نشين‌ها - را به وجد آورده كه گذر زمان آسان مي‌شود. مراسم اختتاميه جشنواره كهن آواهاي تنبور و افتتاحيه خانه تنبور در ازدحام جمعيت و فريادهاي شادي مردم به‌ویژه براي شهرام ناظري و كيهان كلهر كه همشهري‌هايشان هستند، آغاز مي‌شود. بعد از خيرمقدم، دو هنرمند سرنانواز و دهل‌زن لحظات كوتاهي را به اجراي قطعات مي‌پردازند. بعد از آن، شبستري، مدير اجرائي جشنواره كهن آواهاي تنبور و شاه‌حسيني، معاون  سياسي - امنيتي استانداري كرمانشاه، صحبت‌هايي درباره افتتاح اين خانه مي‌كنند و در ادامه، هنرمندان بوكان به اجراي قطعه مي‌پردازند.

علي‌اكبر مرادي، مردي كه تمام اين اتفاق‌ها به همت او شكل گرفته، ميان تشويق‌هاي بي‌امان همشهريانش روي صحنه مي‌آيد. او حالا شمايل مردي است كه نشدني را شدني كرده. خارج از فضاي پايتخت اتفاقي را رقم زده كه نمي‌شود ناديده‌اش گرفت. جانش را گذاشته تا اين اتفاق بيفتد. پشت ميكروفون مي‌رود: «تنها كسي كه در تمام دنيا به كمك من آمد، بهروز بيات، معمار اين بنا بود؛ اگر ناواردي در آن مي‌بينيد، از چشم من ببينيد. خوشبختانه آقاي شاه‌حسيني مشكل ما را حل كرد. مسئولان در دولت آقاي روحاني مشكل مجوز را حل كردند. همين‌طور همسرم و فرزندم بسيار كمك‌حالم بودند كه در اين لحظه از آنها سپاسگزارم. اين مركز براي هنر و جايي براي خدمت به هنر است. خانه تنبور براي همه است».

مرادي در خيل سوت‌وكف‌ها بدرقه مي‌شود تا سيروان خالدي روي سن بيايد و آواز سياه‌چمانه بخواند.

محمدرضا درويشي سخنران بعدي است. او كه از كم‌حرف‌ترين اهالي موسيقي است، مي‌گويد: «به عنوان يكی از اهالی موسيقي، خيلي خوشحالم اين جمعيت عظيم را اينجا مي‌بينم؛ جمعيتي كه به‌خاطر چيزي جز موسيقي اينجا جمع نشده‌اند و تنها براي افتتاح تنبورخانه يا جشنواره آمده‌اند. من شهادت مي‌دهم كه مرادي ١٢ سال با جان و مال خودش شخصا در اين برهوت به ساخت اين خانه اقدام كرد؛ مكاني كه بدون كمك هيچ نهادي احداث شده است. در دولت‌هاي پيشين كارشكني‌ها تا آنجا پيش رفت كه مي‌خواستند بناي اين خانه را تخريب كنند؛ اما سرانجام اين ادراك به وجود آمد كه اينجا مركزی فرهنگي است براي ساز تنبور، جاي سياسي نيست. به جرئت مي‌گويم هركسي از احداث و راه‌اندازي اين خانه ممانعت كرد، مرتكب اشتباه شده است و تشكر مي‌كنم از هر مسئولي كه سعي در بازگشت به آن داشته است. مرادي بدون هيچ پشتوانه‌اي جان و مالش را براي اينجا گذاشت. من اميدوارم جوانان، نه تنها از دالاهو، بلكه از ديگر نقاط كشور هم از اين خانه تنبور استفاده كنند.

بعد از او كيهان كلهر كه به‌تازگي مجموعه كنسرت‌هايش با موفقيت به پايان رسيده، روي صحنه آمد و در چند جمله كوتاه خوشحالي‌اش از وقوع اين رخداد فرهنگي را اعلام كرد و گفت: «خوشحالم بعد از ١٥ سال اين اتفاق افتاده. سال ٨١ بود كه مرادي تصميم به احداث تنبورخانه گوران گرفت و حالا بعد از اين سال‌ها خوشحالم از اينكه اين آرزو به ثمر نشست».

در ادامه شهريار و داريوش قبادي دو نوجوان تنبورنواز به دونوازي تنبور پرداختند تا لحظاتي بعد، شهرام ناظري روي سن بيايد. او صحبت‌هايش را اين‌طور آغاز كرد: «به هم‌ولايتي‌ها و همشهريان خودم سلام مي‌كنم و از حضورشان متشكرم. اين هميت و غيرت علي‌اكبر مرادي و مهندس بهروز بيات دوست دوران كودكي من است كه امروز اين خانه افتتاح شده و تشكر مي‌كنم از هر دوي آنها. بعدها تاريخ درباره اين خانه قضاوت خواهد كرد و نام آنها به نيكي خواهد آمد، كساني كه خواستند تخريب كنند روسياهي بر آنها مي‌ماند». بعد از صحبت‌هاي مجري درباره اهميت جايگاه استاد شجريان و شهرام ناظري، ناظري جمعيت حاضر را ميهمان دو قطعه براساس اشعار مولانا و يك قطعه كُردي كرد كه با تشويق فراوان همشهريانش روبه‌رو شد.

حسين عليزاده هم در پي سخنان و اجراي ناظري كه در چندسال اخير به شواليه آواز ايران مشهور شده است، روي صحنه آمد و به عنوان شواليه معترض شد. او صحبت‌هايش را با تشكر از مرادي آغاز كرد و گفت: «نام علي‌اکبر مرادي نيازي به هيچ عنواني ندارد. به عقيده من اتفاق امروز يکي از بهترين اتفاق‌ها براي دولت ايران است نه فقط تنبور و موسيقي. ملت ايران هميشه نشان داده وقتي براي عشق دورهم جمع مي‌شوند هيچ تشنجي و اتفاقي وجود ندارد و نياز به هيچ حفاظتي ندارد. ما ايراني هستيم و ساز تنبور به همه ما تعلق مي‌گيرد و حتي به شخص خود من که تنبورنواز نيستم نيز تعلق دارد همان‌طور که هر ساز ايراني و هر فرهنگ ايراني به همه ايرانيان تعلق مي‌گيرد. ايران يکي از سرزمين‌هاي بزرگ دنياست که شايد به لحاظ اينکه فرهنگ‌هاي متنوعي را در خود جاي داده است نظير آن در دنيا کم باشد و حتي از نظر موسيقي بومي به‌لحاظ اقوام متعددي که وجود دارد، ايران يکي از ثروتمندترين کشورهاي دنياست».

او افزود: کشور ايران داراي موسيقي بسيار غني است و مردم ايران و دنيا اين مسئله را نمي‌دانند.

ساليان بسياري است که به موسيقي کم‌لطفي شده  اما موسيقي به لطف کسي نياز ندارد و در قلب همه وجود دارد و مانند نفس‌کشيدن هميشه در جريان است. در اطراف ما موسيقي به‌طور طبيعي وجود دارد و تنها با ساز نواخته نمي‌شوند؛ مانند يک تابلو نقاشي‌شده از تصوير يک طبيعت.

اين آهنگساز در ادامه گفت: من به شهر کرمانشاه غيرت دارم و تا حدودي با موسيقي اين منطقه آشنا هستم و دو هنرمند بزرگ شهرام ناظري و کيهان کلهر متولد اين شهر هستند بنابراين وقتي صحبت از اين دو دوست مي‌شود، صحبت از دو هنرمند ايراني است که در دنيا محبوبيت دارند اما دو عنوان وجود دارد که بايد از فرهنگ خودمان حذف کنيم. نخست مسئله شواليه است که نمي‌دانم چرا اينقدر به اين کلمه تکيه مي‌شود؛ آيا شهرام ناظري به‌تنهايي گويا نيست؟!

وقتي اسم شهرام ناظري برده مي‌شود قلب همه براي او مي‌لرزد و نيازي به پسوند شواليه ندارد. عنوان شواليه براي هنرمند بزرگ کشورمان باب خنده خود فرانسوي‌ها شده است. ما بايد افتخار کنيم شهرام ناظري يک هنرمند ايراني يا کرمانشاهي است و خود من بشخصه براي اينکه ايراني بمانم و حسين عليزاده باشم نشان شواليه را قبول نکردم. هنرمندان ديگري هم قبل و بعد از شهرام ناظري بودند که عنوان شواليه را گرفتند اما هيچ‌گاه به دنبال اسم خود آن را اضافه نکردند. به‌طور مثال هيچ‌کس به آقاي شجريان نمي‌گويد شواليه و او را محمدرضا شجريان خطاب مي‌کنند.

او در ادامه صحبت‌هايش درباره كلهر گفت: دومين موضوع کيهان کلهر است که همه ‌جا اين هنرمند را کمانچه‌نواز جهاني مي‌نامند. يعني ما در جهان کشوري به نام ايران نداريم. چرا هر زمان مي‌خواهيم جهاني باشيم نام ايران را حذف مي‌کنيم. کيهان کلهر هنرمند، آهنگساز و کمانچه‌نواز بزرگ يک ايراني است و نبايد با عناوين برتر دادن غيرايراني باعث تمسخر ديگران شويم. اين جوايز حق اين هنرمندان است و مبارکشان باشد. بعد از صحبت‌هاي عليزاده، پرتوي كرمانشاهي شاعر  پشت ميكروفون قرار گرفت و به ايراد اشعار كردي پرداخت. اجراي هوره و مور از آواهاي باستان لك بخش بعدي مراسم بود. اهداي جوايز به برگزيدگان جشنواره آواهاي كهن تنبور با حضور تمامي استادان حاضر موسيقي ايران پايان‌بخش اين مراسم بود كه بيش از سه ساعت به طول انجاميد اما بارقه‌هاي اميد را نه‌تنها در دل و جان اهالي كرمانشاه كه در دل تمامي ايران روشن كرد.

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در پنجشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۶ و ساعت 12:9 |

له شنه نسیم قوله ی سفید پوش                  یه نظم خوه شی میاوو و گوش

وه ر مانگ و گوله زه رد قوله ی دالاهو            ول وه ر بالیولا کردن گفتگو

له پارچه شاهو تا قه لا زنجیر                         سردی و زخیومت تمام چی له ویر

پارچه ی به نیگه ز ده رون سیمینه               لیویان وه موزه و دلیان وه تینه

سه راو سیاوانه و قوله ی بزه هو                   له بزمیرآوا تا جنگه و به مو

داری زه نگنه و تیغه سلمانه                            یه باقوه کوو و گامیشانه

قله می ذهاو سرقلاو جیران                           هر له چرمگسوار تا مله رولان 

ریژاو و یاران پیران و زرده                                 خستمه خیال او پیره مرده

قلای یزدگرد سرانه و سوله                           سراو شالان و او لوف و دوله

پاتاق و نوا و حریر کرن                                   وقته هم له نو دست یک گرن

گاواره ماوای خیل میر قمامه                            له قلا قاضی تا باوه شامه

پشت تنگ و بان زرد کویه کور نجیر                   آدم بیته ناو خیالات و ویر

گشتیان و نظم و سازو وسوز                           ویشن هم له نو آماوه نوروز

نوروز خوش هاتی خیر و پا ته  وه                     مردم مزگانی نوروز هاتوه

نوروز هاته وه جور جارجاران                         شاخه وفر ودول  وفراوو  واران

نوروز هاته وو شادی خسته دل                      آوا بیو تفاق سامان سای بلبل

شه ونم و تک تک گل و ورشه ورش               جا ناله بلبل میاوو و عرش

ونوشه و لاله و نسرین و سوسن                  کردنه بانگه واز کفتنه چوین چن

قمچه دار و ینه وه وی تازه سویر                 مشنوی و گوش گاره کو له دویر

تقه ی زنگ رین فیکه شوان                        توبوش یه بهشت من ویشم دوان

بان سیروان هه تا کانی کوچکینه                 له گوله قرمزی خلتان و خوینه

هر له دو آوان تا دوره مله لی                    چما رژدگسه خود مولا علی

دو بانزلانی هردک خوار و بان                      له خوشی نوروز بیه و شان و شان

کانی ورانور تا مر شاه فتلا                         له سفره بالویل تا ایمام رضا

نوک علمه که و چاله تالینه                       تا وارگه برزو  اودیو  لمینه

چما بهشته و ماوای خاصانه                   دل له خوف خم کی هراسانه

اوسا منالویم مالمان له دشتوی              آومان له کونه و نانمان له تشتوی

دور اگر نوروز  واران و وشتوی                 خوشتر له شمال گیلان و رشتوی

ولاتمان قابل سیران و گشتوی                هه لایه وینه باغ بشتوی

یه مالی داشتیم بی تکه و نشتوی         سوادم له دور کلاس هشتوی

شه و آگر نوروز و خوشی ودل                کریاوه اگر پر پویش و چوکل

له قرچه آگر و بلیزه برز                          له خوشله خوشی گیانمان نیشته لرز

توپ درست کردیم له نوو له  بن             و ته قه ل گنوژ و چن فیت فن

امجا او توپه دایمه نفتوه                         آگر نایمه مال چاره چفته وه

لی لا ذیق ذاق گمه ی توپانه                  له و لا بیوه تقه  پستانه

تقه ترقه و هاژه توپانه                            امجا له شونی وقت سفره  و نانه

له خوراک خوش  نوسنی کردن              له سفره هفت سین له خا رنگ کردن

جا له شون شام  و امید چشت               شال خستیمه مال هاوسای ور و پشت

هاوسای دست کرم هر چی له لی بای    خرمای مویژی گردکانی خای

دلمان نشکانن دلمان کردن شای              خوا نکی بچو خاصیان له یای

عشرت برا گل ، یاران دلسوز                     یه بیو سرگذشت اوساته نوروز

ای عید نوروز ای سال نووه                     بوی عطر چنور ، بوژانه و لووه

یا هین برزا و پیچک و زوه                        توه رک بالویل له دالهو

با بویشم تبریک و صدق و یقین               اول و دیده م آسید نصرالدین

دوم و ایوه دوستان دیرم                        محبت کین و گوش دینه شعرم

همیشه خوش بیون بنیشین وشای         خاک پای ایوه بنده خوامرای

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ و ساعت 12:31 |

بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

و الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فی الأرضین.

 بسیار خرسندم و خدای متعال را شاکرم که این توفیق را امروز - اگرچه دیرهنگام - به این بنده‌ی حقیر داد که در جمع شما مردم عزیز و وفادار و مؤمن کرمانشاه حضور پیدا کنم. اگر دیدار از شهر شما و استان شما تأخیر افتاد، این از اهمیت این استان و مردم عزیز آن نمیکاهد. این استان از لحاظ جایگاه انسانی و جایگاه طبیعی و جایگاه جغرافیائی، یکی از استانهای ممتاز کشور عزیز و پهناور ماست. در آغاز عرایض، چند جمله‌ای در مناقب کرمانشاه و مردم عزیز کرمانشاه عرض کنیم.

 برخی از خصوصیات مثبت، بین مردم سرتاسر کشور مشترک است؛ ولی بعضی از خصوصیات در برخی از استانها برجسته‌تر و پررنگ‌تر است. مردم کرمانشاه را از دیرباز به جوانمردی و سلحشوری و وفاداری و مهربانی شناختیم؛ مردمی غریب‌نواز، مردمی مهمان‌نواز، و به طور خلاصه، دارای صفات نیکِ پهلوانی. این جزو خصوصیاتی است که در کرمانشاه میدرخشد؛ از دور و نزدیک، همه این را میدانند و احساس میکنند.

 آنچه که این بنده را در مورد کرمانشاه، همیشه وادار به تحسین میکرده است، این است که مردم این استان با وجود چندگونگی، از لحاظ قومی، از لحاظ مذهبی، حتّی از لحاظ گویشی، در کنار هم، مهربان، با سلم و مدارا و برادروار زندگی میکردند و میکنند؛ این خصوصیت بسیار مثبتی است که باید بر آن پافشاری کرد، آن را حفظ کرد و افزایش داد. عشایر و مرزداران غیور این استان، در همه‌ی نقاط این استان، با همان خصوصیات عشایری و غیرتمندی شناخته میشوند.

 من در سال ۵۹، اوائل جنگ تحمیلی، سرتاسر این استان را رفتم و از نزدیک دیدم. در گیلانغرب و اسلام‌آباد که مردم شیعه هستند، در پاوه و اورامانات که مردم سنی هستند، در ریجاب و دالاهو که گروهی مردمِ اهل حق هستند؛ همه جا مردم در حال دفاع، در حال اظهار ارادت به نظام جمهوری اسلامی بودند. من همان روحیه‌ای را که در مناطق گوناگون این استان دیدم، در مرکز استان هم که مجموعه‌ای از نمونه‌های اقوام و عشایر گوناگون در اینجا هستند، مشاهده کردم. این، صفت برجسته‌ای است.
+ نوشته شده توسط حمید احمدی در چهارشنبه ششم مرداد ۱۳۹۵ و ساعت 10:33 |

گوران

لغت نامه دهخدا

گوران . (اِخ ) یکی از بخشهای مهم شهرستان شاه آباد. این بخش در شمال باختری شهرستان و شمال بخش کرند واقع شده و مشخصات جغرافیایی آن به شرح زیر است :
حدود: از طرف شمال به دهستانهای سنجابی ، ولدبیگی ، باباخانی ، از خاور به دهستانهای سنجابی ، باوندپور، حومه ٔ شاه آباد و از جنوب و باختر به بخش کرند و پشت تنگ ذهاب محدود است . موقع طبیعی : منطقه ای است کوهستانی و محصور به کوههای مرتفع به طوری که راههای خروجی از دهستان جز معبر رودخانه ٔ زمکان عموماً از گردنه ها میگذرد. رودخانه ٔ زمکان در وسط دهستان جاری و اکثر قراء آن در طول دره ٔ رودخانه ٔ مذکور و شعب آن واقع شده است . دامنه ٔ ارتفاعات جنوبی دهستان جنگل کوتاهی است که اشجار آن اکثر بلوط و کمتر مازوگویج است . آب وهوای دهستان به طورکلی سردسیر ولی هوای قرائی که در سینه ٔ ارتفاعات واقع شده اند، سردتر از هوای قراء مجاور رودخانه میباشد. ارتفاعات : کوه مهم و مرتفع دالاهو در سرتاسر جنوب دهستان واقع و خطالرأس آن ، حد طبیعی این دهستان با دهستان بیونیج بخش کرند میباشد. بلندترین قله های این کوه از شمال باختری به جنوب خاوری عبارتند از: قله ٔ شاهان واقع در جنوب مراتع پالان به ارتفاع 2562 و قله ٔ آفتابی برز در جنوب زیارتگاه خوبیار به ارتفاع 2455 و قله ٔ گله زرد هفت چشمه در جنوب آبادی براوند به ارتفاع 2207 و قله ٔ صیادان به ارتفاع 2176 گز. از قله ٔ صیادان به بعدکوه دالاهو کاسته می شود و بالاخره به وسیله ٔ رودخانه ٔزمکان قطع میگردد. امتداد کوه مذکور بعد از رودخانه مجدداً مرتفع شده تا گردنه ٔ پنج سوار که راه فرعی گهواره به شاه آباد از آن منتهی میشود، منتهی ارتفاع آن چندان نیست و قلل مشخصی ندارد. از گردنه ٔ پنج سوار در جهت شمال منحرف و با قوس محسوس به قله ٔ باریکه و گردنه ٔ امیرخان و قله ٔ قاضی و گردنه ٔ بیگلر منتهی میگردد. از گردنه ٔ مذکور به بعد به تدریج به ارتفاع افزوده شده در شمال دهستان به کوه بنی گز مشهور است . چنانکه ذکر شد کوههای مذکور از طرف جنوب خاوری و شمال این دهستان را احاطه نموده است . ارتفاع گردنه ٔ پنج سواره 1800، قله ٔ کوه باریکه 2320، گردنه ٔ امیرخان 1915،قله ٔ قلعه قاضی 2460، گردنه ٔ بیگلر 1558 و قله ٔ بنی گز واقع در شمال آبادی باباکوسه 2287 گز است . ارتفاع قصبه ٔ گهواره از سطح دریا 1464 گز است که 52 گز از شهر کرمانشاه مرتفعتر است . رودخانه : رودخانه ٔ مهم دهستان که در وسط دهستان جاری است و کلیه ٔ مجاری میاه سیلابی به آن محلق میشود و از دره ٔ بیونیج سرچشمه میگیرد در 1000 گزی علیای آبادی توت شامی آب آن زیاد شده آبادیهای توت شامی ، گوراجوب ها، صفرشاه و قصبه ٔ گهواره و سایر قراء واقع در طول خود را مشروب میکند و در پائین آبادی بکربیگ از دهستان خارج می شود و وارد دهستان باباجانی می گردد. از شعب متعددی که از ارتفاعات جنوبی و خاوری و شمالی دهستان به این رود محلق میشونددو رشته ٔ آن همیشه دارای آب و قابل ذکر می باشد و بقیه در فصل بهار و باران دارای آب هستند و سایر ایام خشک رودی بیش نیستند. آن دو شعبه عبارتند از: 1- رودخانه ٔ برشاه که سرچشمه ٔ آن از سینه کوه آفتابی برز و چشمه جویبار است ، در طول خود چندین آبادی را مشروب می کند و در بالای آبادی عزیزخان کاکا به رودخانه ٔ زمکان می ریزد. 2- رودخانه ٔ چم شاهمار که از آبادی سرتختگاه سرچشمه گرفته ، پس از مشروب نمودن چند قریه ٔ مجاور خود آن هم در حدود آبادی عزیزخان کاکا به رودخانه ٔ زمکان میریزد. آب مزروعی و مشروب دهستان از زه آب رودخانه های مذکور و چشمه سارهای متعدد تأمین میشود. محصول عمده ٔ دهستان غلات ، حبوب ، لبنیات و توتون است . توتون قصبه ٔ گهواره و قراء گوراجوبها، توت شامی ، صفرشاه و سیاهانه در کرمانشاه و کردستان به خوبی مشهور است . دهستان گوران از 13 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 18هزار تن است و مرکز دهستان قصبه ٔ گهواره و قراء مهم آن به شرح زیر است : توت شامی ، گوراجوب ، گورگاورز، چقابورکاکی ، بیرقوند و جاماسب . در ازمنه ٔ قدیم هشت تیره ٔ زیر در این دهستان سکونت داشته اند:1- گهواره . 2- قلخانی اسپری . 3- قلخانی بهرامی . 4- تفنگچی . 5- طایشه ای . 6- دانیالی . 7- بی بیان . 8- نیریژی ، ولی امروز از 3 طایفه ٔ طایشه ای ، بی بیان و نیریژی عده ٔ قابل ملاحظه ای وجود ندارد و در نتیجه ٔ اختلاف با سایر تیره ها متواری و حتی قسمتی به کشور عراق مهاجرت نموده اند. در حال حاضر تیره های زیر در این دهستان ساکن میباشند (صورت زیر تعداد قراء، سکنه ، خانوار و نفر را به طور تقریب و نزدیک به تحقیق نشان میدهد):

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در چهارشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۵ و ساعت 11:17 |

    صحبت الله خان معروف به درویش خان خسروی گوران فر زند خسرو بیگ

                  چه خوش فرموده است حافظ شیرین سخن

 

یاری اندرکس نمی بینم یاران را چه شد                        دوستی کی آمد ودوستداران را چه شد

شهریاران بود وجای مهربانان  این  دیار                      مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش                   از که میپرسی که دور روزگارن را چه شد

خسروبیگ با دختر پاشاخان از نوادگان ملک نیاز خان سرتیپ گوران کرندی به نام بیگزاده خانم وصلت کرد واز او دو پسر به نامهای صحبت اله خان وحبیب اله خان پا به عرصه ی وجود گذاشتند. صحبت اله خان درایام طفولیت با پدرومادرش به زیارت حضرت بابایادگار مشرف میشوند واز آن پس ویرادرویش مینامند که تاپایان عمراین نام باوی همراه بود .خسروبیگ درسال1310قمری دار فانی را وداع میکند.پس ازمرگ اوبرادرش الفت خان همسرش را به همسری برمی گذ یند وازاو دختری به نام هاجرخانم به دنیا میاید اما دست تقدیر بار دیگر آنان را یتیم می گرداند .تااینکه پاشاخان از نوادگان عابدین بیگ سرپرستی آنها را به عهده می گیرد .حبیب اله خان درعنفوان جوانی به رحمت ایزدی پیوست ودرویش خان دربدو ورودانگلیس اول به ایران به عنوان رئیس کارگران ایرانی مشغول به کارمی شود وبعد ازمدتی با کنلل های انگلیس به بغداد پایتخت عراق کنونی می رود و در آنجا ماندگار میشود .12سال رئیس هنید یگران Honeidigaranدربغداد بود .2500نفر تحت فرماندهی ایشان بود درحالی  که  ایل گوران دارای سه هزارسواربود .اداره ی که او درآن کار میکرد دورازپایتخت بود .مسافت خانه تا اداره ی او یکساعت بود وچون درآنزمان وسائل نقلیه  کم بود برای او چند دوچرخه تهیه کرده بودند که اگر یکی از آنها خراب شد جایگزین داشته باشد وبا آن به محل کارخود برود. دورسازمانی که درویشخان درآن کارمیکرد باسیم خاردارسیم کشی کرده بودند که به سیم درویشخان معروف شد. درحال حاضرآن اداره  به علت کثرت جمعیت وتوسعه ی شهردروسط شهر بغداد واقع شده و  به عنوان سیم درویشخان معروف ونام یکی از خیابانهای اصلی  شهربغداد میباشد .چند نفرازبستگان به عنوان پیش کاردرخدمت وی بودند من جمله منصورخان فرزند اسماعیل خان وهادیخان فرزند محمودخان .دربغداد دخترفردی به نام الهیخان ازایل کلهررابه همسری خود برمیگزیند.درب ورودی منزلش نگهبان داشت وهیچ وقت کسی بدون اجازه ی نگهبان اذن ورود  نداشت.درزمان ریاستش برهنیدیگران چون افراد تحت ریاست اوهندی تبار/انگلیسی /فارس زبان  وعرب  بودند بنابراین به زبانهای عربی /انگلیسی/هندی /و..مسلط بود.وبنده به خوبی به یاد دارم که تاعدد صد به سه زبان فوق می گفت .اسماعیل خان (سالاراقبال) با سید فتح اله وسید هما حیدری فرزند آسید رستم گوران برای تفریح به بغداد تشریف می برند وبه خانه درویش خان میروند چند روز در بغداد مهمان درویشخان می باشند . آنانرا برای زیارت به شهرکاظمین می برد وقتی به درب ورودی زیارتگاه می رسند با درب  بسته صحن مواجه می شوند .درویش خان هرچند تقلا میکند درب باز نمی شود .تا اینکه سید فتح اله به درویشخان میگوید به من اجازه می دهید دست دراز می کند ومیفرماید    با دست مبار بابا براگه درب باز می شود و بار دیگرکرامات آسید براگه گوران برحاضرین به اثبات می رسد وارد حرم می شوند زیارت می کنند بعداززیارت وگردش درشهر کاظمین به بغداد بازمی گردند آنروزرا در منزل استراحت مینمایند وفردای روز دیگر برای حرکت به سوی ایران آماده می شوند .سالاراقبال حکومت گوران قلعه زنجیری به درویشخان می گوید شما هم باید با من به ایران برگردید .چون توهم فامیل من هستید وهم من به افرادی لایق وکاردان هم چون تو نیازدارم ایشان می گوید به چشم شما بروید من هم می آیم ولی اسماعیل خان قبول نمی کند وبه اومی فرماید باید قسم یاد کنید و او با حضور سید فتح اله یک نیازدعا  داده وآن وقت او با اطمینان خاطربه ایران برمی گردد .چند صباحی می گذرد ودرویشخان هم به ایران باز می گردد وچون درمدتی طولانی در بغداد بوده وکسی راهم نداشته که ازمنزل پدری او درعاشقان عابدین بیگ مراقبت کند منزل پدری او دراثر آوار به ویرانه تبدیل شده بود . واوبنا به درخواست اسماعیل خان سالاراقبال به گهوار میرود ومدت یکسال درآنجا میماند. در گهواره فرزند بزرگش فیض اله خان به دنیا می آید .همزمان با تولد فرزند اوفرزندعلی جان خان یعنی علی اکبرخان نیز به دنیا میا ید همسردرویش خان ازنظر زیبائی بی نظیربوده  وقتی فرزندش به دنیا میآید نسبت به فرزند  علی جان خان جذاب نبوده اطرافیان می گویند باید این کودک  فرزند علیجان خان می بود   واو فرزند درویشخان .عشق دوران کودکی دراو بارورشده  ویاد  و خاطرات دوران کودکیش اوراواداربه برگشتن به زادگاهش میکند.چون منزل پدری اوبه ویرانه تبدیل شده بود به روستای مله امیرخان میرود. چندکارگرمیگرد روزها به سرساختمان میرود وشبهابه منزلش درمله امیرخان برمی گیرد .مدتی به طول می انجامد تا کارساختمان به پایان می رسد  بعد از اتمام کار ساختمان  دوباره به زادگاهش برمی گرد.د چون ازنوادگان عابدین بیگ وموسی بیگ که هردو برادر  بودند یا  دارفانی را وداع کرده  ویا درسنینی بوده اند که نتوانستند ازحق خود دفاع کنند املاک دوروستای مزبوربه دست افراد سودجو می افتد .وقتی درویش خان به روستای عاشقان عابدین بیگ برمیگردد وساکن می شود مقداری از آن  املاک را پس مگیرد ومقداری دیگردردست الب ارسلان خان که  از خواهرزادگان غلامعلی خان سالارمنصور بوده میباشد .الب ارسلان خان برمردم تپه گله علیا و سفلی حکومت میکرد وبه رعایا ظلم میکرد .به روایتی ازیکی از رعایا  به نام مشهدی چراغ  که خود شاهد عینی بوده وهمیشه این ماجرا  را  بیان می کرد و از شهامت وجوانی  درویش خان تعریف وتمجید میکرد گوش می کنیم .مامردم روستاهای مزبورازظلم وستم الب ارسلان خان به ستوه آمده بودیم اماکاری از دستمان بر نمی آمد چون قوانین حاکمان وقت ایلی کمتر ازقوانین کشوری نبود .واین ماجرا به  گوش درویشخان رسید .واوچون خودش ازخویشاوندان سالارمنصور بود بازورگوئیهای الب ارسلان خان مخالف بود چندین بار دوستانه به او تذکرداد امااواز موقعیت خود سواستفاده می کرد وهیچ اعتناعی به تذکرهای درویش خان نکرد وهرروزبه ظلم وستم های خود  ادامه می داد . تا این که یک روزدرویشخان برای دیدن الب ارسلان خان آمد اما این بار نه برای تذکر بلکه برای بیرون راندن او اورا تا  تپه گله سفلی دنبال کرد واو از ترس درویشخان پا به فرارگذاشت .وما مردم هم به دنبال اوبا بد وبیرا گفتن وهورا کشیدن درویش خان راهمراهی کردیم . بعد از دوسه ساعتی سواری از جانب غلامعلی خان( سالارمنصور)به سوی درویشخان درروستای عاشقان عابدین بیگ روانه شد .پیغام حکومت گوران را به وی ابلاغ فرمود .درویشخان به قاصد امرکرد شما برگردید من خودم فردا میآیم .قاصد به گهواره برگشت فردای روزبعد درویشخان به حضورحکومت گوران شرفیاب می شود. بعد از تعظیم کردن درکناردست غلامعلی خان می نشیند .او ماجرای دیروز الب ارسلان خان  را  بدون  کم و کاست  از زبان درویش خان می شنود واوچون به درویش خان اطمینان داشت ومیدانست که فردی امین ولایق است سخنان او را گوش میکرد وفهمید حق با درویش خان است .ناهار را درخدمت ایشان میل فرمودواز او اجازه ی مرخصی گرفت دراین موقع رضاقلیخان (مسعود السلطان) برادر دیگرغلامعلی خان به  درویش خان میگوید شما اگر با  ما نسازید .تو  هم مثل محبعلی خان ومیرایازخان با ما سر جنگ دارید.  وآن وقت ما  جور  دیگری با   شما رفتارمی کنیم .درجواب حرف مسعود السلطان می گوید هرکس غیراز شما بخواهد درحیطه ی امورات من دخالت کند واین دخالت باعث لکه دار کردن نام وا بروی من باشد با برخوردی جدی تربااو رفتارمی کنم شما اگر بابنده فامیل هستید نباید به خاطریک نفرکه هرچند فامیل ولو از ایل غریب برمردم گوران حکومت کند وظلم درحق آنان روا بدارد بامن رفتاری ناشایست  بفرمایید .از آنان خداحافظی می کند و به سوی روستای عاشقان عابد ین بیگ روانه می گردد.واین حرکت باعث شد که تا پایان عمررضاقلی خان (مسعود السلطان )ازدرویش خان کینه به دل  داشته  باشد.وازاو نگران می شود. املاک روستای عاشقان موسی بیگ به قیمت روز به عیسو بفروشد .به یک روایتی دیگراز مشهدی چراغ می پردازیم .جنگی میان طوایف قلخانی وباباجانی درمیگیرددراین جنگ چون تعداد سواران باباجانی بیشترازسواران قلخانی بود قلخانی شکست می خورد .جهانگیرخان (سالار جنگ) به آسید شمس الدین رهبر دین گوران پناه می برد   ونامه ی برای آقا میفرستد  واز اوکمک می طلبد آقا  آسیدشمس الدین برای حفظ آبروی ایل گوران وطایفه ی قلخانی به تمام بزرگان ایل  گوران وسنجابی  پیکی می فرستد.  نامه ی  به تیپ یاسمی / تیپ بهرامی/ تیپ دانیالی/ به کدخدایان علی ؛عزیزو دیگر کدخدایان سنجابی که در این جنگ   طایفه ی قلخانی را  یاری کنند.و هر کدام ازبزرگان به امرسپاهیگری پرداخته وسپاه خود را  مهیا کرده  و به فرمان آقا  روانه ی قلخانی  می شوند درمحلی که جنگ  درگرفته حاضرمی شوند .دراین جنگ دلیرمردان ایل گوران وسایرین بر طایفه  باباجانی پیروز شده .واین حرکت باباجانی باعثشد که جهانگیرخان برآنان غضب گرفته ودرمنطقه ای ازدالاهوکه سراب بویان نام دارد ومردم باباجانی در آنجا به شغل دامداری مشغول بودند از آنجا بیرون کند .  دراین جنگ سوارنی از ایل گوران وسنجابی جان با ارزش خودرا درراه حفظ ملیت وهویت خود از دست دادند جوانمیر فرزند عزیز شاهمراد ازکدخدایان سنجابی دراین جنگ توسط سواران  باباجانی با  اینکه رشادت   زیادی ازخود نشان داد   بالاخره کشته شد .جوانی و زیبایی او شهره ی  خاص وعام بود خوش سیما بود وقد و قامتی آراسته داشت .جنگ به  اتمام رسید  زخمی ها  وجنازها   را جمع کرده و هر کدام را  به  زادگاه  خود  انتقال دادند .سوران سنجابی  پیکر  پا ک جوانمیرراحمل کردند وبه سوی زادگاه خود روانه کردند درمراسم تشعیع جنازه اش بسیاری از مردم گوران وسنجابی شرکت داشتند .پیکر اورا ازراه سیمانی وتپه گله به طرف سنجابی می آوردند درویشخان به نمایندگی حکومت  گوران غلامعلی خان (سالار منصور)باتعدادزیادی  ازمردم  روستاهای تپه گله علیا وسفلی وعاشقان عابدین بیگ وموسی بیگ درپیشاپیش سواران ومردم پیاده به پیشواز جنازه رفت .دراین هنگام چشم کدخدا عزیز که به درویشخان می افتد برمی گردد وبه مردم می گوید رحمت بر پدرومادر شما باد کسی جلوتر از درویش خان حرکت نکند زیراکسی که لیاقت قد وقامت برومند جوانمیر رادارد کسی  جز درویشخان نیست وهروقت چشمم به جمال بی همتای درویشخان می افتد مرگ پسرم راازیاد می برم .درآن زمان بالغ بر صد سوار پشت سردرویشخان بود وتا محل زادگاه پشاپیش سواران گوران وسنجابی وی راهمراهی میکند وپس مراسم  خاکسپاری  به بازماندگان تسلیت عرض نموده وبا مردم برمیگردنند.  

سید قهرمان حیدری که خود درروستای عاشقان عابدین بیگ ساکن بوده وشخصا شاهد وگواه براین ماجرا بوده چنین می فرماید .کدخدا بابا وسعید اکبری ازکدخدایان بنام و صاحب قدرت  سنجابی بعد از حکومت سنجابی  دو روستای عاشقان عابدین بیگ وموسی بیگ راجزقلمرو ایل سنجابی میدانند وچندین بارازحدخودپافراترگذاشته وبه حریم آن تجاوزکرده درویش خان در برابرآنان ایستادگی کرد اما آنان زیر بارنرفته وبه قدرت ونفوذ خود دربین مردم سنجابی می بالند .تااین که شبانه به قبرستان روستای عاشقان عابدین بیگ حمله می کنند وسنگ مزارآقا عابدین بیگ رامی شکنند تامدرکی  دال بر اثبات آن نداشته باشد .درویش خان ازاین کارآنها ناراحت شده ومنتظرحرکت بعدی آنها می باشد. دریک روزچندین سوار باخودآورده وبه عاشقان عابدین بیگ می آیند درویش خان می داند که برای جنگ آمده اندبه آنها دوستانه تذکر می دهد. ولی به تذکر او گوش نداده درویش خان هم چند نفررا  از قبل آماده  داشت چون می دانست  آنان  دست  از این کار برنمی دارندوجنگی سخت بین دوطرف درمی گیرد شهبازخان دراین جنگ زخمی می شود درویشخان گرزمعروفی داشت کمترازآن استفاده میکرد.مگردرمواقع ضرور گرز رابدست  گرفته چنان شجاعانه جنگید که سوران سنجابی تاب مقاومت رادر برابرش نداشتند .کدخداسعید اکبری ازپشت به درویش خان حمله کرد وبا گرزهمچنان برکمراو کوبید که گرز از وسط دونیم شد ولی درویش خان همچنان به نبرد خود  با کدخدایان  وسواران سنجابی ادامه داد و باعث  پیروزی  او د ر این جنگ شد .جنگ خاتمه  یافت  بعدازچند  روز ابراز ندامت کرده  و  برای  عذر خواهی به منزل درویش خان می آیند .کدخدا سعید من  ازشما عذرمی خواهم چون د رجنگ چند روز پیش من از پشت باگرزبه  شما حمله کردم وگرز من از وسط دونیم شد .درویش خان درجواب اواین چنین گفت اصلا متوجه  نشده ام ومن اگر باضربه ی یک گرزویا چیزی دیگرازپا دربیام دیگردرویشخان نیستم واوودیگرهمراهان ازقدرت درویش خان تعجب کرده وبر بازوان او آفرین گفتند .ودوطرف باهم صلح کرده وآن روزمهمان منزل درویش خان بودند و هرچند روز به عنوان احوالپرسی به اوسرمی زدند وچون می دانستند  درویشخان ازبستگان حکومت گوران  و از نوادگان (آقامیرخسرو) می باشد احترام مخصوصی برای او قائل می شدن ودر هیچ  مجالسی جلوتر از او وارد نمی شدند .زمانی درویش خان سخن می گفت به احترام او مجلس سکوت میکرد وازاوبه عنوان خانی زبردست وجوانی خوش قدوبالا تعریف میکردندوسیمای   اورا به زیبایی سیمای یوسف نسبت می دادند.

حکمران وقت گوران قلعه زنجیری غلامعلی خان (سالار منصور )پیغامی برای جهانگیر خان (سالار جنگ )رئیس طایفه قلخانی اسپری دارد به چندین کس ازملازمان خود امر  میکند  که پیغام را به وی ابلاغ کنند اما کسی در این مورد قد علم نمی کند زیرا وی دارای هیبت  و صلابت  خاصی بوده وهرکس رایارای روبرو شدن  با وی نبوده .چون در آن زمان نا امنی توسط یاغیان ودزدان بر راها وجادها حکمفرما بود کمتر کسی بود که این کار را قبول کند .(سالار منصور ) مثل همیشه  پیکی به سوی درویش خان می فرستد .درویش خان بلا درنگ   به گهواره می آید  دربانچی  حضور وی را اعلام می نماید  غلامعلی خان  ازاو استقبال می کند  .اورا به  تالار پذیرای  دعوت می کند.بعد از صرف نهار  ماموریت سفر را به او ابلاغ میکند  درویش خان هم  ماموریت   را  قبول  می کند   دستو ر می دهد  که  مقدمات سفر را  برایش مهیا می کنند   .ودرویش خان به سوی قلعه زنجیر محل رئیس طایفه اسپری روانه میشود .جهانگیرخان را مطلع می سازند که سوار   ی  به نام درویش خان که حامل پیغامی از طرف  سالار منصور  می باشند  با شما کار دارند  تا خبر را می شنود اسب را می طلبد به استقبال درویش خان  می رود  در صد قدمی  به او می رسد .درویشخان زودتر از او به پاس احترام سالار جنگ  از اسب پیاده می شود .ایشان هم به رسم مهمان نوازی واحترام از اسب پیاده می شود واورا سراپرده (دیواخان ) دعوت می نماید بعد از رفع خستگی وصرف نهار پیغام حکمران گوران را به وی ابلاغ می نماید .درویش خان خنجری راکه دسته ی آن تماما نقره بوده ودر بغداد به عنوان خلعت توسط سران وقت بغداد به او داده بودند به نشانه ی یادبود به جهانگیر خان هدیه میکند اما اواو درجواب این حسن نیت وبزرگواری می فرماید من سالهاست که  وصف شجاعت  مردانگی وزیبائی  شما را از زبان مردم عام وخاص شنیده ام  امروز این سعادت را پیدا کردم که رودر رو شما را زیارت کنم  .این خنجر لیاقت قد وقامت  رستم گونه ی شما  می باشد  نه من هر چند درویشخان اصرار می کند ایشان قبول نمی فرماید. درویش خان اجازه مرخصی می خواهد جهانگیرخان (سالار جنگ )می فرماید اجازه من هم دست شما می باشد وخود سالار  جنگ رکاب اسب وی را می گیرد تااو سوار براسب شود  با بدر قه سالارجنگ درویش خان  به گهواره مقر ایلخان گوران باز می گردند وایشان ماجرای ماموریتش را برای ایلخان گوران  شرح می دهد وایشان هم به پاس دلیری وقدر دانی درویش خان را خلعت می نماید.

در طی حکمی که ارسوی اسماعیل خان سالار اقبال حکومت طوایف چهار گانه ذهاب  به طوایف قادر میر ویسی ،نیریژی،طایشه ای،بیویانی ابلاغ می شود. علی سلطان رییس طایفه ی طایشه ای  از فرمان  سرباز می زند .چندین بار مکرر سالار اقبال پیکی  به سوی او می فرستد اما باز از فرمان سرپیچی می کند . اسماعیل خان سالار اقبال توسط یکی از سوراانش به سوی درویش خان خسروی گوران می فرستد درویش خان بلا درنگ آماده می شود  وبه خدمت می رسد.سالار اقبال که از بستگان درویش خان بو د واورا خیلی دوست داشت به استقبال خان می آید واورا در آغوش می گیرد. بعد از استراحت کوتاهی  جریان علی سلطان را برایش توضیح می دهد درویش خان با چند سوار آماده ی حرکت به سوی مقر حکومت علی سلطان می شود وبه سالار اقبال می گوید نگران نباشید حتما اورا به خدمت می آورم .وقتی به مقصد رسیدند خبر به علی سلطان  دادند که چند سوار به سرکردگی درویش خان  گوران آمده اند علی سلطان آنها را به حضور می طلبدو از آنها پذیرای می کند .درویش خان موضوع نیامدن سلطان را به خدمت سالار اقبال جویا می شود او درجواب می گوید من نمی آیم درویش خان با هر زبانی شده او را قانع میکنداو حاضر می شود وبه سوی مقر حکومت سالار اقبال با درویش خان ودیگر همراهان روانه می شوند .اما در بین راه باز پشیمان میشود وبا لحنی تند وتوهین آمیز  می گوی هیچ عبد کمترینی نیست که بتواند مرا به حضور سالار اقبال ببرد.درویش خان که از لجاجت وتوهین  علی سلطان  به ستوه آمده بود  اورا از صدر زین بلند کرده وبر زمین کوبید وپای راست راروی سینه اش گذاشته وفشاری براووارد کرده او می گوید خانه ات خراب مگر من چه گفتم که این چنین مرا پیش سوران ضایع کردی  درویشخان گفت من با هرزبانی وهر شیوه ای که تو فکرش را نمی کردی با توسخن گفتم اما تو به قدرت خودت می نازید وفکر می کنید که سلطان  هستی دیگر کسی بالادست تو نیت  باز درویشخان دستش را می گرد واورا بلند می کند ومی گوید بابام مقصر خودت بودی اشکالی ندارد  بلاخره  به مقصد می رسند فورا علی سلطان شکایت خود را به سمع سالار اقبال می رساند وسالار به درویش خان می گوید چرا اورا کتک زدی درویش خان در جواب می گوید قربان  من اورا راضی کرده وبا میل خود به اینجا آمده اما در بین را   پشیمان شده وبالحنی توهین آمیز مرا ناسزایی گفته  ومن هم اورا ازصدر زین بلند کرده وبر زمین کوبیدم سالار اقبال میکوید ؛پدر سوخته خوب بلای سرت آورده است .

طبق گفته ی معمرین وبزرگان ایل عابدین بیگ فرزند محمد بیگ گوران ونوه ملک طاهر در روستای عاشقان عابدین بیگ خانی بزرگ منش ونیک کردار بوده است که صداقت وپاکی وی زبانزد خاص وعام بوده می گویند عابدین بیگ همچون رستم دستان به زبان محلی  ریشی( دو فاق )داشته که نشانه ی بزرگی وپاکی وی بوده ودر طول عمرش از دروغ گفتن وکارهای ناشایست پرهیز داشته است. عابدین بیگ هفت 7فرزند پسر داشته که باباخان رزم گاه ودیگر کسانی که دیده اندوشنیده اند اسم هفت پسر  عابدین بیگ در غاری که در تنگه ی (کاشمه )واقع است نوشته  شده است ولی متاسفانه اسم 5تن از آنها باقی است ودو تای دیگر موجود نیست .پسران عابدین بیگ عبارتند از میر خسرو دوم ؛ذوالفقار بیگ ؛اسماعیل خان ؛سرهنگ بیگ ؛ فرخ خان او دارای ملک واحشام زیادی بوده که چندین بار به زبان محلی (چو هزاره ) چوب هزاره ی گوسفند به هوا انداختند یعنی چوبی که به هوا پرتاب می کنند وقتی که بر پشت گوسفندان برخورد می کند باید آن تعدادی که چوب برآنها برخورد کرده به نشانه شکر گذاری از خداوند قربانی شوند اگر گوسفندان نربوده که هیچی واگر نر نبوده به جای آن تعداد باید نر جایگزین شو دوبرای قربانی آماده شوند.

پسران عابدین بیگ همگی شکارچی ورشید بودند .یک روز سپیده دم میر خسرو به عزم شکار به کوهی که در ما بین دو روستای عاشقان عابدین بیگ ومله امیر خان واقع است میرود .اسم این کوه زیبا به زبان محلی (باریکه )شتر مل می باشد .که به عقیده ی این جانب چون مانند گردن شتر می باشداسم آن را شتر مل گذاشتند .چند کبکی را شکار می کند  ناگهان باروت وساچمه اش تمام می شود از همان جا عازم کرمانشا می شود وقتی  به مقصد می رسدبا وصف اینکه پول همرا داشته کبک ها را می فروشد وبا پول فروش کبک ها باروت وساچمه تهیه می کند  به عقیده ای جانب این هوش ودرایت وی می رساند .ناهار ظهر را در منزل پدری محمد جواد خان زنگنه که از طریق وصلتی که بین این دوخاندان صورت گرفته از بستگان بود میل می کند .ومی فرماید قربان دستخطی برای پدرم عابدین بیگ مرقوم بفرمایید  که ایشان حرف مرا بپذرید  وایشان هم چند خطی برا ی عابدین بیگ می نویسد ومی فرماید جناب عابدین بیگ میر خسرو ناهار ظهر در منزل ما بوده والان هم از ماهیدشت  را افتاده است .برای غروب میرخسرو به عاشقان می رسددرحالی که عابدین بیگ بر روی سنگی که برای نشتن افراد به خاطر گرفتن گوسفندان برای دوشیدن شیر آنها آماده کرده اندنشته بود که میر خسرو سلام می کند .عابدین بیگ به زبان محلی می گوید (میره گه چیده وکو)میرخسرو کجا رفتی وایشان هم ماجرای شکار رفتن خودرا بدون کم وکاست برا ی پدر بیان می کند وایشان هم درجواب می فرماید مگر نگفتم دروغ نگوید شما حرف مرا نشنیده گرفتی میر خسرو هم نامه را به پدرش تقدیم می کند وایشان هم نامه را باز میکند ومی خواند وبلند میشوند سرروی فرزند را می بوسد وبه او آفرین می خواند .

برگرفته از وبلاگ جناب آقای فرامرز خسروی

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در چهارشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۵ و ساعت 11:1 |

شهرستان دالاهو  دوران دفاع مقدس

شهرستان دالاهو با مساحت 1930 کیلومتر مربع از شمال به شهرستان ثلاث باباجانی ، از غرب به شهرستان سرپل -ذهاب ، از جنوب به شهرستان گیلان غرب و از شرق و جنوب شرقی به اسلام آباد غرب و کرمانشاه محدود می شود .

شهرستان دالاهو به مرکزیت شهر کرند که در 99 کیلومتری کرمانشاه قرار دارد ، چهاردهمین و آخرین شهرستانی است که به استان کرمانشاه اضافه شده است .

با آغاز جنگ تحمیلی ، بخش های غربی این شهرستان ؛ صحنه درگیری با ضد انقلاب و نیروهای دشمن بود و یکی از مهمترین مسیرهای اصلی دسترسی رزمندگان به خطوط دفاعی و تدارک آنها بود . مجاورت با تنگه حساس پاطاق اهمیت نظامی این شهرستان را دو چندان کرده بود و به همین دلیل همواره مورد هجوم هواپیماهای دشمن قرار داشت ؛ اما با عبور منافقین از تنگ پاطاق و ورود آنها به این شهرستان در پایان جنگ این شهرستان کانون درگیری با منافقین در عملیات مرصاد بود و در این شهرستان ضربات سختی به منافقین وارد شد .

شهر کرند غرب در 36 کیلومتری شمال غربی شهر اسلام آباد غرب قرار دارد . با آغاز جنگ این شهر به دلیل قرار داشتن در مسیر جاده اسلام آباد سرپل ذهاب به منظور پشتیبانی از مدافعان سرپل ذهاب و قصرشیرین اهمیت ویژه ای یافت و در طول جنگ 12 بار مورد هجوم هواپیماهای دشمن قرار گرفت که بر اثر آن تعدادی از رزمندگان و اهالی کرند به شهادت رسیدند . مقارن ساعت :

30 : 14 سوم مرداد 1367 منافقین و ارتش عراق ، عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از طریق مرز خسروی و سرپل ذهاب و بال برد از جنوب گردنه پاطاق ، آغاز و به طرف شهر « کرند غرب » پیشروی کردند و حدود ساعت 30 : 18 اولین تانک عراقی با آرم منافقین وارد شهر کرند غرب شد و تا 5 کیلومتری جاده کرند اسلام آباد ، اتومبیل های شخصی در حال فرار را تعقیب کرده و مجددا" به شهر بازگرداندند . در همین هنگام ، حدود 8 دستگاه تانک دجله و نفربر به همراه نیروهای پیاده بعثی شهر کرند غرب و حومه آن را تصرف و سپس به طرف اسلام آباد غرب پیشروی کردند که با آغاز عملیات مرصاد و مسدود شدن سه راه اسلام آباد کرند ، منافقین محاصره شده و با تلفات سنگین از این شهر عقب نشینی کردند . در مدخل ورودی این شهر و در جریان حمله منافقین 27 نفر از مدافعان شهر به دست منافقین کوردل به شهادت رسیدند .

 

2-6-1-16.  شهرستان دالاهو

شهرستان دالاهو با مساحت 1930 کیلومتر مربع از شمال به شهرستان ثلاث باباجانی ، از غرب به شهرستان سرپل -ذهاب ، از جنوب به شهرستان گیلان غرب و از شرق و جنوب شرقی به اسلام آباد غرب و کرمانشاه محدود می شود .

شهرستان دالاهو به مرکزیت شهر کرند که در 99 کیلومتری کرمانشاه قرار دارد ، چهاردهمین و آخرین شهرستانی است که به استان کرمانشاه اضافه شده است .

با آغاز جنگ تحمیلی ، بخش های غربی این شهرستان ؛ صحنه درگیری با ضد انقلاب و نیروهای دشمن بود و یکی از مهمترین مسیرهای اصلی دسترسی رزمندگان به خطوط دفاعی و تدارک آنها بود . مجاورت با تنگه حساس پاطاق اهمیت نظامی این شهرستان را دو چندان کرده بود و به همین دلیل همواره مورد هجوم هواپیماهای دشمن قرار داشت ؛ اما با عبور منافقین از تنگ پاطاق و ورود آنها به این شهرستان در پایان جنگ این شهرستان کانون درگیری با منافقین در عملیات مرصاد بود و در این شهرستان ضربات سختی به منافقین وارد شد

شهر کرند غرب در 36 کیلومتری شمال غربی شهر اسلام آباد غرب قرار دارد . با آغاز جنگ این شهر به دلیل قرار داشتن در مسیر جاده اسلام آباد سرپل ذهاب به منظور پشتیبانی از مدافعان سرپل ذهاب و قصرشیرین اهمیت ویژه ای یافت و در طول جنگ 12 بار مورد هجوم هواپیماهای دشمن قرار گرفت که بر اثر آن تعدادی از رزمندگان و اهالی کرند به شهادت رسیدند . مقارن ساعت :

30 : 14 سوم مرداد 1367 منافقین و ارتش عراق ، عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از طریق مرز خسروی و سرپل ذهاب و بال برد از جنوب گردنه پاطاق ، آغاز و به طرف شهر « کرند غرب » پیشروی کردند و حدود ساعت 30 : 18 اولین تانک عراقی با آرم منافقین وارد شهر کرند غرب شد و تا 5 کیلومتری جاده کرند اسلام آباد ، اتومبیل های شخصی در حال فرار را تعقیب کرده و مجددا" به شهر بازگرداندند . در همین هنگام ، حدود 8 دستگاه تانک دجله و نفربر به همراه نیروهای پیاده بعثی شهر کرند غرب و حومه آن را تصرف و سپس به طرف اسلام آباد غرب پیشروی کردند که با آغاز عملیات مرصاد و مسدود شدن سه راه اسلام آباد کرند ، منافقین محاصره شده و با تلفات سنگین از این شهر عقب نشینی کردند . در مدخل ورودی این شهر و در جریان حمله منافقین 27 نفر

بان زرده و نسار دیره ( روز دالاهو )

روستای بان زرده در منطقه ریجاب و در 10 کیلومتری شهرستان سرپل ذهاب واقع شده است . رژیم بعث عراق در تدارک آخرین هجوم سراسری خود به میهن اسلامی و استان کرمانشاه از ساعت 6 تا 10 صبح  روز 31 / 04 / 1367 مناطق پیش روی واحدهای زمینی خود در گیلان غرب را با انواع عوامل شیمیایی نظیر اعصاب ، خردل و سیانور مورد حمله قرار داد . بر اثر این جنایت جنگی 275 نفر از مردم منطقه که برای زیارت و اجرای مراسم خاص عید قربان به زیارتگاه داوود در روستای زرده آمده بودند به شهادت رسیدند و حدود 500 نفر نیز مصدوم و مجروح شدند . تنها از روستای بان زرده که سه نقطه از آن مورد اصابت بمب شیمیایی قرار- گرفته بود ، 47 نفر شهید می شوند و ما بقی شهدا کسانی بودند که از روستاهای اطراف برای اجرای مراسم به این مقبره آمده بودند. لازم به ذکر است به مناسبت گرامیداشت یاد و خاطره شهدای این جنایت از سوی معاونت فرهنگی سپاه نبی اکرم ( ص ) استان- کرمانشاه ، این روز به نام روز دالاهو نام گذاری شده است .

در همین زمان و در حمله مشابهی در روستای نسار دیره ما بین سرپل ذهاب و گیلان غرب نیز 4 نفر در دم شهید شدند و 600 نفر از مردم و مدافعین این روستا مصدوم شدند و بخش زیادی از محیط زیست این بخش به واسطه این بمباران از بین رفت و به یک زمین سوخته تبدیل شد . به این ترتیب رژیم بعث عراق با زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی در یک روز 279 نفر را شهید و بالغ بر 1100 نفر از مردم را مجروح و مصدوم شیمیایی کرد . این جمعه سیاه هم زمان با حضور نظامی نیروهای منافقین در منطقه کرند- غرب ، اسلام آباد و تنگه مرصاد بود . از این رو انتقال فوری مجروحان و آسیب دیدگان ناشی از بمباران شیمیایی به کرمانشاه ، امکان پذیر نشد و آمار شهدا در ساعات اولیه فراتر رفت . این مناطق آخرین نقاطی از استان کرمانشاه بودند که در طول جنگ هدف حملات شیمیایی ارتش بعثی عراق قرار گرفتند .

 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در سه شنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 16:6 |

سال 1395 را به تمامی مردم ایران مخصوصاً مردم گوران تبریک و تهنیت عرض می کنم

نوروز خوش هاتی خیر و پا ته وه     مردم مزگانی نوروز هاتوه

نوروز هاته وه جور جارجاران         شاخه وفر ودول وفراوو واران

نوروز هاته وو شادی خسته دل        آوا بیو تفاق سامان سای بلبل

به مناسبت آغاز سال 1395 طبق رسم دیرین و کهن در شب «ئاگر نوروز» آتشی در بالای بلندترین کوه منطقه یعنی کوه کرنجیر برپا شد.

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در چهارشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۵ و ساعت 23:32 |

 

خالو مراد خسروی مشهور به مراد سکینه همانطور که خودش میگوید چون پدرم زود فوت نمود مرا به اسم مادرم صدا می زدن چون مادرم زحمت بزرگ کردن مارا به جان میکشید و بنا به گفته خودش متولد سال 1302شمسی میباشد.

انطور که خودش میگوید از ایل جمهور واقع در منطقه قوره توی کردستان عراق بوده اند ودر دوره پهلوی به روستای گاخوری دشت جیران امده اند که در زمان اشغال ایران در جنگ جهانی دوم توسط انگلیسیها به اطراف کرماشان کوچ نموده وتابه حال در انجا ماندگار شده اند

از بچگی شوع به یادگیری سازهای دوزله وشمشال (نوعی نی )نمود وبعدها در مراسم عروسی و شادی مردم به همراه زدن نی و شمشال میخوانده است .

مدتی هم برای اداره فرهنگ و هنر کار میکرده و جوانان را جهت مراسم سالیانه و مسابقات انزمان بین استانها اموزش هلپرکی (رقص کردی )میداده است .

تا اینکه در زمان ریاست مظهر خالقی بر صدا وسیمای کرمانشاه توسط حسن زیرک جهت انجام برنامه به رادیو دعوت شده و اولین ترانه اش اواز مشهور و فولکلور (ای کچه مه ر  تو جافی )بوده است .

متاسفانه تا قبل از این زمان چون در مراسم شادی میخواندند مانند تعداد زیادی از هنرمندان انزمان همچون مرحوم اسماعیل مسقطی مانع حضور ایشان در رادیو میشدند.

مراد سکین عاشق صدای مرحوم سید علی اصغر کردستانی بود و صدای اورا بالاترین صداها میدانست و میگفت که عزیز شاهرخ تقریبا همانند سید علی اصغر میخواند.

من خودم بچگیها از رادیو کرمانشاه (اواز  توز اکا توز اکا نه خته  نه خته توز کا)را بارها شنیدم و هیچوقت هم از یادم نمیره .مراد سکین از هنرمندانی بود که   انطور که باید از انان قدر دانی نشد و یا لااقل مثل تعدادی از امروزیها مزد زحماتشون رو نگرفتند

مراد سکینه  یکی از هنرمندان خوب دوران خودش بوده که از طریق استاد مظهر خالقی به رادیو کرمانشاه دعوت شده بودند . این استاد موسیقی زمانه چند سال پیش  دار فانی را وداع نمودند

روجش شاد یادش همیشه گرامی باد

مدیریت وبلاگ بانزلانی

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در پنجشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۴ و ساعت 10:51 |
 پژوهش و نگارش: حمید احمدی...... ادامه دارد.....

 

زیستگاه کنونی

نام طایفه و تیره ها

نام ایل ها

ردیف

اورامان لهون شمالی

اورامان لهون جنوبی

قبیله بزرگ اورامان

ایل اورامان

1

پاوه-جوانرود – روانسر- هلول- گوران-ثلاث- نوسود – نودشه- کامیاران- دولت آباد- شیخ صله- شاخ شمیران

قبادی-باباخانی، ولدبیگی-رستم بیگی-اینافق-امامی-شرف میانی-شیخ اسماعیلی-گشکی-باشوکی-نیرژی-قادر میرویسی-تایشه ای

ایل جاف

2

گهواره- کرند - کورزان

قلخانی و تفنگچی(اسپری- بهرامی- دانیالی- القاصی- نیرژی- بیونانی- نظری- قادر میرویسی)

ایل گوران

3

چله- حسن آباد- دیره- سیدایاز- شیان- کفرآور- کمره- گیلان غرب- گواور- ویژنان- سومار- قلعه شاهین- قلعه سبزی- نفت شهر- اسلام آباد-

سیاسیا-خالدی-کله پا- کرگا- بداق بگی-قلعه شاهینی- گیلانی- چوپانکاره-گلینی- منیشی- شهرک ورمزیار

ایل کلهر

4

سراب نیلوفر تا محدوده کوزران فعلی

چالاری، عباسوند،باقی، سیمینوند، جلیلوند، دولتمند و دستجه، دارخور، دالیان،صوفی،علی ولی، کل کل، رهبروند، برار، مجریلان، وتکه وند

ایل سنجابی

5

منطقه دشت ذهاب

جمور و قازانلو

ایل باجلان

6

سنقر  و محدوده آن

بیگوند، موسیوند، فعله گری

ایل کلیایی

7

سنقر کلیایی و ارتفاعات دالاخانی و امروله

یوسفی، شاه نظر

ایل زوله

8

سنقر کلیایی و اسدآباد

شاه ویسی، عبدلی،گومه ای، چراغی

ایل جمور

 9

شمال صحنه

------------------------------------------

ایل ترکاشوند

10

تمام غرب ایران  و ورای مرزهای ایران از شمال به پنجوین سلیمانیه و ایالت اربیل و از جنوب به بدره و از جنوب غربی به سلمان پاک و از مشرق به حلبچه، رود دیاله و خانقین و مندلی و از غرب به تکریت و سامره و بعقوبه

بالاوند، عثمانوند، شیخوند، نامیوند، احمدوند، بهتوئی وند، پایروند، بختیاروند، جلیلوند، احمدوند شیرزادی، کاکاوند، کندوله و پریانی، زنگنه چهری"، زنگنه شمشیر چوبی، زوله زنگنه، زنگنه دورویی، زنگنه کرکوکی، زنگنه کرانی، خدابندلو، مافی وند، نانکلی وند،

ایل زنگنه

11

 

حسیعلی، بابا، آخوندها، علی سلیمه، باوکه، جماعت سیاه، عراقی ها، دراویش، ملازمانی، کرمانی، فرهاد، سمایله

ایل کنوله و پریان

12

 

یاره میروند، دوستمری، مصفاوند، جانی خانی، کلاوچرمی_ احمدوند شیرازی، احمدوند چلبی،

ایل احمدوند

13

 

 ادامه دارد

ایل کاکاوند

14

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در دوشنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۴ و ساعت 10:43 |

 18 وهار کردی : تقدیم و ایوه به ریز:

 له 18 وه هار زه وی کیشا نه فه س        مه ل و مور مار ده ر چی له قفس
خوره تاو بتاو وه ئیلاخانه وه        تا گول وه چپه بیو و باخانه وه
بیو خوار له کویه ای لاف وه فر آو       تا شالان و زمکان بکیته ن پر آو
ای آو به رشیه وه سه ر زه مین سوز       تا پر بوتن گشت کانی و چم و حوز
بول بول به خونه ئاواز وه هار     تا چوپی بکیشن دار بی وو چنار
ای گول دم واز که وه لیو رنگین وه      تا نه خشت بوتن و روی زه مین وه
له سه رپیل زه هاو تا وه باخ وه کو         بیوه نیج تا وه سراو سی اقو
حه ریر و ریژآو تا چم نثاران      گشت مستن، مست شنه واران
تاقه مالکه ی سیه دوار نشین       دواره بر پا بو وه گورانی چرین
تقه زنگ رین شواژو بردن      یه زره زنگیانه منالیل کوردن
گاواره خوشه نوروز و وه هار     بو بنیشه ناووباخ و چمن زار
ده نگ ساز ده ول و دوزله تیتن    شنه ی نسیم تی و زوسان بیتن
امیدم سال تازه موبارکتان بو    بچو سال کونه و بایتن سال نو

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در دوشنبه هفتم دی ۱۳۹۴ و ساعت 8:51 |

الماس خان کندوله ای کی بود؟

تهیه و تدوین : حمید حمدی

 


 

در سال 1702 ميلادي يعني 308 سال پيش در روستاي كندوله از توابع استان كرمانشاه، در خانواده اي ثروتمند و اشراف زاده كودكي ديده به جهان گشود كه پدرش احمد خان كندوله اي بود. نام وي را الماس نهادند كه بعدها به ‌"الماس خان كردستاني"، "سرهنگ الماس خان"، "الماس خان كندوله اي"، "ميرزا الماس خان" و "الماس خان كلهر" شهرت يافت.

الماس خان نجيب زاده بود و از همان اوان كودكي براي فراگيري علم در مدرسه حضور يافت و در شهرهاي كرمانشاه و سنندج آموزش هاي نظامي و رزمي را نيز فرا گرفت و پس از تحصيل به سپاه نادرشاه پيوست. وي در سپاه نادر به جهت شايستگي هايي كه در جنگ از خود نشان داد، مورد توجه نادرشاه قرار گرفت.

اما در يكي از جنگهاي نادر با توپال عثمان پاشا كه در سال 1732 به وقوع پيوست، الماس خان حضور نيافت و سپاه نادر شكست خورد. نادرشاه شكست سپاه خود را به عدم حضور موثر الماس نسبت داد و وي را از سپاه خود اخراج كرد. الماس خان نيز به زادگاه خود برگشت و از آن پس به سرودن شعر و نواختن تنبور و شكار پرداخت.

وي در سال 1776 ميلادي يعني 234 سال پيش در سن 74 سالگي ديده از جهان فروبست.

آثار و اشعار الماس خان به حق گنجينه اي ناب از اشعار كردي است. بدون شك وي يكي از حماسه سرايان شهير و نامي ادبيات كردي است كه حقيقتاً نام وي انچنان كه شايسته است مورد لطف قرار نگرفته است. منظومه هاي حماسي وي شامل:

  1. خورشيد و خاور
  2. شيرين و خسرو
  3. هفت لشكر
  4. نادرنامه
  5. رستم وسهراب
  6. منيژه وبيژن
  7. كنيزك و يازده رزم
  8. شه مال و زلان

وي شاهنامه فردوسي را نيز به زبان كردي ترجمه كرده است.

 

نمونه ای از اشعار حماسی وی:

 

خو به جنگ نيين

 

خو به جنگ نيين خو به جنگ نيين

                                            ديده م دلداري خو به جنگ نيين

دل زه ره ي كوشته ن خو ژ سه نگ نيين

                                            نه ده ي له جه رگم جاي خه ده نگ نيين

شه رتي ئينسافيش خو په ي ته ور نيين

                                            تيره و تختي تو بي درنگ نيين

ولات خو چون تو گشت فه ره نگ نيين

                                            غه ير ژه تو قه هتي شوخ و شه نگ نيين

من كه رسواييم به رز بي نه رووي يام

                                            بيم ه تانه كيش واته ي خاس و عام

شه رته ن ژه داخت چوون قه يس سالان

                                            ويلي ولات بام تا پام نه پالان

ته ركي دنيا كه م ته رزي ئه بدلان

                                            ياهو بكيشوو ژه قاپي مالان

به رگي سه نعاني بپوشوو نه وه ر

                                           قيس ئاسا بيدي بگيروو نه وه ر

كوكه ني فه رهاد باوه زوون و ياد

                                           نه راگه ي شيرين سه ر بده م وه باد

چوون مه جنوون ژه داخ تانه زيب و زوشت

                                           ژه عيشقي ليلي ويم بده م وه كوشت

هه رجا چوون فه رهاد ته ر كي شاهي كه م

                                          هه ر كوو چوون مه جنون مال گه دايي كه م

ئه لبه ت كه سي هن ژه ده رده داران

                                         ساريش كه رو زام جاي تيره خاران

نه چوون تو ناشي دانه ي دور نه ناس

                                         هه ر هاي نه سه وداي بي قه دري ئه لماس

 


 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در دوشنبه نهم آذر ۱۳۹۴ و ساعت 13:33 |

 هانا صدا افسوس مردنن         فانی ناکامن حسرت بردنن

چین چین او سرای ابد مگیانو     فقط نیک نامی پی شخص ممانو

 با رضایت مشیت الهی بانو زینب خانم قبادی فرزند مرحوم سیف اله قبادی متعلقه گرامی آقای بگمراد قبادی و مادر آقایان سروان داود مراد، جواد، ستار و فرزاد قبادی دار فانی  را ودعا گفتند و رحمت حق شتافتند.

باری از طرف خود و کاربران وبلاگ بانزلانی به خانواده قبادی تسلیت می گویم

 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در دوشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۴ و ساعت 15:39 |

مطالعات قوم شناسی دریچه ای به عمق چاه عظیمی است که هر اندازه فرو روی بیشتر از آن کشف می کنید . در سلسله بحث های تاریخ ملت کرد مقاله ای استاد گرامی جناب یوسفی انتخاب شده است . امیدوارم این نیز دریچه ای بر نادانست های فرهنگ قومیت خویش باشد

 


 

تاریخ قوم کرد

گردآوری: جعفر یوسفی

مدیریت وبلاگ بانزلانی از این نویسنده گرامی کمال تشکر و سپاس را دارد

 


 

كُردها كه پس از فارس ها و آذري ها، سومين گروه از ملت ايران به شمار مي آيند، از حدود چهار هزار سال پيش در منطقه كردستان استقرار يافته اند ( ياسمي، 1363، 20 ). اين قوم ابتدا در اطراف درياچه وان، منطقه قفقاز و رود دجله پراكنده بودند و به تدريج كه انسجام قومي و فضايي پيدا كردند، در منطقه كردستان كنوني مستقر شدند. در اسناد سومري و بابلي و اكدي و آشوري نام اقوامي ديده مي شود كه شباهت به كلمه كرد دارد، ولي از همه نزديك تر چه از لحاظ زبان شناسي و چه از نظر جغرافيايي و چه از نظر توصيفي، نام قومي است به نام كردوخوي كه در كتاب سفر جنگي گزنفون ذكر شده است.
سرزمين ماد بزرگ كه امروزه كردستان و آذربايجان ناميده مي شود نقش زيادي در امپراتوري بزرگ ايران داشته است. از دوران هخامنشي تا دوره پس از اسلام اينان به نام « كورد » و « كرد » ناميده شده اند. تمام سرزمين كردستان از زمان امپراتوري ماد تا سال 1514 م . يكي از ايالات ايران بود. در دوره سلجوقيان نام كردستان به طور رسمي متداول شد و رسماً آن را در دفاتر ديواني ثبت كرده و حدود و قلمرو كردستان را ضبط و تعيين نمودند. حدود كردستان در اين دوره را ولايت عراق عرب، خوزستان، عراق عجم، آذربايجان و « دياربكر » دانسته و شانزده ولايت را جزو آن شمرده اند. اما بعدها به واسطه تهاجمات بيگانگان و ناتواني شاهان ايران، اين مناطق در مراحل مختلف از سرزمين ايران جدا شدند.
در جنگ چالدران كه بين نيروهاي شاه اسماعيل اول صفوي و سلطان سليم اول عثماني در سال 1514 م. انجام گرفت بر اثر شكست ايران، بخشي از سرزمين ايران كه موطن كردها بود، جدا شده و بدين گونه رابطه بخشي از مردم كرد با كشورشان ايران و قوم و تبارشان قطع گرديد. در مرحله بعد، پس از جنگ جهاني اول و اضمحلال امپراتوري عثماني بخش جدا شده كردستان ميان كشورهاي تازه تأسيس تركيه، عراق و سوريه تقسيم گرديد و بدين سان اين بخش از كردها نه به خاستگاه اصلي شان ايران ملحق شدند و نه به استقلال رسيدند ( گودرزي، 1384، 114 ).
با وجود اين، تاريخ پر بار سرزمين هميشه جاويدان ايران گواه است كه كُردها شهروندان ايراني هستند كه در حفظ و پاسداري از سرزمينشان جان فشاني هاي وصف ناپذيري از خود نشان داده اند و اين خود دليلي است كه ملت كُرد هيچ گاه حاضر نبوده است كه تهاجم وحشيانه اقوام مهاجم را بي پاسخ بگذارند كه به راحتي به اين كشور تجاوز كنند. كُردها ملتي هستند كه با اتحاد و همبستگي خاص، همواره با اين حس وطن پرستي در طول تاريخ درخشيده اند و هميشه خود را در مقابل هويت و تبار خود مسئول دانسته و در راه آن مجاهدت ها و تلاش هاي فراواني انجام داده اند. در عين حال، كردستان همواره در معرض دسيسه هاي اجانب و بيگانگان بوده و دشمنان ايران همچنان كه در ساير مناطق سرزمين ايران با ايجاد جريانات مخالف و تجزيه طلب سعي در تضعيف و مقابله با ايران بزرگ، آباد و قدرتمند داشتند، در مناطق كردنشين نيز اين سياست را دنبال كردند؛ اما علي رغم اين توطئه ها حس وطن گرايي كُردها تمامي دسيسه هاي تجزيه طلبانه را خنثي ساخته است.
در همين رابطه آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي، با توجه به رخدادهاي دهه اول انقلاب اسلامي و واكنش مردم كرد به توطئه هاي تجزيه طلبانه تصريح دارند: « مردم با عظمت اين استان، مردمي امتحان داده هستند چرا كه وقتي دشمن با سياست خباثت آلود خود در پي ايجاد تفرقه قومي و مذهبي در پيكره عظيم ملت ايران بود، مردم كردستان با هوشياري و مجاهدت اين توطئه بزرگ را خنثي كردند. »( 1 )
در واقع همين حس ايراني بودن و تعلق سرزميني است كه هم وطنان كُرد هر كجا كه باشند خود را ايراني مي دانند.

پراكندگي جمعيت

قوم كُرد اگر چه عمدتاً در غرب كشور در استان هاي كردستان، جنوب آذربايجان غربي و بخش هايي از استان هاي كرمانشاهان، ايلام و خراسان شمالي مستقر هستند ( حافظ نيا،، 1381، 164 ) اما در ساير مناطق ايران نيز حضور دارند. در مناطقي مانند استان هاي گيلان ( لوشان، چمخاله و لنگرود )، قم، قزوين، فارس، مازندران، بلوچستان و همدان جمعيت هاي پراكنده كُرد زندگي مي كنند. در واقع امروزه در هر جاي سرزمين ايران مي توان حضور كُردها را احساس كرد. بخشي از منطقه كردنشين، مشتمل بر نواحي شمالي عراق، جنوب شرقي تركيه و شمال شرقي سوريه است. دسته هايي از اين قوم در كشور ارمنستان و جمهوري آذربايجان به صورت اقليت قومي به سر مي برند.
در زمينه آمار جمعيتي كُردهاي ايران به دليل پراكندگي آن ها اطلاعات دقيقي در دست نيست. با اين حال، بيشتر ساكنان استان كردستان و استان كرمانشاه را هم ميهنان كُرد تشكيل مي دهند. به عبارت ديگر خاستگاه و كانون اصلي هم وطنان كُرد، اين دو استان مي باشد.
در استان آذربايجان غربي در شهرهاي خوي، ماكو، سلماس، سردشت، مهاباد، مياندوآب، نقده، پيرانشهر، اشنويه، بوكان، تكاب، شاهين دژ و سيه چشمه ( چالدران ) عمدتاً كردها ساكن مي باشند. اكثريت مردم اين استان پيرو دين اسلام و مذهب شيعه بوده؛ ولي مردم شهرهاي مهاباد، سردشت و پيرانشهر بيشتر اهل تسنن و كُرد هستند.
در استان خراسان شمالي و قسمت هايي از خراسان رضوي نيز مناطقي وجود دارند كه مردم در آن مناطق به زبان كُردي صحبت مي كنند كه از اين ميان مي توان به مناطق: اسفراين، بجنورد، شيروان، قوچان، درگز، چناران و باجگيران اشاره نمود. مردم كردتبار اين مناطق بنا به روايت تاريخ از ايل افشار هستند كه در زمان شاه عباس از منطقه غرب درياچه اروميه به اين نواحي براي محافظت از مرزهاي ايران كوچ داده شدند و بنا به روايتي ديگر شاه عباس آنان را به خاطر تضعيف سركشي خان هاي كرمانجي و استفاده از آنان در مقابله با حملات بي امان ازبكان به خراسان بزرگ كوچاند ( توحدي، 1378، 2- 171 ).

طوايف و تيره ها

كُردها مانند ساير اقوام ايراني از طوايف و تيره هاي مختلفي تشكيل شده اند. پراكندگي اين طوايف در هر استان و حتي شهرهاي اين استان ها نيز وجود دارد.

طوايف كُردهاي كردستان:

طايفه هاي اردلان سنندجي مانند حبيبي، كلماسي، زند، آصف، اردلان، شاه ويسي، بابان، وكيل، صادق وزيري، مسعود وزيري، معتمد وزيري، آصف وزيري، مردوخي و... كه در مناطق مختلف سنندج ساكن هستند. طايفه هاي شهيدي، بهرام بيگي، احمدي، توكلي، لطف الله بيگي و... در بانه زندگي مي كنند. طوايف فيض الله بيگي، گورك، تيله كوهي، جاف، سقز، كلالي و افشار و... در سقز و طايفه هاي كمانگر، لطف الله بيگي، شهيدي، كشككي احمدي در كامياران هستند.

طوايف كردهاي كرمانشاه:

ايل ها و طايفه هاي كرمانشاه نيز متعددند، از جمله اين طوايف عبارتند از: سنجابي، كلهر، گوران، قبادي، چوپان، كاوه، باباخاني، ولدبيگي، مصطفي سلطاني، كاني، ساني و...

طوايف كردهاي آذربايجان غربي:

در آذربايجان غربي نيز پراكندگي طوايف كردها قابل ملاحظه است. ايل ميلان، خلكاني، جلالي، حيدرلو، و كره سني و مامش از كردهاي ماكو و خوي هستند. طايفه هاي ايل شكاك در سلماس، بيك زاده در غرب اروميه و... ايل زرزا، ايل هركي، ايل سادات در منطقه نقده؛ ايل پيران، مامش و منگور در منطقه پيرانشهر؛ ايل ها و طايفه هاي گورك، منگور، دهيكري، عثمان بيگي، قاسملو و... در منطقه مهاباد؛ ايل ها و طايفه هاي باسك كوله، ‌برياحي، پيشدري، كلاسي و ايل مكاري و... در منطقه سردشت ساكن هستند.

طوايف كُردهاي خراسان:

طوايف كُرد در اين منطقه عبارتند از: زعفرانلو، ارامانلو، سعدانلو، كيوانلو، عمارلو، شادلو، بچاوند، باوه نور در قوچان كه همگي از ايل بزرگ حسنلو هستند؛ كاوانلو در رادكان؛ دوانلو در مزوج و بجنورد؛ عمارلو در نيشابور؛ ايزانلو در شيروان؛ شيخ اميرانلو، سووانلو، پيچپرانلو، شاملو، بهادرانلو در قوچان؛ پالكانلو در جيرستان؛ پهلوانلو در باجگيران؛ توپكانلو، تيتكانلو، حمزه لو، رشوانلو، رودكانلو، زيدانلو در قوچان و بجنورد و درگز؛ سيفكانلو در اوغار؛ كم كيلانلو در باجگيران؛ سپرانلو در جيرستان؛ شهرانلو، دولت خاني و شيخكانلو در اوغار و چناران و قاسملو در اسفراين. در درگز، طايفه هاي شيخوانلو، باچوانلو، قراچورلو، زيدانلو، مادانلو ( بادانلو )، كيكانلو، پالكانلو، كيوانلو، زنگنه، تورانلو، دوله شانلو، ارتكانلو، بريوانلو، چگني، صوفيانلو، بادلو، كپكانلو، گوشانلو، گيلانلو و... و در كلات، اردلان، شارلو، گوشانلو، ترسانلو، بادللو و... نام يكي از طوايف كُرد در استان خراسان. توپكانلوها خود را توپان مي نامند و توپان را واژه اي كردي به معناي انبوه جمعيت يا درخت مي دانند. برخي اين معنا را به سبب پر جمعيت بودن توپكانلوها در ميان عشاير خراسان دانسته اند ( توحدي، 1378، 2 -171 ).

طوايف كُردهاي گيلان:

رشوند و عمارلو كه داراي تيره هاي قبه كرانلو، استاجلو، بيجانلو، كرمانج بيشانلو و شمخانلو مي باشد. بهتويي، ولي ياري، باجلان، چمش گزك و كلهر در گلوگاه و طايفه برامكله، حاتمي، پيراصلو، عمارلو و... نيز در اين استان ساكنند.

طوايف كردهاي مازندران:

جهان بيگلو، ملانلو، دراره ده، عبدالملكي، خواجه وند، شرف وند، طايفه لك، غياثوند، اصانلو، ايرانلو.

طوايف كردهاي گرگان:

طايفه هاي حسنوند، كاكاوند، زعفرانلو، جهانبگلو، عمرانلو، دوانلو، سپانلو، منوچهرلو، عرب خويشانلو، حسينلو، طايفه هاي كردزيدي، باباكردي، كتولي و...

طوايف كردهاي زنجان ( تا منطقه تاكستان قزوين ):

زعفرانلو، ارامانلو، كيوانلو، قراچورلو، عمارلو، شادلو، باوه نور و...

طوايف كردهاي ايلام:

ايل هاي اركوازي، كرد، ملكشاهي، ايل شوان ( شوهان )، خزل، كلهر و طوايف علي شروان، دهبالايي، ريزه وند و زرگوش.

طوايف كردهاي لرستان:

ايل و طايفه هاي حسنوند، كاكاوند، كوليوند، بوسغوند، دلدوند، تاجوند، مظفروند، باريكوند.

طوايف كردهاي همدان تا ملاير: طايفه هاي زنگنه، زند، لك و بهتوني( بتوني ) و...

كُردهاي قزوين:

طايفه چگني، جليلوند، مافي، رشوند، كاكاوند، باجلان، پاپلي، غياثوند، كرماني، ولي ياري و زعفرانلو، ارامانلو، كيوانلو، قراچورلو، عمارلو، شادلو، باوه نور و...

كُردهاي دماوند و خوار و ورامين:

طايفه هاي كردبچه، جاوان ( جابان )، شادلو، زعفرانلو، بوربور، ايزانلو، قراچورلو، پازوكي.

كُردهاي كرمان:

طايفه هاي بامري در جبال بارز، لك در پاريز، خواجويني ( خواجه وند ) و افشار قاسملو ( قاسم اولادي ).

كُردهاي استان سمنان ( در شاهرود ):

چگني، رشوند ( بهتويي، 1377 ).

پي‌نوشت‌ها:

1. بيانات آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در اجتماع عظيم مردم كردستان در ميدان آزادي سنندج، 22 ارديبهشت 1388.

منبع مقاله :
تريلينگ، ليونل؛ (1390)، تخيلات ليبرالي (مقالاتي درباره ي ادبيات و جامعه)، ترجمه ي مؤسسه خط ممتد انديشه، تهران، مؤسسه انتشارات اميرکبير، چاپ اول

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در شنبه چهارم مهر ۱۳۹۴ و ساعت 10:33 |

 

شهرستان دالاهو     DALAHOO


مقاله ای مشترک: حمید احمدی و وحید رحیمی

برداشت از این مقاله با ذکر وبلاگ بانزلانی آزاد است

بزودی برای هر قسمت عکس گذاشته می شود

 1-5- آب و هوا و موقعيت جغرافيايي

شهرستان دالاهو در فاصله ي 96 كيلومتري غرب استان كرمانشاه واقع گرديده است . اين شهرستان از شمال به شهرستان جوانرود ، از جنوب به شهرستان گيلانغرب ، از شرق به شهرستان اسلام آباد غرب و از غرب به شهرستان سرپل ذهاب محدود شده است .

اين شهرستان داراي دو بخش مركزي و گهواره است كه از پنج دهستان گوران ، قلخاني ، ريجاب ، بان زرده ، بيوه نيج و 156 روستا تشكيل شده است . آب و هواي اين شهرستان به صورت زمستان سرد و تابستان خنك است .

 

2-5- آثار تاريخي و جاذبه هاي گردشگري

1-2-5- مسجد عبدالله بن عمر

در روستاي شالان از توابع منطقه خوش آب و هواي ريجاب مسجدي مستطيل شكل كه از قلوه سنگ و ملاط ساخته شده ، قرار گرفته است . اين بنا ظاهرا" از آيينه قبل از اسلام بوده است كه در روزگار اسلامي به مسجد تبديل شده است .

اهالي محل بناي اين مسجد را به « عبدالله بن عمر » فرزند خليفه دوم نسبت مي دهند ، به هر حال اين محل در صدر اسلام به مسجد تبديل شده و قرايني كه اين حدس را تأييد مي نمايند . چنين است :

محراب مسجد برخلاف تمام مساجد اسلامي از ديوار جنوبي بيرون نيامده بلكه به وسيله گچ بري به ديوار مسجد اضافه شده و كاملا" از ديوار متمايز است . مناره مسجد مدت ها بعد از بناي مسجد ساخته شده و آن را بر روي بام مسجد در زاويه جنوبي غربي ساخته اند و راه ورودي به مناره هم از پشت بام مسجد است . سبك معماري مناره شباهتي به برج هاي خاموشي به خصوص به برج خاموشي ريجاب دارد ، با اين تفاوت كه به جاي سنگ از آجر براي نماي خارجي مناره استفاده شده است . مناره مسجد داراي 21 پله مثلثي شكل است . بالاي مناره به دريچه اي به جنوب منتهي مي گردد كه كاملا" از اين جهت  هم

از برج خاموشي ريجاب تقليد كرده اند . سكويي نيز در داخل مناره ديده مي شود و بالاي آن گنبدي قرار دارد و مدخل مناره داراي طاق گهواره اي شكل بوده و نماي خارجي آن در قسمت فوقاني با چوب و گچ  تزئين  يافته  و  شباهت  زيادي  به  مناره

« ساربان » در استان اصفهان دارد .

در داخل مسجد 8 ستون در 2 رديف به موازات هم قرار دارند كه از 2 شكل مختلف مي باشند . 4 عدد از ستون ها 4 ضلعي به ابعاد 75 × 75 سانتي متر كه تا سقف به يك اندازه هستند و 4 ستون ديگر در يك امتداد قرار دارند كه هر كدام از 3 قسمت مشخص تشكيل شده اند .

قسمت نخست كه از كف مسجد تا ارتفاع 30 سانتي متر شروع مي شود . چون 4 ستون قبلي چهار گوش با ابعاد 83 × 83 سانتي متر هستند . از اينجا تا ارتفاع 2/2 متر ستون به شكل استوانه در آمده به محيط 190 سانتي متر و در قسمت سوم ستون باز به شكل 4 ضلعي در آمده و تا سقف رفته است در بالاي اين دو رديف ستون ، دو الوار تراشيده شده ضخيم ساخته اند سپس تيرهاي افقي مسجد را روي آن دو قرار داده اند . منبر مسجد پشت به محراب ساخته شده و از سنگ و گچ بنا گرديده و داراي 5 پله است . ظاهرا" اين مسجد اگر از مسجد « تاريخانه » شهر دامغان در استان سمنان كه قديمي ترين مساجد ايران است . قديمي تر نباشد ، بعيد نيست مقارن با تاريخ بناي آن ساخته شده باشد .

- لازم به ذكر است كه اين مسجد در سال هاي اخير توسط سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان كرمانشاه ، بازسازي شده و توضيحات داده شده مربوط به قبل از بازسازي و نوسازي مسجد است .

 2-2-5- مقبره ابودجانه

در روستاي شالان از توابع منطقه خوش و آب و هواي ريجاب ، بناي گنبدي داري قرار دارد كه نزد منطقه مردم ، مورد احترام خاصي مي باشد . مردم منطقه اين بنا را محل دفن ابودجانه ، يكي از ياران پيامبر ( ص ) مي دانند . مقبره ابودجانه « سماك - بن خرشه » از طايفه « اوس » از دلاوران و بزرگان عرب بوده ، در جنگ هاي بدر و احد و ديگر غزوات نبي اكرم ( ص ) نيز حاضر بوده است . در احد هنگامي كه مشركان اسلاميان را شكست دادند ، ابودجانه هم چون اميرالمومنين ( ع ) در حضور پيامبر اعظم ( ص ) باقي ماند و از آن حضرت مردانه دفاع كرد . ( مرادي بيستوني ، عليرضا : سيماي گردشگري استان كرمانشاه ، ص : 44 – 1 / 1390 )

 3-2-5- پاطاق ( طاق گرا )

بناي يادماني طاق گرا در گردنه پاطاق و بر سر راه كرمانشاه به سرپل ذهاب ، مشرف بر جاده سنگ فرشي از دوره ساساني واقع شده كه فلات ايران را به بين النهرين ارتباط مي داده است . در طي سده نوزدهم ميلادي راوالينسون ( 1839 ) ، فلاندن و كست ( 1856 ) و دمورگان ( 1896 ) از اين بنا بازديد كرده و مطالبي درباره آن نوشته اند . پس از آن محققين سده بيستم نيز چند سطري به اين بنا اختصاص داده اند . به طوري كه برنارد و گدار ضمن توصيف مختصري از اين بنا ، آن را متعلق به دوره اشكاني دانسته اند . آذرنوش ، رويتر ، فن گال ، واندنبرگ و هوف نيز بناي مذكور را به دوره ساساني نسبت داده اند . در فاصله سالهاي 53 – 1352 شمسي در اين محوطه ، كاوش هايي توسط كامبخش فرد صورت گرفته است . وي بنا مذكور را متعلق به دوره اشكاني مي داند .

 1-3-2-5- ويژگي هاي بنا

اين بناي سنگي به صورت فضايي ايوان مانند ، با پلاني مستطيل به طول 70/7 ، عرض 85/4 و ارتفاع 70/11 متر است . فضاي داخلي بنا نيز به عرض 10/4 ، طول 10/3 و ارتفاع 90/5 متر است . ارتفاع كف بنا از سطح زمين 20/1 متر و از كف تا تيزه قوس 92/5 متر و از تيزه قوس تا زير گيلويي اول 20/1 متر است . همچنين بلندي فريز اول 60 سانتي متر است كه بر روي آن يك رديف بلوك سنگي ساده به بلندي 45 سانتي متر قرار گرفته است . بر روي اين بخش ، سنگ هاي تزئيني فريز دوم به ارتفاع 78 سانتي متر قرار دارد . در بالاترين قسمت بر روي لبه بام رديفي از جان پناه به ارتفاع 92 سانتي متر وجود دارد . بنابراين ارتفاع بنا از سطح زمين تا بالاترين قسمت 70/11 متر است .

از نظر ساختاري ، قسمت داخلي ديوارها با لاشه سنگ و ملاط گچ و روكار آنها با بلوك هاي سنگي تراشيده چيده شده است . اتصال اين بلوك هاي سنگي بدون استفاده از ملاط صورت گرفته و از آن جايي كه سنگ ها اندازه يكساني ندارند ، گاهي بخش پائيني يا گوشه هاي بلوك ديگري را پوشانده است . در اين روش آن چه كه موجب نگهداري بلوك ها بر روي هم شده ، فشاري

 است كه بلوك هاي رديف بالايي بر روي بلوك هاي رديف پائيني وارد مي كنند .

بررسي انجام شده در كف بنا نشان مي دهد كه از بست هاي فلزي نيز براي اتصال سنگ ها استفاده شده است . هر چند كه اكنون اين بست ها از بين رفته اند ولي جاي برخي از آنها در كف بنا قابل رويت است . بر روي بلوك هاي سنگي پايه هاي دو طرف فضاي داخلي ، ستون نماهايي حجاري شده است . تراش پايه اين ستون نماها شامل بلوك تخت ، شالي ، بخش كاو و دو شالي باريك بر روي بخش كاو مي باشد . بر روي پايه ستون ، ساقه ستون و روي آن نيز سر ستون قرار گرفته است كه از نظر تركيب كلي شبيه ستون هاي بناي تاريخي كنگاور مي باشند . در زير بالشتك سرستون هاي طاق گرا ، نقش دو نوار در هم گره خورده اي به صورت مواج حجاري شده است . اين نقش از متداولترين طرح هاي گره اي و تركيب هاي به هم بافته شده اي است كه عموما" براي قاب بندي ها و هم چنين به عنوان نوارهاي تزئيني كلاسيك به ويژه در معماري روم به كار رفته است .

همان گونه كه اشاره شد در بخش فوقاني بناي طاق گرا ، رديفي از جان پناه هاي سه پله اي قرار دارد كه ارتفاع هر يك از آنها 92 سانتي متر است . هر يك از اين جان پناه ها از دو بخش تشكيل شده است . بخش زيرين ، قطعه سنگ مستطيلي شكل است كه در مركز آن شكافي به شكل مستطيل وجود دارد . بخش فوقاني نيز قطعه سنگ كنگره اي است كه كنگره هاي آن داراي زاويه حاده مي باشند . بر سطح اين قطعه سنگ ، سر پيكاني كنده شده كه با روي هم قرار گرفتن دو قطعه سنگ ، جان سه پله اي ، شكل خود را با پيكاني در مركز باز مي يابد . نمونه اين نوع جان پناه ها با زاويه حاده در تصوير بناي حك شده بر روي يكي از بشقاب هاي نقره اي موزه ارميتاژ و موزه دولتي برلين در كشور آلمان قرار دارد .

جان پناه هاي تصوير بناي حك شده بر روي بشقاب موزه ارميتاژ و بناي سنگي طاق گرا به شكل سه پله اي است كه داراي زاويه حاده مي باشند . نمونه ديگري از اين نوع جان پناه ها از لايه هاي اواخر دوره ساساني و اوايل اسلامي شهر بيشابور نيز پيدا شده است .

 2-3-2-5- كاربري و گاهنگاري

شواهد و مدارك باستان شناسي نشان مي دهد كه اين بنا در اواخر دوره ساساني ، احتمالا" زمان حكومت خسرو دوم ( 628 – 590 ميلادي ) ساخته شده است . از نظر كاربري نيز اگر چه تاكنون كاركرد واقعي اين بنا مشخص نشده اما براي آن كاركردهاي متفاوتي چون يادگار احداث راه كاروان رو ، توقف گاه موكب شاهي ، اريكه سلطنتي ، پاسگاه مرزي و بناي يادبودي از يك پيروزي ذكر كرده اند .

به فاصله 30 متري در ضلع شرقي طاق گرا ، قطعه سنگ نسبتا" بزرگي از كوه جدا شده كه در وسط آن سطحي مستطيل شكل به ابعاد 156 × 173 سانتي متر تراشيده اند . اگر چه علت ايجاد اين صفحه تراشيده  همانند  خود  بنا  مجهول  است  اما مي توان حدس زد كه اين صفحه احتمالا" براي نوشتن كتيبه اي در خصوص بنا ايجاد شده كه بنا به دلايل نامعلومي نيمه كاره رها شده است مي باشد .

 

4-2-5- قلعه يزدگرد

در شرق دهستان بان زرده در منطقه ي خوش آب و هواي ريجاب بر فراز يكي از قلل مرتفع كوه « دالاهو » بقاياي يك قلعه بزرگ و مستحكم نظامي به چشم مي خورد كه اهالي محل آن را « قلعه يزد گردي » مي نامند .

بناي اين قلعه در اصل دو طبقه بوده و هم اكنون بخش اعظم اين بنا معظم و منظم بر جاي ماند است . اتاق هاي اين قلعه اكثرا" وسيع و به شكل مستطيل و يا طاقي گهواره اي است . در اطراف قلعه آثاري از برج هاي بزرگ قلعه كه مدور شكل بوده- اند ديده مي شوند كه شامل ديوار گچ ، آشپزخانه ، دروازه ، جاي دار ، تپه رش ، قلعه يزدگرد ، گچ گمبد ، قلعه داور ، نقاره و آشياب مي باشد كه با ملات سنگ و گچ نيم كوب ايجاد شده است . در وقف نامه ايي كه در اوايل قرن دهم يعني در سال 932 يكي از امراي ذهاب براي قلعه بابايادگار تنظيم كرده اين مكان را « سراي يزدگردي » يادداشت كرده است .

محوطه قلعه يزدگرد شامل تمامي حوزه زرده مي شود و معماري آن عموما" پارتي مي شناسند .  برخي  از  بقاياي  معماري  را مي توان حداقل به قرن دهم ميلادي تاريخ گذاري كرد . ساختمان قلعه يزد گردي شامل : لاشه سنگ ها با ملاطي كه اطراف آنها را گرفته مي باشد . خود قلعه يزدگرد ( قلعه فوقاني ) بر بالاي سرازيري به صخره ايي چينه اي مربوط به ديوار دفاعي واقع شده است . اين قلعه بخش مهمي از سيستم دفاعي را تشكيل مي دهد و اهميت آن را از جهت دفاع از منابع آب در دشت و جلوگيري از هر نوع تهاجم احتمالي كه از طريق يورش از سرزمين هاي مرتفع قادر به نفوذ به سيستم دفاعي باشد . بر كسي پوشيده نيست و در ضمن از ورود مهاجمين به دشت از طريق تنگ دره بابايادگار نيز جلوگيري مي كند . در بلندترين نقاط قلعه فوقاني در هر سمت دره ، پست هاي ديده باني آشيابا و نقاره خانه قرار دارند . همان طور كه تناوبات معماري نشان مي -دهد اين بنا ( قلعه فوقاني ، قلعه يزدگردي ) تاريخ پيچيده اي داشته كه حتي امروزه آثارش بر سطح زمين مشهود مي باشد . احتمال اين نيز وجود دارد كه اين تغييرات در دوران اسلامي رخ داده باشد . بر سطح زمين قلعه ، سفال هاي ساده اسلامي و همچنين سفال هاي خشن يافت شده است .

قلعه فوقاني را مي توان با توجه به مسائل مشهود استراتژيك در سيستم دفاعي استحكامات پارتي نسبت داد . تنها سكه در سراسر حوزه زرده كه ( نگارنده بدون ترديد آن را پارتي مي داند ) يك درهم نقره از پادشاه ناشناخته اي به نام مهرداد به تاريخ 140 ميلادي است كه گويا از باغ هاي «‌ دروازه » به دست آمده است . با توجه به كاوش هاي انجام شده اين بنا را به دوره اشكاني نسبت مي دهند كه در دوره هاي ساساني و اسلامي نيز مورد استفاده قرار گرفته است .

در پايين اين قلعه و در دره بابايادگار پناهگاه دخمه مانندي وجود دارد كه منسوب به « بي بي شهر بانو » همسر ايراني حضرت امام حسين ( ع ) و دختر يزد گرد مي باشد .

 5-2-5- مقبره بابا يادگار

يكي از بقاياي متبركه اهل حق معروف به بابا يادگار در قريه بان زرده نزديك قلعه معروف يزد گرد است . هويت حقيقي بابا - يادگار مانند ديگر مشابه اهل حق به تحقيق معلوم نيست مطلبي كه ايام  زندگي  اين  مرد  خدا  را  تعيين  مي كند  وقف نامه

مفصلي است كه امير قمام الدين و امير زادگان كرد در قرن دهم براي بقعه و مصارف آن تعيين كرده است .

 6-2-5- بناي جاي دار

اين بنا يكي از مجموعه بناهاي قلعه يزدگرد است كه با مصالح سنگ لاشه و ملات گچ ساخته شده است و به نظر مي رسد يكي از استحكامات دفاعي بوده است .

7-2-5- بناي آشپزخانه

اين بنا كه يكي از محوطه هاي قلعه يزدگرد است مانند ساير مجموعه ها با سنگ لاشه و گچ ساخته شده است .

 

 

8-2-5- منطقه ي زيباي ريجاب

اين منطقه كه سراب آن از كوه دالاهو سرچشمه مي گيرد داراي حوضچه هاي متعدد با عمق 5 متر مي باشد . بستر رودخانه از عمق دره به سمت پايين به صورت شيب متناسب بوده كه موجب به وجود آمدن آبشارهاي متعددي در طول مسير شده است و در اطراف آن درختان گردو ، بلوط ، انار ، انجير و مو وجود دارد . منطقه ريجاب شرايط آب و هوايي مديترانه اي به صورت گرم و مرطوب را دارد كه اين شرايط ، محيط مناسبي را جهت رشد گونه هاي درختي مذكور فراهم نموده است . دماي متوسط آب در فصول مختلف سال بين 8 تا 10 درجه مي باشد .

در منطقه ي ريجاب چشمه هاي جالب و ديدني وجود دارد به نام ( سراب كنار ) كه مردم اكثرا" از آنها استفاده مي نمايند به خصوص باغ هاي ريجاب كه در منطقه زبان زد خاص و عام است و اكثر مردم تابستان ها را در آن جا مي گذارنند به فاصله 40 متر از سمت شرق مسجد ريجاب چشمه ساري از كوه بيرون مي آيد . دو طرف چشمه را ديواري كه از قلوه سنگ و سنگ هاي بزرگ سبك ساساني ساخته شده اند ، احاطه كرده اند در ارتفاع 5 متر از سطح چشمه روي ديوارها و چشمه پوشيده شده و دو آتشدان به فاصله 75/2 متر بالاي چشمه قرار داده اند .

9-2-5- قلعه و برج خاموشي

در يكي از باغ هاي منطقه ريجاب بقاياي قلعه و برجي ديده مي شود . اين قلعه دو طبقه بوده و هم چنين چند اتاق از طبقه تحتاني قلعه سالم مانده است . جنب ديوار غربي قلعه ، برجي شبيه به مناره هاي اسلامي ايواني ديده مي شود با اين تفاوت كه هر قدر از پايين به بالا بنگريم مي بينيم كه برج رفته رفته باريك تر مي شود . در داخل اين برج پلكان مارپيچي تا بالاي برج ادامه دارد و در آنجا به سكويي مستطيل شكل كه رو به شرق قرار گرفته ختم مي شود . مقابل اين سكو دريچه ايي با طاق گهواره اي به عرض 50 و ارتفاع 70 سانتي متر قرار دارد و روي آن را گنبدي نظير گنبد آتشكده هاي ساساني مي پوشاند از اين برج نقبي به زير قلعه حفر كرده اند و از آنجا به كنار رودخانه الوند كه در حدود 50 متر از برج فاصله دارد مي رسد . اين نقب به فضايي دخمه مانند منتهي مي گردد . در فاصله دخمه تا رودخانه الوند صفه ايي از قلوه سنگ و ملاط به طول 6 و به عرض 3 متر ساخته اند و با توجه به نوع مصالح به كار رفته در اين بنا به احتمال زياد مربوط به دوره ساساني مي باشد .

 10-2-5- زندان دوناب

پانصد متر بالاتر از برج خاموشي در ساحل چپ رودخانه الوند تپه اي كه درختان گردو و گلابي وحشي آن را پوشانده است وجود دارد . بر اين تپه بقاياي قلعه اي از روزگار ساسانيان برجاست . ارتفاع آن از سطح رود الوند بيش از 30 متر مي باشد . نماي ديوارهاي خارجي قلعه را قطعات سنگ هاي تراشيده تشكيل مي دهد و از اين جهت شباهتي زياد به قلعه معروف سرماج در شهرستان هرسين دارد . در ضلع شمال غربي قلعه آثاري از برج قلعه كه از قلوه سنگ و ملاط ساساني ساخته شده باقي مانده است . با توجه به آثار فعلي قلعه مي توان دريافت كه در روزگار آبادي اين قلعه دو طبقه بوده و طبق رسم معماري ساساني قلوه سنگ و ملاط ، مصالح ساختماني آن بوده است .

از طبقه تحتاني قلعه سه اتاق با ابعاد مختلف و طاق گهواره اي در كنار يكديگر باقي مانده است . بر روي يكي از اتاق ها ، اتاقي كه از طبقه بالايي بر جاي مانده است . قرار دارد كه قسمتي از كف آن كه طاق و اتاق طبقه اول را نيز تشكيل مي داد ريخته است . اتاق طبقه فوقاني مربع شكل و به ابعاد 5 × 5 متر است ولي اتاق هاي تحتاني مستطيل شكل مي باشند جاده ساساني براي رسيدن به اين قلعه رود الوند را قطع كرده و در نتيجه پلي در مسير آن زده اند كه با گذشت زمان سقف پل ريخته و اهالي محل با استفاده از ديوارهاي قديمي پل ، آن را با تنه درختان پوشانده اند . جاده ساساني پس از اين پل به دو شعبه تقسيم مي گردد : شعبه اول به طرف سراب الوند و شعبه ديگر به طرف اين قلعه ادامه مي يابد و به صورت مارپيچ از تپه بالا مي رود . اين قلعه را اهالي محل «‌ زندان دوناب » مي نامند و راهي كه به آن منتهي مي گردد طوري ساخته شده كه دو سوار به راحتي در كنار هم مي توانند عبور كنند . در برخي نقاط براي جلوگيري از شيب زياد پله هايي با ارتفاع كم ساخته اند كه هنوز هم باقي است .   

 11-2-5- قلعه جيران ( قلعه كوچك )

از راهي كه بان مزاران را به سراب كنار مي پيوندد و در ابتداي باغ هاي ريجاب ، بقاياي قلعه كوچكي از دوره ساساني ديده مي- شود . كه اهالي محل آن را به نام مالك آن « قلعه گه جيران » مي شناسند . آثار موجود اين قلعه مي رساند كه اين قلعه در روزگار آباداني دو طبقه بوده كه فعلا" چند اتاق از طبقه تحتاني و پي طبقه فوقاني است . در اين جا راه ساساني سابق با شيب ملايمي به طرف قلعه ادامه يافته و در هر دو طرف راه براي حفاظت از پرت شدن چينه اي نهاده اند ، موجود است .

 12-2-5- گمه كلايي ( گنبد كربلايي )

در حدود يك كيلومتر بالاتر از قلعه جيران در كنار راه ساساني بناي آتشگاه بزرگي كه قسمت اعظم آن خوشبختانه باقي مانده است به چشم مي خورد . اين بنا يك چهار ايواني كامل بوده به طول 5/11 و عرض 5/10 متر كه در چهار ضلع آن يعني بين هر دو ايوان از خارج ، چهار اتاق مشابه قرار دارد . طول اتاق ها 5/2 متر و عرض آنها 95/1 متر است . سه اتاق از اين چهار اتاق بدون طاق است . ضخامت ديوار آتشگاه 10/1 متر است و ارتفاع خطي آن كه تا زير گنبد و طاق ايوان ها باقي مانده 4 متر مي- باشد . عرض هر ايوان يعني فاصله بين دو اتاق 22/3 متر است . طرح و نقشه اين بنا شباهتي زياد به چهار ايواني سروستان فارس و كاخ خسروپرويز قصرشيرين دارد .

 13-2-5- پل دروازه

در مسير راه ساساني به معبري مي رسيم كه راه و رودخانه الوند از وسط آن مي گذرند . اين معبر به صورت دو ديوار سنگي درآمده و مثل آن است كه دست تصرف كار بشر در طبيعت دخالت كرده و كوهها را به دو نيمه ساخته و از وسط آن راه و رودخانه را عبور داده است . اين معبر كوه «‌ تلاش » را از كوه « يويا » متمايز مي كند . موقعيت اين مكان طوري است كه در جنگ قديمي اگر چند نفر گذرگاه را در اختيار مي گرفتند . امكان نداشت افرادي بتوانند از آن عبور كنند ، راه منحصر براي گذشتن از اين معبر همان راه ساساني است كه در پاي كوه و به موازات رودخانه الوند مي باشد . اين راه در معبر فعلا" حدود 10 متر با سطح رودخانه فاصله گرفته است . رودخانه در مسير خود به تناسب پستي و بلندي زمين آبشارهاي كوتاه و بلند طبيعي را تشكيل داده است . در پاي كوه تلاش آبي از رودخانه الوند منشعب مي شود كه بدوا از مجرايي سنگي به طول 5 متر و عرض 70 و عمق 15 سانتي متر عبور مي كند . در كنار نهر كتيبه ايي به خط عربي كنده شده كه متأسفانه از سطر اول آن كلمه « الله » كه ظاهرا" باقي مانده « بسم الله الرحمن الرحيم » است ديده مي شود .

در سطر ديگر كلمه « ولاحافظ » خوانده مي شود . و ساير جملات كتيبه كاملا" محو شده است . اين معبر را اهالي محل « پل دروازه » مي خوانند .

 14-2-5- آتشكده گمه ملك ( گنبد ملك )

در فاصله 100 متري مسجد ريجاب آتشگاهي ديده مي شود به ابعاد 3/4 × 5/4 متر كه ضلع جنوبي آن برجا مانده ولي از ديوارهاي ديگر قسمت هايي باقي مانده است . آثار لچكي كه با آجر ساخته شده و ابتداي گنبدي كه اين بنا در روزگار آباداني داشته در اين بنا هنوز باقي مي باشد .

آجري كه در اينجا به كار رفته سرخ رنگ به ابعاد 7 ×‌ 27 × 36 سانتي متر است . دو نورگير در ضلع شرقي و غربي آتشگاه هنوز باقي است . در سمت غربي آتشگاه به فاصله يك متر رو به مسجد آتشداني قرار دارد . به قطر 22 و عمق 17 سانتي متر .

 15-2-5- قلعه تاش خزي - سنگ حجاري شده

- قلعه تاش خزي : در جايي كه اهالي محل به آن « تاش خزي » مي گويند . بقاياي برج مستطيل شكلي كه به وسيله يك تيغه به دو قسمت تقسيم شده به چشم مي خورد . اين قلعه يا برج بر سر راه ساساني و جوگوري ( نهرگيري ) مسلط مي باشد .

- سنگ حجاري شده : در محلي كه تقريبا" 50 متر با سراب كنار فاصله دارد در سمت چپ جاده ، تخته سنگي قرار گرفته كه روي آن را به ابعاد 125 × 85 سانتي متر صاف و صيقل داده اند . احتمالا" ممكن است اينجا را براي نوشتن كتيبه يا كشيدن تصويري آماده كرده باشند .

 

16-2-5- قلعه سراب كنار

بر روي كوهي كه اهالي محل آن را « برنويت » مي گويند . در جنوب سراب كنار كه از سطح رودخانه قريب 150 متر فاصله دارد ، بقاياي برج ساساني ديده مي شود . اين بقايا عبارتست از : ضلع جنوبي برج كه مشرف به قريه ريجاب است . در دو طرف اين برج ، دو آتشدان قرار گرفته اند : اولي با قطر 22 و عمق 16 سانتي متر و دومي با قطر 22 و عمق 14 سانتي متر .

17-2-5- برج ريجاب

در ابتداي منطقه ريجاب و در ساحل چپ رودخانه الوند در يكي از باغ هاي ريجاب بقاياي برج مستطيل شكلي ديده مي شود . اين برج به دو اتاق تقسيم شده كه اتاق اول به ابعاد 8/6 × 6 متر و ديگري به ابعاد 80/8 × 80/6 متر بوده و ضخامت ديوار 35/1 متر است . مصالح اين برج از قلوه سنگ و ملاط معمول ساساني است . برج ريجاب تنها اثر باستاني اين ناحيه است كه از مسير جاده معروف ساساني خارج شده و تقريبا" 400 متر با جاده فاصله دارد .

 18-2-5- قلعه بان زرده

در 12 كيلومتري شمال غربي منطقه ريجاب ، قريه بان زرده قرار دارد كه در تمام نقاط آن به خصوص در باغ بزرگي كه در وسط روستا قرار گرفته آثاري از دوره ساساني موجود است . در باغ مزبور بقاياي يك قلعه عظيم به شكل مستطيل به ابعاد تقريبي 100 × 150 متر قرار دارد كه در روزگار آباداني ، چهار برج مدور در چهار زاويه قلعه بوده اند و امروز قسمتي از دو برج قلعه بر جا مانده است .

حوزه زرده يك چينه طبيعي و برجسته غربي سلسله جبال زاگرس است . اگر از ارتفاعات به اين حوزه بنگريم آن را به شكل يك پناهگاه عميق خواهيم ديد كه از آخرين پيشرويهاي فلات ايران است . محيط اين حوزه حدودا" 25 كيلومتر مي باشد . تقريبا" 20 كيلومتر از اين محيط پرتگاهي است كه هم چون استحكاماتي طبيعي و بي نظير عمل مي كند . حدود 3 كيلومتر از دشت باز در جنوب شرقي حوزه نيازمند يك ديوار دفاعي فشرده بوده است تا سنگربندي منطقه را تكميل نمايد و در هر منطقه كه دسترسي به پرتگاه به آساني ميسر بوده معماران دست به برپايي ديوارهايي زده اند كه ضخامت آنها نسبت به ديوار دفاعي متفاوت است . در امتداد بخش هاي سالم ديوار پرتگاه ، مزغلهاي متعددي براي تيراندازي به چشم مي خورد .

اگر با يك نظر كلي بخواهيم حوزه زرده را بشناسيم بايد بگوييم كه اين حوزه در برگيرنده اماكن تاريخي و مهمي است كه برخي از آنها عبارتست از : قلعه يزدگرد ، آشپزگاه ، دروازه ، كاكاكشتيه ، نقاره خانه ، آسياب ، جاي دار ، ميدان ( گچ گنبد ) ، قلعه دادر و اسب راه .

در حوزه زرده بين آبان ماه تا اواسط فروردين بارندگي به طور منقطع و شديد ادامه دارد . در دي ماه برف نيز مي بارد ، اما برف در اين ارتفاع بر روي زمين دوامي ندارد . بعضي از محققين عقيده دارند : « بان زرده همان شهر تاريخي حلوان است و دلايل بسياري نشانگر اين حقيقت است كه روستاي بان زرده بر خرابه هاي شهر تاريخي حلوان جاي گرفته است . با اين تحقيق متمركز در آثار بان زرده مي توان به مبناي روش هاي ساخت سازه هاي گوناگون از جمله : پل ، دژ ، ديوارهاي حفاظتي ، سربازخانه ها و ديگر بناهاي نظامي و سكونت گاههاي گوناگون دست يافت » .

 19-2-5- نقاره خانه - قلعه آشيابا

- نقاره خانه : در فاصله 2 كيلومتري قلعه يزدگردي آثاري از يك بناي ساساني كه اهل محل آن را « نقاره خانه » مي گويند . باقي است . اين بنا ديوارهاي برج مانندي كه ظاهرا" قرارگاه ديده بانان و مستحفظان بوده است را داراست .

- آشيابا : در ارتفاع سمت غربي كوه دالاهو بقاياي قلعه اي كه شباهت به آسياب بادي دارد ديده مي شود . اهالي محل به اين قلعه « آشيابا » مي گويند .

 20-2-5- گچ گنبد

در نزديكي دهستان بان زرده در محلي كه به « گچ گنبد » معروف است سالها پيش توسط هيأت باستان شناسان خاكبرداري و گمانه زني شده است . در عمق نزديك سطح زمين ديواري آجري با ملاط كشف گرديده و سپس طبقه اول ساختماني ديده شد كه با گچ بريها تزئين يافته بود . قطعاتي از اين گچ بريها ظريف به علت ريزش طبقه فوقاني ساختمان در ميان آوار و خاك باقي

مانده بود . در اين گچ بريها نقش هاي برجسته اي از تصوير انسان و حيوان و برخي نقوش تزئيني موجود است كه از نظر سبك كار ، دوره سلوكيها و اشكانيان و ساسانيان را به خاطر مي آورد .

ساختمان گچ بري شده ، گچ گنبد بناي آراسته است كه نماي يك « باغ بهشتي » را به نمايش گذاشته است و شايد تفاوتي نيست كه باغ هاي آبياري شده دهكده امروزي زرده منطقه اي را تقريبا" همانند محوطه ميدان مي پوشانند از نهر آب رساني و حتي باغ هاي اصلي پس از فرسايش مقدار كمي باقي مانده است . تنها چيز باقي مانده كه مي توان آن را سيستم آب رساني درون حصار مرتبط كرد يك حوض آجري اندود شده است كه در شمال غرب مجموعه گچ گنبد واقع شده است . باقي مانده حوض تنها يك رديف از آجرها در امتداد 10 متر از كناره آن و بخش كمي از ديوار پايانه غربي آن است . كه در شمال غرب مجموعه گچ گنبد واقع شده است . از تحليل هاي اوليه بين طرح هاي معماري كه در دو جانب مجزا ظاهر گرديد . نيز تفاوت -

هاي برجسته اي مشخص گرديد . ظاهرا" تالارهاي گچ بري شده سمت مشرق بخشي از ساختمان آراسته را شكل مي داده اند و بعدها به عنوان يك عمارت كلاه فرنگي به كار رفته اند كه بر باغ هاي فرضي شرق ناحيه سنگ كاري شده گچ گنبد مشرف بوده اند . ساختمان هاي گچ گنبد غربي از قلوه سنگ ساخته شده اند و ظاهرا" از نظر ابعاد متوسط مي باشند به طور آزمايشي به عنوان منازل مسكوني مرتبط با عمارت كلاه فرنگي تغيير گرديده اند . در اين بخش طرح هاي مبهم و رديف اتاق ها و تعدادي از حياط هاي مختلف اندازه به صورت كج و معوج در سطح مشخص بود .

آخرين و خارق العاده ترين كشف حاصل از حفاري ، اين است كه بخش بي شكل گچ گنبد در اصل حدود نيمي از اندازه فعلي بوده و نماي تزئيني ظريفي داشته است . بعدها با ساخت توده سنگي ديگري در برابر نماي غربي ، اين نماي ظريف پوشانده شده اين قسمت الحاقي بر جناح شمالي نيز تأثير گذاشت .

سر تالار بسيار مزين و بزرگ در جناح شرقي مجزا مهمترين عنصر رسمي است كه تا به حال در محوطه ساختماني يافت شده است و چند راهرو آنها را احاطه مي كند . آنچه كه از حفاري تالارها آشكار شده از نظر پلان به ايوان شمالي ، كاخ پارتي آشور شباهت دارد . مشخصه مهم اين ديوارها صرف نظر از پلان آنها ، استفاده از آجر مي باشد كه در حاشيه متراكم گشته و در زواياي قائم در رديف هاي يكي در ميان قرار گرفته اند . عموم محققين پذيرفته اند كه آجر را مي توان در ساختن طاق بدون قالب به كار برد .

در مورد قلوه سنگ اين اطمينان كمتر است . اما در اين مورد دقيقا" نمي دانيم كه چرا فضاهاي يك اندازه گاهي با آجر و زماني با قلوه سنگ پوشانده شده اند . ( لازم به توضيح است كه استفاده از راهرو و در هر مجموعه ساختماني مشاهده شده است كه يكي از ويژگي هاي معماري بين النهرين و ايران پيش و پس از پارتي است كه در گچ گنبد اين راهروها را با شماره مشخص كرده اند ) .

يكي از پيچيده ترين عناصر معماري كل محوطه كاشي هاي بام مي باشد . در راهرو منطقه 19 برخلاف منطقه خارج از حصار ميدان ، از درون كاشي هاي متعددي به دست آمده كه به نظر مي رسد از گچ گنبد به دست آمده باشند .

در قسمتي به نام تيمچه گذرگاههاي طاق دار و باز كاملا" مسدود شده بودند و بعد به علت همين عمليات مسدود سازي نخاله- ها در اين جا تخليه شده اند . در ميان نخاله هاي اين قسمت قطعات يك عامل تزئيني به شكل موجودي گريفون مانند به دست آمد كه نظير آن نيز در منطقه 1 يافت شده بود از ديگر قطعاتي كه از اين پرشدگي به دست آمد مي توان به نيم تنه يك انسان اشاره كرد كه در ميان طومار پيچك مانندي نشانه شده بود اين تنديس با نمونه اي كه در جاي اصلي خود در قسمت اصلي و بيروني نماي غربي ناحيه 100 محفوظ مانده بود يكسان است .

 21-2-5- ديوار دفاعي

اين ديوار كه از ارتفاعات ريجاب شروع مي شود . پس از رسيدن بر برج آشپزخانه وضع ساختماني خود را تغيير مي دهد به اين معني كه از ريجاب تا آشپزخانه در داخل ديوار آبرويي قرار دارد كه آب جوگوري ( نهرگيري )  را  از  ريجاب  تا  برج  مي آورده

است . وضع جغرافيايي محل ساختمان نهر اين مطلب را تأييد مي كند . اين ديوار از برجي كه مقابل برج آشپزخانه قرار دارد تا خط الرأس كوه « شاه نشين » و سپس ذهاب ادامه دارد ولي در اين فاصله فاقد مجراي سابق الذكر است . مصالح كليه اين آثار از قلوه سنگ و ملاط بوده و ساختمان ها معرف كامل معماري عصر ساسانيان مي باشد .

حوزه زرده يك چينه طبيعي و برجسته در حاشيه غربي سلسله جبال زاگرس با محيط حدود 25 كيلومتر است . تقريبا" 20 كيلومتر از اين محيط پرتگاهي است كه هم چون استحكاماتي طبيعي و بي نظير عمل مي كند . حدود 3 كيلومتر از دشت باز در جنوب شرقي حوزه نيازمند يك ديوار دفاعي فشرده بوده است تا سنگربندي منطقه را تكميل كند . در امتداد بخش هاي سالم ديوار دفاعي ديدگاههاي متعددي براي تيراندازي به چشم مي خورد .

قسمت فوقاني نيز داراي ديدگاههاي پيكاني شكل است كه علاوه بر اين ديوارهاي اصلي ، تعداد نسبتا" زيادي برج هاي پشتيبان داشت كه اتاق هاي نگهباني را در بر مي گرفتند . مي توان قطعه سفال هايي را كه از سراشيبي داخل ديوار دفاعي به دست آمده اند به دوره پارتي قلعه يزدگرد تاريخ گذاري كرد . در بافت اصلي مجموعه ديوارهاي دفاعي ، سفال ساساني يا اسلامي مشخصي يافت نشده است .

از سطح زمين در نزديكي محلي موسوم به آشپزگاه ، يعني در حوالي نقطه اي كه جاده جديد به راه قديمي ريجاب وارد مي – شود . تعدادي ظروف ساده و احتمالا" اسلامي كشف گرديد كه به احتمال زياد اين سفال ها از كوچ نشيني هايي به جاي مانده است كه بعدها در پست هاي نگهباني ديوار پناه گرفته اند . در پست نگهباني نزديك « كاكاكشتيه » اين گونه سفال به چشم نمي خورد شايد به اين دليل كه آنجا مامن سهل الوصولي براي جاده قديم نبوده است .

در بخشي از امتداد ديوار پرتگاه كه اهالي محل آن را « دروازه » مي خوانند بقاياي دو برج منفرد به چشم مي خورد كه احتمالا" مدخلي از مسير پرتگاه مي باشند .

ديوارهاي دفاعي از قلوه سنگ و ملاط ساخته شده اند . سنگ هايي كه در پست ديده باني آشيابا استفاده شده ، سنگ هاي باريك و قناسي هستند . سنگ هاي ساختماني قلعه يزدگرد نيز با ملاط به كار برده شده اند و اختلافات اين ساختمان ها حاكي از تاريخ هاي متفاوت ساختماني آنها نمي باشد بلكه به مصالح موجود بستگي داشته اند ، ديوار دفاعي اصلي در امتداد دشت ساخته شده تا با پرتگاههاي حاشيه شرقي مرتبط گردد كه حالت سراشيبي با زاويه حدود 45 درجه دارد .

اين ديوار دفاعي كه به شكلي بسيار جالب اين ناحيه را در بر گرفته و ناحيه امني  را  ايجاد  كرده  است در خط الرأس كوههاي غربي منطقه بان زرده نيز ادامه پيدا كرده است اين ديوار نيز داراي ديدگاهها متعددي است و بر دشت ذهاب مسلط مي باشد و هر گونه عبور و مرور و نفوذ در آن را به خوبي كنترل كرده است .

 22-2-5- برج نقاره كوه

نقاره كوه در فاصله 2 كيلومتري قلعه يزدگرد بر فراز ارتفاعات بان زرده واقع شده است .

اين بنا به شكل برج مانند بر فراز قلعه نقاره كوه قرار گرفته است . ظاهرا" در عهد ساساني محل ديده باني بوده است و به عنوان بخشي از استحكامات دفاعي اين منطقه كاربرد داشته است . در كنار آثار ديگري هم چون ديوار دفاعي بان زرده و قلعه يزدگرد و برج آشيابا مجموعه دفاعي مستحكمي را در برابر حملات و دست اندازيهاي دشمنان ايجاد كرده اند . اين مجموعه از لحاظ دفاعي قابل مطالعه و بررسي است . كه در آن روزگاران چگونه از عوامل مختلفي منجمله  عوارض  طبيعي  براي  دفاع  استفاده مي كرده اند .

 23-2-5- آتشگاه سلطان سي قلي مه ( سلطان صد خزانه دار )

به فاصله 500 متر بالاتر از آتشگاه گنبد كلايي در جهت غربي قبرستان كهنه بر روي تپه آتشگاهي ديده مي شود كه از آتشگاه گنبد كلايي كوچك تر بوده ولي از آن سالم تر مي باشد . اين آتشگاه به ابعاد 7/3 × 6/3 متر است و 6 متر هم ارتفاع دارد .

تنها قسمتي از گنبد اين آتشگاه در طول زمان آسيب ديده و ريخته شده است . مدخل آتشگاه رو به شمال به عرض 77 و ارتفاع 90 سانتي متر مي باشد كه طاقي گهواره اي شكل دارد . در داخل آتشگاه روبروي مدخل ،‌ درگاهي كه شباهت به محرابهاي اسلامي دارد ، قرار گرفته است . در قسمت فوقاني اين درگاه دو نورگير كه تقريبا" درگاه در وسط آن قرار گرفته ديده مي شوند كه به شكل اهرم ناقصي مي باشد . در دو طرف مدخل دو درگاه كه كف آنها با كف آتشگاه يكي است به ابعاد

( 210 × 70 × 50 ساني متر ) وجود دارد . در دو ضلع شرقي و غربي آتشگاه دو طاقچه كه از كف آتشگاه 65 سانتي متر فاصله دارند ديده مي شوند به عرض 95 و به ارتفاع 175 و عمق 37 سانتي متر ، در وسط آتشگاه بقاياي برجستگي كه از قلوه سنگ و ملاط مي باشد قرار دارد كه ظاهرا" محل نگهداري آتش بوده است . در ارتفاع سه متري ديوار آتشگاه ، چهار لچكي زده شده كه بر روي آنها گنبد را بنا نهاده اند . در فاصله 50 متري آتشگاه تل خاكي قرار گرفته كه در پي آن اتاق هاي زيادي ديده مي- شود . در جنوب غربي آتشگاه بقاياي برجي موجود است به ابعاد 60/3 × 60/3 متر و به قرار اظهارات اهالي محل در فاصله اين دو آتشگاه تخته سنگي قرار داشته كه كتيبه اي 5 سطري به خط پهلوي ساساني در آن نوشته بوده اند . اين كتيبه را به وسيله اره سنگ بر جدا كرده و برده اند و هم اكنون آثار بريدگي در جاي آن مشهود است .

 24-2-5- بهشت و دوزخ

اگر مسير راه ساساني را از پل دروازه به طرف سراب كنار ادامه دهيم نزديك به آسياب قديمي پنج نقطه تراشيده شده در سنگ را مي بينيم كه اهالي محل به آن «‌ بهشت و دوزخ » مي گويند . اين صفحه هاي تراشيده شده طوري قرار داده شده اند كه چهار عدد آنها در كنار هم حجاري شده و يكي از زير آنها قرار گرفته است ، صفحات تراشيده شده مستطيل شكل بوده و چهار عدد آنها با طاقي جناقي تزئين شده اند ، تنها يكي از آن طاق گهواره اي شكل است .

 25-2-5- آتشدان باباشيخ

كمي بالاتر از حجاريهاي بهشت و دوزخ تخته سنگي بزرگ كه گوشه اي از آن در راه ساساني پيش آمده قرار دارد . اهالي محل به اين جا « بابا شيخ » مي گويند . روي اين تخته سنگ كه بيش از 2 متر از جاده ارتفاع دارد ، دو آتشدان نزديك به هم كنده شده است . به فاصله 5 متر از اين تخته سنگ ، سنگ ديگري قرار دارد كه بالاي آن نيز آتشداني ديده مي شود . درست روبروي آتشدان اخير در جهت ديگر راه ساساني در داخل باغي بقاياي يك بناي ساساني ديده مي شود .

 26-2-5- قلعه سرخه ديزه

در ميانه راه دالاهو به سرپل ذهاب قريه اي به نام سرخه ديزه موجود است . در سمت راست راه بقاياي قلعه عظيمي از روزگار ساسانيان برجاست كه از قلوه سنگ و ملاط ساخته شده است . يكي از ديوارهاي ميانگين قلعه كه نسبتا" از حوادث و صدمات جوي سالم مانده است داراي عرضي بالغ بر 70/5 متر مي باشد . در ساختمان اين قلعه علاوه بر قلوه سنگ و ملاط از دو نوع آجر يا دو نوع رنگ مختلف ( رنگ نخودي به ابعاد 8 × 30 × 36 سانتي متر و رنگ قرمز به ابعاد 7 × 30 × 60 سانتي متر ) استفاده شده است . قسمتي از ساختمان فعلي دهكده سرخه ديزه بر بقاياي آثار اين قلعه عظيم ساساني ساخته شده است . در قرون اول اسلامي اين محل به علت موقعيت طبيعي آن كه به جنگلها محصور بوده « مرج القلعه »‌ نام داشته است .

 27-2-5- بان مزاران

در مقابل راهي كه براي رفتن به بابايادگار از آن عبور مي كنند ، تپه بزرگي قرار دارد كه بقاياي قلعه عظيمي در آن ديده مي – شود . ابعاد تقريبي اين قلعه در حدود 150 × 100 متر است . از كنار اين تپه جاده اي با قلوه سنگ و ملاط به عرض دو متر ساخته شده كه تا سرچشمه الوند يعني سراب كنار امتداد دارد . اين راه باستاني كه در تمام طول خود هر جا با پرتگاه مصادف

شده به وسيله تخته سنگ و قلوه سنگ و ملاط ديواره اي دارد كه پس از قرن ها هنوز پا برجاست و دليلي بر اهميت اين منطقه و عظمت آثار آن در روزگار ساساني است . طول اين راه بيش از 12 كيلومتر بوده و در چند جا با رودخانه الوند تقاطع كرده است .

مطلب قابل ذكر آن كه در اطراف اين راه به خصوص در محل كوهستاني و جنگلي آن آتشدانهاي كوچك و بزرگ مخروطي شكل كه بيش از چهل عدد آنها موجود است . قرار داشته است . وضع راه و وضع اين آتشدانها كه قطعا" براي هدايت در شب بوده اند مي رساند كه اين راه ، ارابه رو بوده است . 

 3-5- نكته : ديگر مناطق توريستي و گردشگري شهرستان دالاهو عبارتست از :

1. قلعه داور

2. تپه رش

3. سراب هاي ريجاب ، رشمينه ، قورچي باشي ، سفرشاه ، كرند غرب ، قلعه زنجير و . . .

 

4-5- غذاهاي محلي

زوو كره ( گياهي محلي ) ، خورش كنگر ، آش دانه كولانه ، بوراني سورانه ( گياهي محلي ) ، نان پيچكينه و . . .

 5-5- زبان و گويش

زبان مردمان شهرستان دالاهو كردي و به گويش هاي كلهري ، گوراني ، قلخاني و جافي صحبت مي كنند .

  

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در یکشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۴ و ساعت 13:21 |

شهادت پایان نیست، آغاز است، تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد

عزیزان گرامی خصوصاً اهالی منطقه گوران بزرگ همان گونه در جریان هستید مردمان این منطقه در زمان 8 سال دفاع از خاک پاک ایران رشادت های زیادی برای حفظ آن از وجود دشمن ناپاک به انجام دادند و شهیدان زیادی نیز تقدیم این خاک کردند. اینک که به سالروز آغاز و اوج حملات دشمن نزدیک می شویم، یاد و خاطره شهداء و جان باختگان آن تسکینی بر روحیه خود و بازماندگان جنگ و یادآور خاطرات آن ها خواهد بود.

سخن را کوتاه می کنم. در این پست خاطران و نامه های یکی از شهدای بانزلانی( شهید سرباز وظیفه علی مرادی ) در این صفحه دیجتیالی برای ثبت در تاریخ شهدای این منطقه حک می کنم

خاطرات این عزیز یکی از دوستان صمیمی  و همولایتی ها  او : جناب آقای شمس الله فتحی که هم اکنون مدیر عامل شرکت دارو سازی در شهرستان ساوه هستند برای وبلاگ بانزلانی فرستادند.  تشکر و قدردانی از ایشان که به دوستی و وفاداری خود به این شهید والامقام  ارج نهاده و این مدارک را طی 32 سال پیش خود نگهداشته است .

نامه های رد و بدل شده در تاریخ  خرداد 1366 بوده، یعنی حدود 4 ماه قبل از شهادت ایشان در منطقه شرهانی. این شهید گرانمایه در سحرگاه یکی از روزهای آبان ماه در حین انجام وظیفه گشت زدنی در منطقه مورد حمله غمپاره ای دشمن قرار گرفته  و در دم به شهادت نائل گشت

 اینجانب در پست های قبلی یاد و خاطره او  را به مناسبت سالگرد دفاع مقدس یادآوری کرده بودم                 

 


قطعه شعری از جناب آقای جواد یوسفی عزیز که تقدیم به شهدای بانزلانی کرده است . با شکر این برادر گرامی

به جانت سوگند ای ساقی صبویم خالی خالیست * بریز زان تلخ تقدیری که سالهاست پر کردی

فغان از سینه برکشم جهانی را بسوزاند * فغان از سینه را درکش از ان آتش که گر کردی

رسیده صبر من به لب چو می اندر خم صبو*ز صبر چون صدف دل را میان خون در کردی

زبس غم را فزودی تو چو بیستون به دوش ما *زباران سرشک غم رویم را چو کر(رودکر) کردی

بسان لشکر یزید پرم از شک و از تردید * نمیدانم چه شد آخر مرا دیدی و حر کردی

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در دوشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۴ و ساعت 12:52 |

  این هفته یکی از مادران نمونه و مهربان از کنارمان رفت

مرحومه بانو طوبی خانم زندی همسر گرامی صید مراد مرادی از دودمان پیره وند بر اثر عارضه قلبی در سن 70 سالگی در روز یکشنبه در گذرگاه امام رضا برای همیشه آرام گرفت.

برای این بانو با محبت روحی آرام را از خدای بزرگ خواهانیم

از این بانوی با وفا چندین فرزند به یادگار هست که شکر یزدان پاک همگی در میان مردم دارای عزت و نام نیک هستند. ایشان مادر مهندس خدامراد مرادی  و  وکیل پایه دادگاه خانم راحیل مرادی هستند.

خانواده مرادی مخصوصاً شاعر گرانقدرمان همیشه به  وبلاگ خودشان محبت دارند و کاربران  از نظران و اشعارشان فیض می برند.

 از طرف تمام کاربران به این خانواده تسلیت می گویم

مدیریت وبلاگ بانزلانی

 


شعری زیبا از شاعر عزیز جناب آقای مهندس خدامراد مرادی در وصف مادر خویش

دایک

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در چهارشنبه دهم تیر ۱۳۹۴ و ساعت 10:37 |

دوستان و یاران گرامی پیرو مباحث فرهنگی در این بخش قصد داریم یکی از مردان نیک بانزلانی برای شما عزیزان مخصوصاً جوانان امروز معرفی کنیم. ابتدا موضوع  شاهنامه خوانی که بی ربط به مسئله ما ندارد معرفی مختصر می شود سپس به مسئله اصلی می پردازم

یکی از قدیمیترین تفریحات و روشی معمول برای انتقال تجارب و دانش پیشینیان به نسلهای جدیدتر، داستان گویی و شنیدن قصه های شیرین و آموزنده بوده است. اما باید به خاطر داشت که لذت شنیدن داستان، برای همه وجود دارد و در آن روزگار، همانطور که کودکان عاشق شنیدن قصه های دلکش پدربرگ و مادربزرگ بودند، بزرگترها نیز تفریحی مشابه و صدمرتبه جذابتر داشتند و آن نشستن پای صحبت نقال بود.

علت جذاب تر بودن نقالی این بود که نقالان با طرز بیان خاص، تکیه کلامها، حرکات و تا حدودی نقش قهرمانان را بازی کردن، تاثیر داستان را صد چندان میکردند. آنها با تکیه بر واژه ها و شکل حکایت داستان با عباراتی چون "رفت و رفت و رفت" یا "آمد و آمد و آمد"، داستان را به شیوه ای حکایت میکردند که شنونده خود را همراه و هم نفس قهرمان داستان میپنداشت.

پدران و مادران و خیلی از کسانی که متولد دهه پنجاه هستند می دانند و به یاد می آرند که سرگرمی آن زمانه چه چیزی بود. مخصوصا در ایام شب های طولانی سر زمستان .  متاسفانه در منطقه های که دور از شهر بود، سواد هم بسیار کم بود فقط معدود افرادی در هر روستا سواد خواندن و نوشتن داشتند.

سرگرمی مردم بیشتر به شب نشینی ها ختم می شد . یکی از سرگرمی ها داستان گویی بود که هر کسی داستانی بلد بود برای دیگرتن داستان سرایی می کرد . مخصوصا مادران برای کودکان خود داستان هایی ساده ای بیام می کردند.

 


 

  سرگرمی مردم در این شب ها به شب نشینی ها ختم می شد . در روستای بانزلانی مردی با سواد و با دانش با نام معروف آقا مراد یوسفی و با نام مستعاد"خدنگ مارکش" از دودمان خدامروت نقل مکان بود و در یک کلام  رادیو ، کتاب و .... مردم بود ا. یک داستان سرا  و نقال شاهنامه فردوسی بود . با سوادی که داشت اکثر داستان های حماسی را می خواند و به آن نظم داده و سپس در مجالس مردم شرکت می کرد و با بیانی شیوا و اثرگونه برای مردم تعریف و می کرد .

مردم چنان به این داستان ها گوش می کردند که حاضر نبودند یک روز در مجلس غبیت کنند . او در ایام پاییز و زمستان و حتی بهار در تقریبا 8 ماه در سال نعمتی خدا دادی برای مردم روستاهای بانزلانی ها، شاهمار تختگاه و چشمه سفید و کامران ها و خیلی از روستاهای دیگر  بود .

او فن بیان شیوایی داشت و زمانی که داستا ها را تعریف می کرد هر انسانی خودش را در فضای آن داستان پیدا می کرد گویی خویش در آن نبرد شرکت داشت. نقالی این مرد حتی سبب شد جوانان آن زمانی بازی های کودکانه خود را بر اساس آن داستا ها اجرا کنند

در شاهنامه خوانی کردی بسیاز شیوا می گفت و مخصوصا داستان رستم و سهراب را با شگرد خاصی تعریف می کرد . او در تمام جشن های شاهنشاهی که در منطقه گوران برگزار شد شرکت داشت و برای مردمی که در این جش ها شرکت داشتند شاهنامه خوانی کرد....

او بسیار مورد احترام بود. مردی فرهیخته و با دست خطی زیبا ، فنی و نگارش قوی .  در منزل خود حدود 20 کتاب ارزشمند خطی و چاپی داشت. روز ها داستان ها را می خواند جزئیات را حفظ می کرد و شب ها برای مردم با فن خاصی بیان می کرد و سبب شد مردم با تاریخ حماسی ایران آشنا شوند.

سخن از این مرد خدا زیاد است او در سال 1358 به دلیل حوادث ناگواری که در روستای بانزلانی اتفاق افتاد مجبور به ترک روستا شد و در کوزران ساکن گشت و تا آخر عمر نیز در آنجا روزگار را سپری کرد از این مرد خدا سه پسر  و چها دختر به یادگار هست. یکی از فرزندان وی با نام استاد سلطانمراد یوسفی داور بین المللی ووشوی ایران و جهان و نیز داور المپیک پکن... است که در اصفهان به شاگردان خود در این ورزش خدمت می کند.

مرحوم فرهیخته آقامراد یوسفی هرگز از یاد مردم نمی رود .

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز. مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در یکشنبه هفتم تیر ۱۳۹۴ و ساعت 2:42 |

  با سلام و عرض ادب خدمت هم ولایتی های عزیز و مهربان . به علت مشکلاتی که  در سرور سایت بلاگفا پیش آمده بود. مدت نمی توانستم مطالب جدیدی بگذارم . مشکل از ناحیه این سایت بود خوشبختانه امروز این مشکل حل و مطالب و مقالات طبق روال قبل ارائه می شود .

از تمام پژوهشگران، اساتید و همه نویسندگان تقاضا داریم مطالب علمی، فرهنگی ، اقتصادی، تاریخی  و غیره خود را که در زمینه محدوده جغرافیای منطقه دارند بفرستند تا با ذکر نام  در وبلاگ درج گردد.

با تشکر

مدیریت وبلاگ بانزلانی


در این بخش قصد داریم اشعار شاعر جوانی برای شما عزیزان بگذاریم

مرغ وصل تو له دسم چین                  بال گردن نه لام پیم معلوم بین
پیم معلوم بین فراغت وی طور                  آما له بختم خم و جفا و جور
ساقی جامی در له باده گلرنگ                    با خم رَم کرو ساتی نوم دلتنگ
با دَمی دوران بیاوو و  رَم                      کرو له سر عقل و هوش و فام
ساقی بادگت با عقل رِمن بو                       زیاد کر عشق دُشمن شکن بو
عقل بکروم رَم جامه بخم دویر                   عقل بی و حجاب جمال پر نویر
عقل بکرو رَم پاره کَم جامه                  شقه له بال دَم و شادکامه
دله ی کوس کفته ام دایم نالانن                   چَم وه وینه هور پر له وارانن
آقا سا دخیل بالات بنمانه                       بلکم خَم له بان دلان نمانه
ادریس کمترین کَلب جارو کیش                     امیدوار وه توم نَوم وه دل ریش

با تشکر از شاعر جوان جناب آقای ادریس مرادی که همیشه خود و پدر گرامیشان با اشعار زیبا و به مناسبت های مختلف کاربران وبلاگ را به فیض می رسانند.آرزوی توفیق و سلامتی برای ایشان داریم و منتظر اشعار  دیگر.....

مدیریت وبلاگ

 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در سه شنبه دوم تیر ۱۳۹۴ و ساعت 10:20 |

 عنوان مقاله : تاریخ مختصر تنبور

مؤلف : هنرمند حیدر کاکی 

 ماهنامه هنر موسیقی ، شماره ۸۹، ویژه نوروز ۱۳۸۷

زبان ها و لهجه های متفاوت در مناطق مختلف جغرافیایی باعث به وجود آمدن نغمات و فرهنگ های موسیقایی متنوعی در این کره خاکی شده است. در کشور ما نیز زبان ها و لهجه های متنوع و در نتیجه فرهنگ های متنوعی وجود دارد و همین امر باعث تنوع فرهنگ های موسیقایی و فواصل و نغمات متغیر در هر منطقه می گردد. تنبور و مقام های آن یکی از غنی ترین فرهنگ های موسیقایی سرزمین ما محسوب می شود، چرا که این رپرتوار یک منبع عظیم موسیقایی است که در طی هزاره ها شکل گرفته و دارای تاریخچه ای کهن می باشد که به طور مختصر به آن می پردازیم. تنبور کهن ترین ساز زهی زخمه ای است، به این معنا که اولین سازی می باشد که دسته ای بلند به همراه کاسه و وتر داشته است. قدمت این ساز هنوز به طور دقیق معلوم نیست. در کتب و رسالات زیادی در این مورد سخن گفته اند. کتاب دیکشنری گراو که در زمینه ساز شناسی می باشد، قدمت این ساز را پنج الی شش هزار سال دانسته و مجسمه های سنگی در موزه ها و آثار باستانی به جای مانده در شوش و تپه های بنی یونس در حوالی شهر موصل قدمت این ساز را ۱۵۰۰ الی ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد نشان می دهد. در متون پهلوی و مانوی نیز در مورد تنبور نوشته های زیادی وجود دارد، به عنوان مثال در کارنامه اردشیر بابکان یکی از متون های زیبای پهلوی آمده که روزی اردشیر در ستورگاه نشسته بود و تنبور می زد و می سرود. در روایت های افسانه ای آمده که رستم در خوان چهارم تنبور می نواخته و مقام ته رز را به وی و مقام باریه را به باربد موسیقیدان دربار ساسانیان نسبت می دهند. دانشمندان زیادی در مورد این ساز تحقیق کرده اند، از جمله فارابی که در موسیقی الکبیر به طور گسترده در مورد تنبور و انواع آن و فواصل و کوک های آن توضیحات مفصل داده اند. ابن سینا، عبدالقادر مراغی و صفی الدین ارموی نیز از این جمله اند. در آثار شاعران بزرگ فارسی زبان از جمله شیخ جنید بغدادی، فردوسی، منوچهری دامغاتی، نظامی گنجوی، موسوی، حافظ، وحید قزوینی، بیدل دهلوی و وفا کرمانشاهی به کرات از تنبور سخن به میان آمده است. تنبور سازی است که دسته ای بلند و کاسه ای گلابی شکل دارد و معمولا از چوب توت ساخته می شود. کاسه آن به دو صورت یک تکه (کاسه ای) که از قدیم مرسوم بوده و چند تکه ای (ترکه ای یا چمنی) است که به تقلید از کاسه سه تار در دهه های اخیر ساخته شده است. طول این ساز در حدود یک متر و دارای دو سیم است، یکی واخوان و دیگری اصلی که سیم اصلی به تازگی اضافه شده است. این ساز دارای چهارده پرده (دستان) و فاقد ربع پرده می باشد. در نواختن آن دو نوع کوک رایج است. ابتدا کوک هفت دستان (برز) که ۹۰% مقام ها در این کوک نواخته می شوند و دیگری کوک پنج دستان (ته رز) که نوازندگان امروزی بیشتر از این کوک استفاده می کنند.

کوک های دیگری در تنبور وجود دارند، ولی به دلیل اینکه معمول نیستند از نام بردن آنها پرهیز می کنیم. اصولا تنبور را با چهار انگشت دست راست و بدون استفاده از مضراب مصنوعی می نوازند و تکنیک های دست چپ آن شبیه دیگر سازهای زهی دسته دار مانند تار و سه تار است و مضراب های اصلی آن عبارتند از انواع مضراب راست و چپ، انواع مضراب ریز، گلریز، غنچه، دوتک و … تعدادی از نوازندگان معروف تنبور در یکصد سال گذشته به شرح زیر هستند: سید شمس الدین حیدری توتشامی، کادارا و کابشر، استاد سرخاو، لالو بیرخان، کاکی های گوراجو، کاعظم و کاکریم منهوئی، اله مراد حمیدی، سیدولی حسینی، درویش علی میر درویشی، سید محمود علوی، میرزا سید علی کفاشیان، علی اکبر مرادی، طاهر یارویسی، عابدین خادمی، سید علی یار و سید قاسم افضلی، نورعلی الهی، غلام زنده دل، سید امراله شاه ابراهیمی، درویش امیر حیاتی، سید خلیل عالی نژاد و … از میان سازندگان تنبور می توان خانواده فرمانی گهواره را نام برد که کارگاه آنها قدیمی ترین کارگاه ساز تنبور است و ۲۵۰ سال قدمت دارد. این کارگاه هم اکنون با مهر اسداله گهواره و با همکاری برادرانش یداله و عزت اله و فردین بهترین سازهای عصر معاصر را می سازند. کارگاه فرجی گهواره، استادان: قادر گوراجویی، نریمان، خسرو عزیزی، خداوردی صحنه، عبدالرضا رهنما و کمالی، شاه ویسی، عیسائی، سوزنی و براخانی و … از دیگر سازندگان معروف تنبور هستند. امروزه تقریبا تنبور در تمام نقاط این کره خاکی نواخته می شود، ولی مناطقی که این ساز به طور آیینی وجود دارد، به چهار دسته کلی تقسیم می شود. ۱٫گوران: این منطقه قدیمی ترین مرکز رواج مقام های تنبور محسوب می شود و شامل شهرهای گهواره و کرند و قسمتی از سرپل ذهاب می باشد. این منطقه منبع اصلی سنت های موسیقایی یارسان می باشد و قدیمی ترین رسوم موسیقایی یارسان را بیان می کند. مقام های تنبور در این منطقه به علت شرایط جغرافیایی خاص منطقه و عجین شدن مقامات با اعتقادات آنها و اینکه متون مقدس قدیمی یارسان به همان زبان امروزی آنهاست، با لهجه های قدیمی تر، به صورت بکر و دست نخورده به جای مانده است. ۲٫کرمانشاه و صحنه و قسمتی از لرستان: این مناطق بعد از منطقه گوران قدیمی ترین مرکز رواج مقام های تنبور هستند. ۳٫ترک های تبریز و تهران و حومه آن: سومین گروه هستند که مقامات تنبور بین آنها رواج دارد. این گروه به علت تفاوت زبان و دوری از مراکز اصلی یارسان نسبت به دو گروه فوق دارای محدودیت های بیشتری هستند. ۴٫گروهی از کردهای عراق که به کاکه ای معروف هستند: این گروه به دلیل زبان مشترک با منطقه گوران احتمالا برای اجرای مقام ها با مشکل کمتری روبه رو هستند.

مقام های تنبور: گردش ملودی و فواصل خاص و اوزان منحصر به فرد در موسیقی تنبور خاص این ساز است و باعث به وجود آمدن مقام های متنوع و مختلف شده است. در رپرتوار موسیقی تنبور حدود ۷۲ مقام وجود دارد که ۱۶ مقام آنها مربوط به مقام های مجلسی و ۵۶ مقام نیز مربوط به مقام های حقانی یا کلام است. مقام ها و ساز مربوط به آنها، یعنی تنبور، از مهم ترین ارکان آیین یارسان به شمار می روند و در مراسم مختلف از آنها استفاده می شود. مقام های تنبور مجموعه ای از قطعات خشک و بی روحی نیستند، بلکه بسیار عاطفی و با احساسی بالا و دارای حالتی انعطاف پذیرند و همچون انگاره های ملودیک و قطعات ثابت مبنایی برای بداهه نوازی به شمار می روند. در واقع پایه و اساس موسیقی تنبور همانند موسیقی کلاسیک ایرانی بدیهه سرایی است. به طور مثال اگر نوازنده ای یک مقام را دو بار در یک روز هم اجرا کند، به طور یقین یکسان در نمی آید، اما زیربنای ملودیک و ساختار اصلی آن باعث ایجاد مشخصه ای برای آن مقام است که در هر اجرا باقی می ماند. البته این حالت شامل مقام های آوازی است که قسمت عمده ای از مقام ها را به خود اختصاص می دهند. یکی از خصوصیت های مقام های تنبور قابلیت مدگردی آنهاست، یعنی نوازنده عملا می تواند از یک مقام به دیگر مقام ها مدگردی کند و پس از انتقال از چند مقام به مقام اصلی باز گردد، اما اجرای این مرکب نوازی ، بستگی به اجرا کننده دارد که تا چه حدی در این کار مهارت داشته باشد. مقام های تنبور به سه دسته اصلی تقسیم می شوند: ۱٫مقام های کلام (حقانی، پردیوری، یاری) ۲٫مقام های مجلسی (اسطوره ای، باستانی، هوره) ۳٫مقامات مجازی: الف) مقامات قدیمی مانند جلوشاهی، سوارسوار ب) مقاماتی که در یکصد سال گذشته ساخته شده است ج) آهنگ ها و بداهه نوازی معاصرین و یا هر آنچه که غیر از مقام های کلام و مجلسی باشد. ۱٫مقام های کلام حقانی، پردیوری و یاری مهم ترین مقام های تنبور محسوب می شوند و دارای حالت روحانی و تقدس بیشتری نسبت به سایر مقام ها هستند. ظاهرا از لحاظ تاریخی قدمت آنها به قرن دهم تا چهاردهم میلادی می رسد و گفته می شود که اولین مقام کلام، به نام شاه خوشینی به زبان فارسی در قرن دهم میلادی سروده شده است. مقامات کلام با تنبور و آواز توسط سر کلام و گروه کلام خوان اجرا می شوند و اشعار آن از متون مقدس یارسان و به زبان کردی هورامی یعنی همان لهجه قدیم گوران است. گروهی از مقام های کلام دارای متر آزادند و حالت دعا و مناجات و عبادت دارند، مانند سید خاموشی و ته رز یاری. گروهی نیز دارای اوزان فراخ و کند هستند و سربند ثابتی دارند، یعنی یک بیت شعر که خاص آن مقام است به صورت ترجیع بند بعد از هر بیت شعر که توسط سر کلام خوانده می شود، توسط گروه کلام خوان همراه کف زدن تکرار می گردد.

در بعضی از آنها ریتم تا حدی کند است که فقط سر کلام ها و افراد ماهر تر در گروه می توانند آن را حفظ کنند. این مقام ها حالتی عارفانه با سرور و مستی ایجاد می کنند، مانند تنه میری، رژیان دالاهو و بیان اویاری. گروه سوم مقام های کلام دارای وزن تندتر هستند که سربند ثابتی نیز دارند و به علت ریتم تندتر ، حالت ذکر و سرمستی و سرور ایجاد می کنند. بنا به گفته طاهر یارویسی تا دوره سلطان سحاک، یعنی قرن چهاردهم میلادی، مقامات کلام محفوظ بوده و عمومیت نداشته اند. از آن پس، ایشان یارانش را فرا می خواند تا همگی از جمله خودش ، تمام تجلیات خود در دوران های مختلف را بیان و کلام هایی را که در هر دوره سروده اند، دوباره تکرار کنند. بدین ترتیب، مقام های پردیوری در این برهه از زمان مدون و سینه به سینه از استاد به شاگرد و از پیر به مرید تا به امروز حفظ می شوند. نام مقام های کلام به شرح زیر است: ۱٫ته رز یاری،۲ و ۳٫ هی لاوه (دو نمونه)، ۴٫ چوی وشن یار، ۵٫حق حق و هو هو، ۶و۷٫ سلطان دینه (دو نمونه)، ۸٫هر وابوه هر وادوه، ۹٫بیان اویاری، ۱۰٫آقا یار داوو، ۱۱٫حق داوو، ۱۲٫هانا فریارس داوو، ۱۳٫هوهو یار، ۱۴٫علی علی هو هو، ۱۵٫هی دوس، ۱۶و۱۷٫شیخ امیری، ۱۸٫لامی و لامی، ۱۹٫علی علی، ۲۰٫یار داوو، ۲۱٫هی گیان، ۲۲و۲۳٫شاه خوشینی، ۲۴٫هی دیار دیار، ۲۵٫ایمانم یار، ۲۶٫دسی ویت وله، ۲۷٫عالی گرزویش، ۲۸٫جم نیان دوسان آویانه، ۲۹٫گیان سید محمد، ۳۰٫طاله سواران، ۳۱٫بله ها، ۳۲٫رژیان دالاهو، ۳۳٫یاران جم نیان، ۳۴٫شاه میو، ۳۵٫یار دیدکانی بنیامین پیره، ۳۶٫سائل ای سائل، ۳۷٫تنه میری، ۳۸و۳۹٫بابانائوسی، ۴۰٫بابا جلیلی، ۴۱٫سر خیوی، ۴۲٫پیشروی پردیوری، ۴۳٫خاصه بژنه، ۴۴٫خیاله مسه، ۴۵٫هی ایمان یار، ۴۶و۴۷٫هاها (دو نمونه)، ۴۸٫خواجه غلامان، ۴۹و۵۰٫ چهل تن چلانان (دو نمونه)، ۵۱٫سید خاموشی، ۵۲٫داوو نه کوره، ۵۳٫حقن حقن، ۵۴٫یاران و باطن، ۵۵٫عابدینه، ۵۶٫فانی فانی غیر از فهرست بالا، مقام های متفاوت دیگری موجود است که عده ای آنها را جزو مقامات کلام می دانند و در جم خانه ها و مراسم آیینی آنها را می نوازند، اما با توجه به ریتم و ملودی و فواصل نغمات به کار رفته در آنها احتمال می رود که این مقام ها کمتر از یکصد سال قدمت داشته باشند. ۲٫مقام های مجلسی، اسطوره ای و باستانی یا هوره مقامات مجلسی شاخه ای دیگر از مقامات تنبورند که قدمت آنها به درستی برای ما معلوم نیست، اما بر پایه نقل قول های شفاهی از قدما، هزاره ها از عمر این مقامات می گذرد. این مقامات معمولا با وزن آزادند، اما گاهی در ابتدا یا در انتها یا در وسط بعضی از آنها، مانند سه رته رز باریه، قه تار و سحری، موسیقی پنج ضربی، ده ضربی، دو ضربی یا هفت ضربی می شود. چون در این مقامات فرم های آوازی مور و هوره وجود دارد، به آنها مقامات هوره نیز می گویند و به علت قدمت نغمات (و روایت هایی که قدمت این مقام ها را گواهی می دهند)، به آنها اسطوره ای و باستانی نیز می گویند.

به طور مثال، مقام باریه را به باربد- موسیقی دان دربار ساسانی- نسبت می دهند و ته رز را به رستم، پهلوان شاهنامه. مقامات مجلسی در مقایسه با مقام های کلام از تقدس کمتری برخوردارند و می توان این مقامات را در مجالس عرفانی و محافلی که در خور شان این ساز باشد، اجرا کرد. روایت های متفاوتی از مقامات مجلسی در مناطق رواج موسیقی تنبور وجود دارد. گاهی تعدادی از مقام های مجازی و ملودی رقص های کردی را جزو این مقام ها به حساب می آورند و گاهی هم تعدادی از آنها را حذف می کنند و یا بداهه نوازی هایشان را مقام مجلسی می نامند. مقام های مجلسی منطقه گوران به شرح زیر است: ۱٫سه رته رز، ۲٫غریبی، ۳٫ساروخانی، ۴٫سحری، ۵٫قه تار، ۶٫هجرانی، ۷٫ته رز روسم، ۸٫ مجنونی لا و ای لاو، ۹٫مجنونی دواله، ۱۰٫باریه، ۱۱٫پاوه موری، ۱۲٫گل و ده ره، ۱۳٫گل و خاک، ۱۴٫الون، ۱۵٫بالادستان، ۱۶٫خان احمد خانی. از مقام های بالادستان و خان احمد خانی جز نام آنها چیزی بر جای نمانده است. مقام های مجلسی هر کدام دارای قسمت های فرعی متعلقات و گوشه های کوچک تری هستندکه در اصطلاح کردی ، به آنها لاوچ یا بلوچ می گویند. ۳٫مقامات مجازی این مقام ها به طور عمده از مقام های سرنا هستند که توسط دوزله و نرم نای و تنبک و شمشال و کمانچه (یا موکش) و به طور کلی توسط سازهایی که در مناطق مختلف کردستان رواج دارد، نواخته می شوند. نوازندگان قدیمی که مهارت بیشتری داشته و این مقامات را توسط تنبور می نواخته اند، آن ها را به شاگردان خود نیز آموزش می دادند. رفته رفته اکثر نوازندگان آن ها را در کنار سایر مقام های تنبور اجرا کردند، تا اینکه این مقام ها به عنوان بخشی از مقام های تنبور در میان نوازندگان این ساز معرفی شدند. این مقام ها عمدتا سازی هستند و ریتم های متنوع تر و تند تری نسبت به سایر مقام ها دارند. اگرچه نسبت به دو گروه قبل، از روحانیت کمتری برخوردارند. مقام های مجازی را می توان به سه گروه کلی تقسیم کرد. گروه اول مقام های قدیمی اند، مانند جلوشاهی، سوار سوار و بایه بایه. گروه دوم آنهایی هساتند که توسط افراد نیک سرشت و درویش مسلک در یکصد سال گذشته ساخته شده اند و آنها در جم خانه ها و خانقاه ها می نوازند و به آهنگ های خانقاهی نیز معروفند. گروه سوم، هر مقام دیگری را گویند که جزو مقام های اصلی تنبور نباشد. بر این اساس، بعضی از نوازندگان قدیمی تمام مقام ها را به دو دسته حقیقی و مجازی تقسیم می کنند. نام چند مقام مجازی به شرح زیر است: ۱٫جلوشاهی، ۲٫جلوشاهی سحری، ۳٫بایه بایه، ۴٫سوار سوار، ۵٫خان امیری، ۶٫جنگ را، ۷٫سماع. موسیقی تنبور دارای حالات و جنبه های متفاوتی است و برای هر جنبه و حالت مقام خاصی وجود دارد. بر این اساس، می توان آنها را به صورت زیر نیز دسته بندی کرد.

مقام هایی که جنبه دعا و مناجات و عبادت دارند، مثل اکثر مقام های کلام از جمله شیخ امیری، پیشروی، ایمانم یار. ۲٫مقام هایی که جنبه حماسی دارند، مانند ته رز روسم. ۳٫مقام های اسطوره ای، مانند سه رته رز و ساروخانی. ۴٫مقام های عاشقانه، مانند قه تار، مجنونی و باریه. ۵٫مقام هایی که عرفانی اند و جنبه سرور و مستی دارند، مانند اکثر مقام های کلام، از جمله حقن حقن، هانا فریارس، یار دیدکانی. ۶٫مقام هایی که در مراسم عزاداری نواخته می شوند، مانند فانی فانی و گل و خاک. ۷٫مقام هایی که جنبه سرور و خوشامدگویی و شادمانی دارند، مانند جلوشاهی و سوار سوار. و در پایان مقام های تنبور را بر اساس وجوه موسیقایی مختلف، مانند وزن و ریتم و سازی یا آوازی بودن ، می توان به صورت زیر تقسیم کرد: ۱٫ مقام های سازی- آوازی با وزن آزاد: این مقام ها عمدتا جزو مقام های مجلسی اند، مانند باریه، قطار، سید خاموشی. ۲٫ مقام های سازی- آوازی که دارای اوزان کند و فراخند و ریتم ثابتی ندارند، مانند تنه میری، لامی لامی و رژیان دالاهو. مقام سازی – آوازی دارای وزن ثابت که سربند ثابتی نیز دارند و در مراسم آیینی اجرا می شوند، مانند یار داوو، حقن حقن. مقام های صرفا سازی که ریتم تند تری نسبت به سایر مقام ها دارند، مانند جلوشاهی، سوارسوار، بایه بایه.

زبان ها و لهجه های متفاوت در مناطق مختلف جغرافیایی باعث به وجود آمدن نغمات و فرهنگ های موسیقایی متنوعی در این کره خاکی شده است. در کشور ما نیز زبان ها و لهجه های متنوع و در نتیجه فرهنگ های متنوعی وجود دارد و همین امر باعث تنوع فرهنگ های موسیقایی و فواصل و نغمات متغیر در هر منطقه می گردد. تنبور و مقام های آن یکی از غنی ترین فرهنگ های موسیقایی سرزمین ما محسوب می شود، چرا که این رپرتوار یک منبع عظیم موسیقایی است که در طی هزاره ها شکل گرفته و دارای تاریخچه ای کهن می باشد که به طور مختصر به آن می پردازیم. تنبور کهن ترین ساز زهی زخمه ای است، به این معنا که اولین سازی می باشد که دسته ای بلند به همراه کاسه و وتر داشته است. قدمت این ساز هنوز به طور دقیق معلوم نیست. در کتب و رسالات زیادی در این مورد سخن گفته اند. کتاب دیکشنری گراو که در زمینه ساز شناسی می باشد، قدمت این ساز را پنج الی شش هزار سال دانسته و مجسمه های سنگی در موزه ها و آثار باستانی به جای مانده در شوش و تپه های بنی یونس در حوالی شهر موصل قدمت این ساز را ۱۵۰۰ الی ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد نشان می دهد. در متون پهلوی و مانوی نیز در مورد تنبور نوشته های زیادی وجود دارد، به عنوان مثال در کارنامه اردشیر بابکان یکی از متون های زیبای پهلوی آمده که روزی اردشیر در ستورگاه نشسته بود و تنبور می زد و می سرود. در روایت های افسانه ای آمده که رستم در خوان چهارم تنبور می نواخته و مقام ته رز را به وی و مقام باریه را به باربد موسیقیدان دربار ساسانیان نسبت می دهند. دانشمندان زیادی در مورد این ساز تحقیق کرده اند، از جمله فارابی که در موسیقی الکبیر به طور گسترده در مورد تنبور و انواع آن و فواصل و کوک های آن توضیحات مفصل داده اند. ابن سینا، عبدالقادر مراغی و صفی الدین ارموی نیز از این جمله اند. در آثار شاعران بزرگ فارسی زبان از جمله شیخ جنید بغدادی، فردوسی، منوچهری دامغاتی، نظامی گنجوی، موسوی، حافظ، وحید قزوینی، بیدل دهلوی و وفا کرمانشاهی به کرات از تنبور سخن به میان آمده است. تنبور سازی است که دسته ای بلند و کاسه ای گلابی شکل دارد و معمولا از چوب توت ساخته می شود. کاسه آن به دو صورت یک تکه (کاسه ای) که از قدیم مرسوم بوده و چند تکه ای (ترکه ای یا چمنی) است که به تقلید از کاسه سه تار در دهه های اخیر ساخته شده است. طول این ساز در حدود یک متر و دارای دو سیم است، یکی واخوان و دیگری اصلی که سیم اصلی به تازگی اضافه شده است. این ساز دارای چهارده پرده (دستان) و فاقد ربع پرده می باشد. در نواختن آن دو نوع کوک رایج است. ابتدا کوک هفت دستان (برز) که ۹۰% مقام ها در این کوک نواخته می شوند و دیگری کوک پنج دستان (ته رز) که نوازندگان امروزی بیشتر از این کوک استفاده می کنند.

کوک های دیگری در تنبور وجود دارند، ولی به دلیل اینکه معمول نیستند از نام بردن آنها پرهیز می کنیم. اصولا تنبور را با چهار انگشت دست راست و بدون استفاده از مضراب مصنوعی می نوازند و تکنیک های دست چپ آن شبیه دیگر سازهای زهی دسته دار مانند تار و سه تار است و مضراب های اصلی آن عبارتند از انواع مضراب راست و چپ، انواع مضراب ریز، گلریز، غنچه، دوتک و … تعدادی از نوازندگان معروف تنبور در یکصد سال گذشته به شرح زیر هستند: سید شمس الدین حیدری توتشامی، کادارا و کابشر، استاد سرخاو، لالو بیرخان، کاکی های گوراجو، کاعظم و کاکریم منهوئی، اله مراد حمیدی، سیدولی حسینی، درویش علی میر درویشی، سید محمود علوی، میرزا سید علی کفاشیان، علی اکبر مرادی، طاهر یارویسی، عابدین خادمی، سید علی یار و سید قاسم افضلی، نورعلی الهی، غلام زنده دل، سید امراله شاه ابراهیمی، درویش امیر حیاتی، سید خلیل عالی نژاد و … از میان سازندگان تنبور می توان خانواده فرمانی گهواره را نام برد که کارگاه آنها قدیمی ترین کارگاه ساز تنبور است و ۲۵۰ سال قدمت دارد. این کارگاه هم اکنون با مهر اسداله گهواره و با همکاری برادرانش یداله و عزت اله و فردین بهترین سازهای عصر معاصر را می سازند. کارگاه فرجی گهواره، استادان: قادر گوراجویی، نریمان، خسرو عزیزی، خداوردی صحنه، عبدالرضا رهنما و کمالی، شاه ویسی، عیسائی، سوزنی و براخانی و … از دیگر سازندگان معروف تنبور هستند. امروزه تقریبا تنبور در تمام نقاط این کره خاکی نواخته می شود، ولی مناطقی که این ساز به طور آیینی وجود دارد، به چهار دسته کلی تقسیم می شود. ۱٫گوران: این منطقه قدیمی ترین مرکز رواج مقام های تنبور محسوب می شود و شامل شهرهای گهواره و کرند و قسمتی از سرپل ذهاب می باشد. این منطقه منبع اصلی سنت های موسیقایی یارسان می باشد و قدیمی ترین رسوم موسیقایی یارسان را بیان می کند. مقام های تنبور در این منطقه به علت شرایط جغرافیایی خاص منطقه و عجین شدن مقامات با اعتقادات آنها و اینکه متون مقدس قدیمی یارسان به همان زبان امروزی آنهاست، با لهجه های قدیمی تر، به صورت بکر و دست نخورده به جای مانده است. ۲٫کرمانشاه و صحنه و قسمتی از لرستان: این مناطق بعد از منطقه گوران قدیمی ترین مرکز رواج مقام های تنبور هستند. ۳٫ترک های تبریز و تهران و حومه آن: سومین گروه هستند که مقامات تنبور بین آنها رواج دارد. این گروه به علت تفاوت زبان و دوری از مراکز اصلی یارسان نسبت به دو گروه فوق دارای محدودیت های بیشتری هستند. ۴٫گروهی از کردهای عراق که به کاکه ای معروف هستند: این گروه به دلیل زبان مشترک با منطقه گوران احتمالا برای اجرای مقام ها با مشکل کمتری روبه رو هستند.

مقام های تنبور: گردش ملودی و فواصل خاص و اوزان منحصر به فرد در موسیقی تنبور خاص این ساز است و باعث به وجود آمدن مقام های متنوع و مختلف شده است. در رپرتوار موسیقی تنبور حدود ۷۲ مقام وجود دارد که ۱۶ مقام آنها مربوط به مقام های مجلسی و ۵۶ مقام نیز مربوط به مقام های حقانی یا کلام است. مقام ها و ساز مربوط به آنها، یعنی تنبور، از مهم ترین ارکان آیین یارسان به شمار می روند و در مراسم مختلف از آنها استفاده می شود. مقام های تنبور مجموعه ای از قطعات خشک و بی روحی نیستند، بلکه بسیار عاطفی و با احساسی بالا و دارای حالتی انعطاف پذیرند و همچون انگاره های ملودیک و قطعات ثابت مبنایی برای بداهه نوازی به شمار می روند. در واقع پایه و اساس موسیقی تنبور همانند موسیقی کلاسیک ایرانی بدیهه سرایی است. به طور مثال اگر نوازنده ای یک مقام را دو بار در یک روز هم اجرا کند، به طور یقین یکسان در نمی آید، اما زیربنای ملودیک و ساختار اصلی آن باعث ایجاد مشخصه ای برای آن مقام است که در هر اجرا باقی می ماند. البته این حالت شامل مقام های آوازی است که قسمت عمده ای از مقام ها را به خود اختصاص می دهند. یکی از خصوصیت های مقام های تنبور قابلیت مدگردی آنهاست، یعنی نوازنده عملا می تواند از یک مقام به دیگر مقام ها مدگردی کند و پس از انتقال از چند مقام به مقام اصلی باز گردد، اما اجرای این مرکب نوازی ، بستگی به اجرا کننده دارد که تا چه حدی در این کار مهارت داشته باشد. مقام های تنبور به سه دسته اصلی تقسیم می شوند: ۱٫مقام های کلام (حقانی، پردیوری، یاری) ۲٫مقام های مجلسی (اسطوره ای، باستانی، هوره) ۳٫مقامات مجازی: الف) مقامات قدیمی مانند جلوشاهی، سوارسوار ب) مقاماتی که در یکصد سال گذشته ساخته شده است ج) آهنگ ها و بداهه نوازی معاصرین و یا هر آنچه که غیر از مقام های کلام و مجلسی باشد. ۱٫مقام های کلام حقانی، پردیوری و یاری مهم ترین مقام های تنبور محسوب می شوند و دارای حالت روحانی و تقدس بیشتری نسبت به سایر مقام ها هستند. ظاهرا از لحاظ تاریخی قدمت آنها به قرن دهم تا چهاردهم میلادی می رسد و گفته می شود که اولین مقام کلام، به نام شاه خوشینی به زبان فارسی در قرن دهم میلادی سروده شده است. مقامات کلام با تنبور و آواز توسط سر کلام و گروه کلام خوان اجرا می شوند و اشعار آن از متون مقدس یارسان و به زبان کردی هورامی یعنی همان لهجه قدیم گوران است. گروهی از مقام های کلام دارای متر آزادند و حالت دعا و مناجات و عبادت دارند، مانند سید خاموشی و ته رز یاری. گروهی نیز دارای اوزان فراخ و کند هستند و سربند ثابتی دارند، یعنی یک بیت شعر که خاص آن مقام است به صورت ترجیع بند بعد از هر بیت شعر که توسط سر کلام خوانده می شود، توسط گروه کلام خوان همراه کف زدن تکرار می گردد.

در بعضی از آنها ریتم تا حدی کند است که فقط سر کلام ها و افراد ماهر تر در گروه می توانند آن را حفظ کنند. این مقام ها حالتی عارفانه با سرور و مستی ایجاد می کنند، مانند تنه میری، رژیان دالاهو و بیان اویاری. گروه سوم مقام های کلام دارای وزن تندتر هستند که سربند ثابتی نیز دارند و به علت ریتم تندتر ، حالت ذکر و سرمستی و سرور ایجاد می کنند. بنا به گفته طاهر یارویسی تا دوره سلطان سحاک، یعنی قرن چهاردهم میلادی، مقامات کلام محفوظ بوده و عمومیت نداشته اند. از آن پس، ایشان یارانش را فرا می خواند تا همگی از جمله خودش ، تمام تجلیات خود در دوران های مختلف را بیان و کلام هایی را که در هر دوره سروده اند، دوباره تکرار کنند. بدین ترتیب، مقام های پردیوری در این برهه از زمان مدون و سینه به سینه از استاد به شاگرد و از پیر به مرید تا به امروز حفظ می شوند. نام مقام های کلام به شرح زیر است: ۱٫ته رز یاری،۲ و ۳٫ هی لاوه (دو نمونه)، ۴٫ چوی وشن یار، ۵٫حق حق و هو هو، ۶و۷٫ سلطان دینه (دو نمونه)، ۸٫هر وابوه هر وادوه، ۹٫بیان اویاری، ۱۰٫آقا یار داوو، ۱۱٫حق داوو، ۱۲٫هانا فریارس داوو، ۱۳٫هوهو یار، ۱۴٫علی علی هو هو، ۱۵٫هی دوس، ۱۶و۱۷٫شیخ امیری، ۱۸٫لامی و لامی، ۱۹٫علی علی، ۲۰٫یار داوو، ۲۱٫هی گیان، ۲۲و۲۳٫شاه خوشینی، ۲۴٫هی دیار دیار، ۲۵٫ایمانم یار، ۲۶٫دسی ویت وله، ۲۷٫عالی گرزویش، ۲۸٫جم نیان دوسان آویانه، ۲۹٫گیان سید محمد، ۳۰٫طاله سواران، ۳۱٫بله ها، ۳۲٫رژیان دالاهو، ۳۳٫یاران جم نیان، ۳۴٫شاه میو، ۳۵٫یار دیدکانی بنیامین پیره، ۳۶٫سائل ای سائل، ۳۷٫تنه میری، ۳۸و۳۹٫بابانائوسی، ۴۰٫بابا جلیلی، ۴۱٫سر خیوی، ۴۲٫پیشروی پردیوری، ۴۳٫خاصه بژنه، ۴۴٫خیاله مسه، ۴۵٫هی ایمان یار، ۴۶و۴۷٫هاها (دو نمونه)، ۴۸٫خواجه غلامان، ۴۹و۵۰٫ چهل تن چلانان (دو نمونه)، ۵۱٫سید خاموشی، ۵۲٫داوو نه کوره، ۵۳٫حقن حقن، ۵۴٫یاران و باطن، ۵۵٫عابدینه، ۵۶٫فانی فانی غیر از فهرست بالا، مقام های متفاوت دیگری موجود است که عده ای آنها را جزو مقامات کلام می دانند و در جم خانه ها و مراسم آیینی آنها را می نوازند، اما با توجه به ریتم و ملودی و فواصل نغمات به کار رفته در آنها احتمال می رود که این مقام ها کمتر از یکصد سال قدمت داشته باشند. ۲٫مقام های مجلسی، اسطوره ای و باستانی یا هوره مقامات مجلسی شاخه ای دیگر از مقامات تنبورند که قدمت آنها به درستی برای ما معلوم نیست، اما بر پایه نقل قول های شفاهی از قدما، هزاره ها از عمر این مقامات می گذرد. این مقامات معمولا با وزن آزادند، اما گاهی در ابتدا یا در انتها یا در وسط بعضی از آنها، مانند سه رته رز باریه، قه تار و سحری، موسیقی پنج ضربی، ده ضربی، دو ضربی یا هفت ضربی می شود. چون در این مقامات فرم های آوازی مور و هوره وجود دارد، به آنها مقامات هوره نیز می گویند و به علت قدمت نغمات (و روایت هایی که قدمت این مقام ها را گواهی می دهند)، به آنها اسطوره ای و باستانی نیز می گویند.

به طور مثال، مقام باریه را به باربد- موسیقی دان دربار ساسانی- نسبت می دهند و ته رز را به رستم، پهلوان شاهنامه. مقامات مجلسی در مقایسه با مقام های کلام از تقدس کمتری برخوردارند و می توان این مقامات را در مجالس عرفانی و محافلی که در خور شان این ساز باشد، اجرا کرد. روایت های متفاوتی از مقامات مجلسی در مناطق رواج موسیقی تنبور وجود دارد. گاهی تعدادی از مقام های مجازی و ملودی رقص های کردی را جزو این مقام ها به حساب می آورند و گاهی هم تعدادی از آنها را حذف می کنند و یا بداهه نوازی هایشان را مقام مجلسی می نامند. مقام های مجلسی منطقه گوران به شرح زیر است: ۱٫سه رته رز، ۲٫غریبی، ۳٫ساروخانی، ۴٫سحری، ۵٫قه تار، ۶٫هجرانی، ۷٫ته رز روسم، ۸٫ مجنونی لا و ای لاو، ۹٫مجنونی دواله، ۱۰٫باریه، ۱۱٫پاوه موری، ۱۲٫گل و ده ره، ۱۳٫گل و خاک، ۱۴٫الون، ۱۵٫بالادستان، ۱۶٫خان احمد خانی. از مقام های بالادستان و خان احمد خانی جز نام آنها چیزی بر جای نمانده است. مقام های مجلسی هر کدام دارای قسمت های فرعی متعلقات و گوشه های کوچک تری هستندکه در اصطلاح کردی ، به آنها لاوچ یا بلوچ می گویند. ۳٫مقامات مجازی این مقام ها به طور عمده از مقام های سرنا هستند که توسط دوزله و نرم نای و تنبک و شمشال و کمانچه (یا موکش) و به طور کلی توسط سازهایی که در مناطق مختلف کردستان رواج دارد، نواخته می شوند. نوازندگان قدیمی که مهارت بیشتری داشته و این مقامات را توسط تنبور می نواخته اند، آن ها را به شاگردان خود نیز آموزش می دادند. رفته رفته اکثر نوازندگان آن ها را در کنار سایر مقام های تنبور اجرا کردند، تا اینکه این مقام ها به عنوان بخشی از مقام های تنبور در میان نوازندگان این ساز معرفی شدند. این مقام ها عمدتا سازی هستند و ریتم های متنوع تر و تند تری نسبت به سایر مقام ها دارند. اگرچه نسبت به دو گروه قبل، از روحانیت کمتری برخوردارند. مقام های مجازی را می توان به سه گروه کلی تقسیم کرد. گروه اول مقام های قدیمی اند، مانند جلوشاهی، سوار سوار و بایه بایه. گروه دوم آنهایی هساتند که توسط افراد نیک سرشت و درویش مسلک در یکصد سال گذشته ساخته شده اند و آنها در جم خانه ها و خانقاه ها می نوازند و به آهنگ های خانقاهی نیز معروفند. گروه سوم، هر مقام دیگری را گویند که جزو مقام های اصلی تنبور نباشد. بر این اساس، بعضی از نوازندگان قدیمی تمام مقام ها را به دو دسته حقیقی و مجازی تقسیم می کنند. نام چند مقام مجازی به شرح زیر است: ۱٫جلوشاهی، ۲٫جلوشاهی سحری، ۳٫بایه بایه، ۴٫سوار سوار، ۵٫خان امیری، ۶٫جنگ را، ۷٫سماع. موسیقی تنبور دارای حالات و جنبه های متفاوتی است و برای هر جنبه و حالت مقام خاصی وجود دارد. بر این اساس، می توان آنها را به صورت زیر نیز دسته بندی کرد.

مقام هایی که جنبه دعا و مناجات و عبادت دارند، مثل اکثر مقام های کلام از جمله شیخ امیری، پیشروی، ایمانم یار. ۲٫مقام هایی که جنبه حماسی دارند، مانند ته رز روسم. ۳٫مقام های اسطوره ای، مانند سه رته رز و ساروخانی. ۴٫مقام های عاشقانه، مانند قه تار، مجنونی و باریه. ۵٫مقام هایی که عرفانی اند و جنبه سرور و مستی دارند، مانند اکثر مقام های کلام، از جمله حقن حقن، هانا فریارس، یار دیدکانی. ۶٫مقام هایی که در مراسم عزاداری نواخته می شوند، مانند فانی فانی و گل و خاک. ۷٫مقام هایی که جنبه سرور و خوشامدگویی و شادمانی دارند، مانند جلوشاهی و سوار سوار. و در پایان مقام های تنبور را بر اساس وجوه موسیقایی مختلف، مانند وزن و ریتم و سازی یا آوازی بودن ، می توان به صورت زیر تقسیم کرد: ۱٫ مقام های سازی- آوازی با وزن آزاد: این مقام ها عمدتا جزو مقام های مجلسی اند، مانند باریه، قطار، سید خاموشی. ۲٫ مقام های سازی- آوازی که دارای اوزان کند و فراخند و ریتم ثابتی ندارند، مانند تنه میری، لامی لامی و رژیان دالاهو. مقام سازی – آوازی دارای وزن ثابت که سربند ثابتی نیز دارند و در مراسم آیینی اجرا می شوند، مانند یار داوو، حقن حقن. مقام های صرفا سازی که ریتم تند تری نسبت به سایر مقام ها دارند، مانند جلوشاهی، سوارسوار، بایه بایه.

زبان ها و لهجه های متفاوت در مناطق مختلف جغرافیایی باعث به وجود آمدن نغمات و فرهنگ های موسیقایی متنوعی در این کره خاکی شده است. در کشور ما نیز زبان ها و لهجه های متنوع و در نتیجه فرهنگ های متنوعی وجود دارد و همین امر باعث تنوع فرهنگ های موسیقایی و فواصل و نغمات متغیر در هر منطقه می گردد. تنبور و مقام های آن یکی از غنی ترین فرهنگ های موسیقایی سرزمین ما محسوب می شود، چرا که این رپرتوار یک منبع عظیم موسیقایی است که در طی هزاره ها شکل گرفته و دارای تاریخچه ای کهن می باشد که به طور مختصر به آن می پردازیم. تنبور کهن ترین ساز زهی زخمه ای است، به این معنا که اولین سازی می باشد که دسته ای بلند به همراه کاسه و وتر داشته است. قدمت این ساز هنوز به طور دقیق معلوم نیست. در کتب و رسالات زیادی در این مورد سخن گفته اند. کتاب دیکشنری گراو که در زمینه ساز شناسی می باشد، قدمت این ساز را پنج الی شش هزار سال دانسته و مجسمه های سنگی در موزه ها و آثار باستانی به جای مانده در شوش و تپه های بنی یونس در حوالی شهر موصل قدمت این ساز را ۱۵۰۰ الی ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد نشان می دهد. در متون پهلوی و مانوی نیز در مورد تنبور نوشته های زیادی وجود دارد، به عنوان مثال در کارنامه اردشیر بابکان یکی از متون های زیبای پهلوی آمده که روزی اردشیر در ستورگاه نشسته بود و تنبور می زد و می سرود. در روایت های افسانه ای آمده که رستم در خوان چهارم تنبور می نواخته و مقام ته رز را به وی و مقام باریه را به باربد موسیقیدان دربار ساسانیان نسبت می دهند. دانشمندان زیادی در مورد این ساز تحقیق کرده اند، از جمله فارابی که در موسیقی الکبیر به طور گسترده در مورد تنبور و انواع آن و فواصل و کوک های آن توضیحات مفصل داده اند. ابن سینا، عبدالقادر مراغی و صفی الدین ارموی نیز از این جمله اند. در آثار شاعران بزرگ فارسی زبان از جمله شیخ جنید بغدادی، فردوسی، منوچهری دامغاتی، نظامی گنجوی، موسوی، حافظ، وحید قزوینی، بیدل دهلوی و وفا کرمانشاهی به کرات از تنبور سخن به میان آمده است. تنبور سازی است که دسته ای بلند و کاسه ای گلابی شکل دارد و معمولا از چوب توت ساخته می شود. کاسه آن به دو صورت یک تکه (کاسه ای) که از قدیم مرسوم بوده و چند تکه ای (ترکه ای یا چمنی) است که به تقلید از کاسه سه تار در دهه های اخیر ساخته شده است. طول این ساز در حدود یک متر و دارای دو سیم است، یکی واخوان و دیگری اصلی که سیم اصلی به تازگی اضافه شده است. این ساز دارای چهارده پرده (دستان) و فاقد ربع پرده می باشد. در نواختن آن دو نوع کوک رایج است. ابتدا کوک هفت دستان (برز) که ۹۰% مقام ها در این کوک نواخته می شوند و دیگری کوک پنج دستان (ته رز) که نوازندگان امروزی بیشتر از این کوک استفاده می کنند.

کوک های دیگری در تنبور وجود دارند، ولی به دلیل اینکه معمول نیستند از نام بردن آنها پرهیز می کنیم. اصولا تنبور را با چهار انگشت دست راست و بدون استفاده از مضراب مصنوعی می نوازند و تکنیک های دست چپ آن شبیه دیگر سازهای زهی دسته دار مانند تار و سه تار است و مضراب های اصلی آن عبارتند از انواع مضراب راست و چپ، انواع مضراب ریز، گلریز، غنچه، دوتک و … تعدادی از نوازندگان معروف تنبور در یکصد سال گذشته به شرح زیر هستند: سید شمس الدین حیدری توتشامی، کادارا و کابشر، استاد سرخاو، لالو بیرخان، کاکی های گوراجو، کاعظم و کاکریم منهوئی، اله مراد حمیدی، سیدولی حسینی، درویش علی میر درویشی، سید محمود علوی، میرزا سید علی کفاشیان، علی اکبر مرادی، طاهر یارویسی، عابدین خادمی، سید علی یار و سید قاسم افضلی، نورعلی الهی، غلام زنده دل، سید امراله شاه ابراهیمی، درویش امیر حیاتی، سید خلیل عالی نژاد و … از میان سازندگان تنبور می توان خانواده فرمانی گهواره را نام برد که کارگاه آنها قدیمی ترین کارگاه ساز تنبور است و ۲۵۰ سال قدمت دارد. این کارگاه هم اکنون با مهر اسداله گهواره و با همکاری برادرانش یداله و عزت اله و فردین بهترین سازهای عصر معاصر را می سازند. کارگاه فرجی گهواره، استادان: قادر گوراجویی، نریمان، خسرو عزیزی، خداوردی صحنه، عبدالرضا رهنما و کمالی، شاه ویسی، عیسائی، سوزنی و براخانی و … از دیگر سازندگان معروف تنبور هستند. امروزه تقریبا تنبور در تمام نقاط این کره خاکی نواخته می شود، ولی مناطقی که این ساز به طور آیینی وجود دارد، به چهار دسته کلی تقسیم می شود. ۱٫گوران: این منطقه قدیمی ترین مرکز رواج مقام های تنبور محسوب می شود و شامل شهرهای گهواره و کرند و قسمتی از سرپل ذهاب می باشد. این منطقه منبع اصلی سنت های موسیقایی یارسان می باشد و قدیمی ترین رسوم موسیقایی یارسان را بیان می کند. مقام های تنبور در این منطقه به علت شرایط جغرافیایی خاص منطقه و عجین شدن مقامات با اعتقادات آنها و اینکه متون مقدس قدیمی یارسان به همان زبان امروزی آنهاست، با لهجه های قدیمی تر، به صورت بکر و دست نخورده به جای مانده است. ۲٫کرمانشاه و صحنه و قسمتی از لرستان: این مناطق بعد از منطقه گوران قدیمی ترین مرکز رواج مقام های تنبور هستند. ۳٫ترک های تبریز و تهران و حومه آن: سومین گروه هستند که مقامات تنبور بین آنها رواج دارد. این گروه به علت تفاوت زبان و دوری از مراکز اصلی یارسان نسبت به دو گروه فوق دارای محدودیت های بیشتری هستند. ۴٫گروهی از کردهای عراق که به کاکه ای معروف هستند: این گروه به دلیل زبان مشترک با منطقه گوران احتمالا برای اجرای مقام ها با مشکل کمتری روبه رو هستند.

مقام های تنبور: گردش ملودی و فواصل خاص و اوزان منحصر به فرد در موسیقی تنبور خاص این ساز است و باعث به وجود آمدن مقام های متنوع و مختلف شده است. در رپرتوار موسیقی تنبور حدود ۷۲ مقام وجود دارد که ۱۶ مقام آنها مربوط به مقام های مجلسی و ۵۶ مقام نیز مربوط به مقام های حقانی یا کلام است. مقام ها و ساز مربوط به آنها، یعنی تنبور، از مهم ترین ارکان آیین یارسان به شمار می روند و در مراسم مختلف از آنها استفاده می شود. مقام های تنبور مجموعه ای از قطعات خشک و بی روحی نیستند، بلکه بسیار عاطفی و با احساسی بالا و دارای حالتی انعطاف پذیرند و همچون انگاره های ملودیک و قطعات ثابت مبنایی برای بداهه نوازی به شمار می روند. در واقع پایه و اساس موسیقی تنبور همانند موسیقی کلاسیک ایرانی بدیهه سرایی است. به طور مثال اگر نوازنده ای یک مقام را دو بار در یک روز هم اجرا کند، به طور یقین یکسان در نمی آید، اما زیربنای ملودیک و ساختار اصلی آن باعث ایجاد مشخصه ای برای آن مقام است که در هر اجرا باقی می ماند. البته این حالت شامل مقام های آوازی است که قسمت عمده ای از مقام ها را به خود اختصاص می دهند. یکی از خصوصیت های مقام های تنبور قابلیت مدگردی آنهاست، یعنی نوازنده عملا می تواند از یک مقام به دیگر مقام ها مدگردی کند و پس از انتقال از چند مقام به مقام اصلی باز گردد، اما اجرای این مرکب نوازی ، بستگی به اجرا کننده دارد که تا چه حدی در این کار مهارت داشته باشد. مقام های تنبور به سه دسته اصلی تقسیم می شوند: ۱٫مقام های کلام (حقانی، پردیوری، یاری) ۲٫مقام های مجلسی (اسطوره ای، باستانی، هوره) ۳٫مقامات مجازی: الف) مقامات قدیمی مانند جلوشاهی، سوارسوار ب) مقاماتی که در یکصد سال گذشته ساخته شده است ج) آهنگ ها و بداهه نوازی معاصرین و یا هر آنچه که غیر از مقام های کلام و مجلسی باشد. ۱٫مقام های کلام حقانی، پردیوری و یاری مهم ترین مقام های تنبور محسوب می شوند و دارای حالت روحانی و تقدس بیشتری نسبت به سایر مقام ها هستند. ظاهرا از لحاظ تاریخی قدمت آنها به قرن دهم تا چهاردهم میلادی می رسد و گفته می شود که اولین مقام کلام، به نام شاه خوشینی به زبان فارسی در قرن دهم میلادی سروده شده است. مقامات کلام با تنبور و آواز توسط سر کلام و گروه کلام خوان اجرا می شوند و اشعار آن از متون مقدس یارسان و به زبان کردی هورامی یعنی همان لهجه قدیم گوران است. گروهی از مقام های کلام دارای متر آزادند و حالت دعا و مناجات و عبادت دارند، مانند سید خاموشی و ته رز یاری. گروهی نیز دارای اوزان فراخ و کند هستند و سربند ثابتی دارند، یعنی یک بیت شعر که خاص آن مقام است به صورت ترجیع بند بعد از هر بیت شعر که توسط سر کلام خوانده می شود، توسط گروه کلام خوان همراه کف زدن تکرار می گردد.

در بعضی از آنها ریتم تا حدی کند است که فقط سر کلام ها و افراد ماهر تر در گروه می توانند آن را حفظ کنند. این مقام ها حالتی عارفانه با سرور و مستی ایجاد می کنند، مانند تنه میری، رژیان دالاهو و بیان اویاری. گروه سوم مقام های کلام دارای وزن تندتر هستند که سربند ثابتی نیز دارند و به علت ریتم تندتر ، حالت ذکر و سرمستی و سرور ایجاد می کنند. بنا به گفته طاهر یارویسی تا دوره سلطان سحاک، یعنی قرن چهاردهم میلادی، مقامات کلام محفوظ بوده و عمومیت نداشته اند. از آن پس، ایشان یارانش را فرا می خواند تا همگی از جمله خودش ، تمام تجلیات خود در دوران های مختلف را بیان و کلام هایی را که در هر دوره سروده اند، دوباره تکرار کنند. بدین ترتیب، مقام های پردیوری در این برهه از زمان مدون و سینه به سینه از استاد به شاگرد و از پیر به مرید تا به امروز حفظ می شوند. نام مقام های کلام به شرح زیر است: ۱٫ته رز یاری،۲ و ۳٫ هی لاوه (دو نمونه)، ۴٫ چوی وشن یار، ۵٫حق حق و هو هو، ۶و۷٫ سلطان دینه (دو نمونه)، ۸٫هر وابوه هر وادوه، ۹٫بیان اویاری، ۱۰٫آقا یار داوو، ۱۱٫حق داوو، ۱۲٫هانا فریارس داوو، ۱۳٫هوهو یار، ۱۴٫علی علی هو هو، ۱۵٫هی دوس، ۱۶و۱۷٫شیخ امیری، ۱۸٫لامی و لامی، ۱۹٫علی علی، ۲۰٫یار داوو، ۲۱٫هی گیان، ۲۲و۲۳٫شاه خوشینی، ۲۴٫هی دیار دیار، ۲۵٫ایمانم یار، ۲۶٫دسی ویت وله، ۲۷٫عالی گرزویش، ۲۸٫جم نیان دوسان آویانه، ۲۹٫گیان سید محمد، ۳۰٫طاله سواران، ۳۱٫بله ها، ۳۲٫رژیان دالاهو، ۳۳٫یاران جم نیان، ۳۴٫شاه میو، ۳۵٫یار دیدکانی بنیامین پیره، ۳۶٫سائل ای سائل، ۳۷٫تنه میری، ۳۸و۳۹٫بابانائوسی، ۴۰٫بابا جلیلی، ۴۱٫سر خیوی، ۴۲٫پیشروی پردیوری، ۴۳٫خاصه بژنه، ۴۴٫خیاله مسه، ۴۵٫هی ایمان یار، ۴۶و۴۷٫هاها (دو نمونه)، ۴۸٫خواجه غلامان، ۴۹و۵۰٫ چهل تن چلانان (دو نمونه)، ۵۱٫سید خاموشی، ۵۲٫داوو نه کوره، ۵۳٫حقن حقن، ۵۴٫یاران و باطن، ۵۵٫عابدینه، ۵۶٫فانی فانی غیر از فهرست بالا، مقام های متفاوت دیگری موجود است که عده ای آنها را جزو مقامات کلام می دانند و در جم خانه ها و مراسم آیینی آنها را می نوازند، اما با توجه به ریتم و ملودی و فواصل نغمات به کار رفته در آنها احتمال می رود که این مقام ها کمتر از یکصد سال قدمت داشته باشند. ۲٫مقام های مجلسی، اسطوره ای و باستانی یا هوره مقامات مجلسی شاخه ای دیگر از مقامات تنبورند که قدمت آنها به درستی برای ما معلوم نیست، اما بر پایه نقل قول های شفاهی از قدما، هزاره ها از عمر این مقامات می گذرد. این مقامات معمولا با وزن آزادند، اما گاهی در ابتدا یا در انتها یا در وسط بعضی از آنها، مانند سه رته رز باریه، قه تار و سحری، موسیقی پنج ضربی، ده ضربی، دو ضربی یا هفت ضربی می شود. چون در این مقامات فرم های آوازی مور و هوره وجود دارد، به آنها مقامات هوره نیز می گویند و به علت قدمت نغمات (و روایت هایی که قدمت این مقام ها را گواهی می دهند)، به آنها اسطوره ای و باستانی نیز می گویند.

به طور مثال، مقام باریه را به باربد- موسیقی دان دربار ساسانی- نسبت می دهند و ته رز را به رستم، پهلوان شاهنامه. مقامات مجلسی در مقایسه با مقام های کلام از تقدس کمتری برخوردارند و می توان این مقامات را در مجالس عرفانی و محافلی که در خور شان این ساز باشد، اجرا کرد. روایت های متفاوتی از مقامات مجلسی در مناطق رواج موسیقی تنبور وجود دارد. گاهی تعدادی از مقام های مجازی و ملودی رقص های کردی را جزو این مقام ها به حساب می آورند و گاهی هم تعدادی از آنها را حذف می کنند و یا بداهه نوازی هایشان را مقام مجلسی می نامند. مقام های مجلسی منطقه گوران به شرح زیر است: ۱٫سه رته رز، ۲٫غریبی، ۳٫ساروخانی، ۴٫سحری، ۵٫قه تار، ۶٫هجرانی، ۷٫ته رز روسم، ۸٫ مجنونی لا و ای لاو، ۹٫مجنونی دواله، ۱۰٫باریه، ۱۱٫پاوه موری، ۱۲٫گل و ده ره، ۱۳٫گل و خاک، ۱۴٫الون، ۱۵٫بالادستان، ۱۶٫خان احمد خانی. از مقام های بالادستان و خان احمد خانی جز نام آنها چیزی بر جای نمانده است. مقام های مجلسی هر کدام دارای قسمت های فرعی متعلقات و گوشه های کوچک تری هستندکه در اصطلاح کردی ، به آنها لاوچ یا بلوچ می گویند. ۳٫مقامات مجازی این مقام ها به طور عمده از مقام های سرنا هستند که توسط دوزله و نرم نای و تنبک و شمشال و کمانچه (یا موکش) و به طور کلی توسط سازهایی که در مناطق مختلف کردستان رواج دارد، نواخته می شوند. نوازندگان قدیمی که مهارت بیشتری داشته و این مقامات را توسط تنبور می نواخته اند، آن ها را به شاگردان خود نیز آموزش می دادند. رفته رفته اکثر نوازندگان آن ها را در کنار سایر مقام های تنبور اجرا کردند، تا اینکه این مقام ها به عنوان بخشی از مقام های تنبور در میان نوازندگان این ساز معرفی شدند. این مقام ها عمدتا سازی هستند و ریتم های متنوع تر و تند تری نسبت به سایر مقام ها دارند. اگرچه نسبت به دو گروه قبل، از روحانیت کمتری برخوردارند. مقام های مجازی را می توان به سه گروه کلی تقسیم کرد. گروه اول مقام های قدیمی اند، مانند جلوشاهی، سوار سوار و بایه بایه. گروه دوم آنهایی هساتند که توسط افراد نیک سرشت و درویش مسلک در یکصد سال گذشته ساخته شده اند و آنها در جم خانه ها و خانقاه ها می نوازند و به آهنگ های خانقاهی نیز معروفند. گروه سوم، هر مقام دیگری را گویند که جزو مقام های اصلی تنبور نباشد. بر این اساس، بعضی از نوازندگان قدیمی تمام مقام ها را به دو دسته حقیقی و مجازی تقسیم می کنند. نام چند مقام مجازی به شرح زیر است: ۱٫جلوشاهی، ۲٫جلوشاهی سحری، ۳٫بایه بایه، ۴٫سوار سوار، ۵٫خان امیری، ۶٫جنگ را، ۷٫سماع. موسیقی تنبور دارای حالات و جنبه های متفاوتی است و برای هر جنبه و حالت مقام خاصی وجود دارد. بر این اساس، می توان آنها را به صورت زیر نیز دسته بندی کرد.

مقام هایی که جنبه دعا و مناجات و عبادت دارند، مثل اکثر مقام های کلام از جمله شیخ امیری، پیشروی، ایمانم یار. ۲٫مقام هایی که جنبه حماسی دارند، مانند ته رز روسم. ۳٫مقام های اسطوره ای، مانند سه رته رز و ساروخانی. ۴٫مقام های عاشقانه، مانند قه تار، مجنونی و باریه. ۵٫مقام هایی که عرفانی اند و جنبه سرور و مستی دارند، مانند اکثر مقام های کلام، از جمله حقن حقن، هانا فریارس، یار دیدکانی. ۶٫مقام هایی که در مراسم عزاداری نواخته می شوند، مانند فانی فانی و گل و خاک. ۷٫مقام هایی که جنبه سرور و خوشامدگویی و شادمانی دارند، مانند جلوشاهی و سوار سوار. و در پایان مقام های تنبور را بر اساس وجوه موسیقایی مختلف، مانند وزن و ریتم و سازی یا آوازی بودن ، می توان به صورت زیر تقسیم کرد: ۱٫ مقام های سازی- آوازی با وزن آزاد: این مقام ها عمدتا جزو مقام های مجلسی اند، مانند باریه، قطار، سید خاموشی. ۲٫ مقام های سازی- آوازی که دارای اوزان کند و فراخند و ریتم ثابتی ندارند، مانند تنه میری، لامی لامی و رژیان دالاهو. مقام سازی – آوازی دارای وزن ثابت که سربند ثابتی نیز دارند و در مراسم آیینی اجرا می شوند، مانند یار داوو، حقن حقن. مقام های صرفا سازی که ریتم تند تری نسبت به سایر مقام ها دارند، مانند جلوشاهی، سوارسوار، بایه بایه.

زبان ها و لهجه های متفاوت در مناطق مختلف جغرافیایی باعث به وجود آمدن نغمات و فرهنگ های موسیقایی متنوعی در این کره خاکی شده است. در کشور ما نیز زبان ها و لهجه های متنوع و در نتیجه فرهنگ های متنوعی وجود دارد و همین امر باعث تنوع فرهنگ های موسیقایی و فواصل و نغمات متغیر در هر منطقه می گردد. تنبور و مقام های آن یکی از غنی ترین فرهنگ های موسیقایی سرزمین ما محسوب می شود، چرا که این رپرتوار یک منبع عظیم موسیقایی است که در طی هزاره ها شکل گرفته و دارای تاریخچه ای کهن می باشد که به طور مختصر به آن می پردازیم. تنبور کهن ترین ساز زهی زخمه ای است، به این معنا که اولین سازی می باشد که دسته ای بلند به همراه کاسه و وتر داشته است. قدمت این ساز هنوز به طور دقیق معلوم نیست. در کتب و رسالات زیادی در این مورد سخن گفته اند. کتاب دیکشنری گراو که در زمینه ساز شناسی می باشد، قدمت این ساز را پنج الی شش هزار سال دانسته و مجسمه های سنگی در موزه ها و آثار باستانی به جای مانده در شوش و تپه های بنی یونس در حوالی شهر موصل قدمت این ساز را ۱۵۰۰ الی ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد نشان می دهد. در متون پهلوی و مانوی نیز در مورد تنبور نوشته های زیادی وجود دارد، به عنوان مثال در کارنامه اردشیر بابکان یکی از متون های زیبای پهلوی آمده که روزی اردشیر در ستورگاه نشسته بود و تنبور می زد و می سرود. در روایت های افسانه ای آمده که رستم در خوان چهارم تنبور می نواخته و مقام ته رز را به وی و مقام باریه را به باربد موسیقیدان دربار ساسانیان نسبت می دهند. دانشمندان زیادی در مورد این ساز تحقیق کرده اند، از جمله فارابی که در موسیقی الکبیر به طور گسترده در مورد تنبور و انواع آن و فواصل و کوک های آن توضیحات مفصل داده اند. ابن سینا، عبدالقادر مراغی و صفی الدین ارموی نیز از این جمله اند. در آثار شاعران بزرگ فارسی زبان از جمله شیخ جنید بغدادی، فردوسی، منوچهری دامغاتی، نظامی گنجوی، موسوی، حافظ، وحید قزوینی، بیدل دهلوی و وفا کرمانشاهی به کرات از تنبور سخن به میان آمده است. تنبور سازی است که دسته ای بلند و کاسه ای گلابی شکل دارد و معمولا از چوب توت ساخته می شود. کاسه آن به دو صورت یک تکه (کاسه ای) که از قدیم مرسوم بوده و چند تکه ای (ترکه ای یا چمنی) است که به تقلید از کاسه سه تار در دهه های اخیر ساخته شده است. طول این ساز در حدود یک متر و دارای دو سیم است، یکی واخوان و دیگری اصلی که سیم اصلی به تازگی اضافه شده است. این ساز دارای چهارده پرده (دستان) و فاقد ربع پرده می باشد. در نواختن آن دو نوع کوک رایج است. ابتدا کوک هفت دستان (برز) که ۹۰% مقام ها در این کوک نواخته می شوند و دیگری کوک پنج دستان (ته رز) که نوازندگان امروزی بیشتر از این کوک استفاده می کنند.

کوک های دیگری در تنبور وجود دارند، ولی به دلیل اینکه معمول نیستند از نام بردن آنها پرهیز می کنیم. اصولا تنبور را با چهار انگشت دست راست و بدون استفاده از مضراب مصنوعی می نوازند و تکنیک های دست چپ آن شبیه دیگر سازهای زهی دسته دار مانند تار و سه تار است و مضراب های اصلی آن عبارتند از انواع مضراب راست و چپ، انواع مضراب ریز، گلریز، غنچه، دوتک و … تعدادی از نوازندگان معروف تنبور در یکصد سال گذشته به شرح زیر هستند: سید شمس الدین حیدری توتشامی، کادارا و کابشر، استاد سرخاو، لالو بیرخان، کاکی های گوراجو، کاعظم و کاکریم منهوئی، اله مراد حمیدی، سیدولی حسینی، درویش علی میر درویشی، سید محمود علوی، میرزا سید علی کفاشیان، علی اکبر مرادی، طاهر یارویسی، عابدین خادمی، سید علی یار و سید قاسم افضلی، نورعلی الهی، غلام زنده دل، سید امراله شاه ابراهیمی، درویش امیر حیاتی، سید خلیل عالی نژاد و … از میان سازندگان تنبور می توان خانواده فرمانی گهواره را نام برد که کارگاه آنها قدیمی ترین کارگاه ساز تنبور است و ۲۵۰ سال قدمت دارد. این کارگاه هم اکنون با مهر اسداله گهواره و با همکاری برادرانش یداله و عزت اله و فردین بهترین سازهای عصر معاصر را می سازند. کارگاه فرجی گهواره، استادان: قادر گوراجویی، نریمان، خسرو عزیزی، خداوردی صحنه، عبدالرضا رهنما و کمالی، شاه ویسی، عیسائی، سوزنی و براخانی و … از دیگر سازندگان معروف تنبور هستند. امروزه تقریبا تنبور در تمام نقاط این کره خاکی نواخته می شود، ولی مناطقی که این ساز به طور آیینی وجود دارد، به چهار دسته کلی تقسیم می شود. ۱٫گوران: این منطقه قدیمی ترین مرکز رواج مقام های تنبور محسوب می شود و شامل شهرهای گهواره و کرند و قسمتی از سرپل ذهاب می باشد. این منطقه منبع اصلی سنت های موسیقایی یارسان می باشد و قدیمی ترین رسوم موسیقایی یارسان را بیان می کند. مقام های تنبور در این منطقه به علت شرایط جغرافیایی خاص منطقه و عجین شدن مقامات با اعتقادات آنها و اینکه متون مقدس قدیمی یارسان به همان زبان امروزی آنهاست، با لهجه های قدیمی تر، به صورت بکر و دست نخورده به جای مانده است. ۲٫کرمانشاه و صحنه و قسمتی از لرستان: این مناطق بعد از منطقه گوران قدیمی ترین مرکز رواج مقام های تنبور هستند. ۳٫ترک های تبریز و تهران و حومه آن: سومین گروه هستند که مقامات تنبور بین آنها رواج دارد. این گروه به علت تفاوت زبان و دوری از مراکز اصلی یارسان نسبت به دو گروه فوق دارای محدودیت های بیشتری هستند. ۴٫گروهی از کردهای عراق که به کاکه ای معروف هستند: این گروه به دلیل زبان مشترک با منطقه گوران احتمالا برای اجرای مقام ها با مشکل کمتری روبه رو هستند.

مقام های تنبور: گردش ملودی و فواصل خاص و اوزان منحصر به فرد در موسیقی تنبور خاص این ساز است و باعث به وجود آمدن مقام های متنوع و مختلف شده است. در رپرتوار موسیقی تنبور حدود ۷۲ مقام وجود دارد که ۱۶ مقام آنها مربوط به مقام های مجلسی و ۵۶ مقام نیز مربوط به مقام های حقانی یا کلام است. مقام ها و ساز مربوط به آنها، یعنی تنبور، از مهم ترین ارکان آیین یارسان به شمار می روند و در مراسم مختلف از آنها استفاده می شود. مقام های تنبور مجموعه ای از قطعات خشک و بی روحی نیستند، بلکه بسیار عاطفی و با احساسی بالا و دارای حالتی انعطاف پذیرند و همچون انگاره های ملودیک و قطعات ثابت مبنایی برای بداهه نوازی به شمار می روند. در واقع پایه و اساس موسیقی تنبور همانند موسیقی کلاسیک ایرانی بدیهه سرایی است. به طور مثال اگر نوازنده ای یک مقام را دو بار در یک روز هم اجرا کند، به طور یقین یکسان در نمی آید، اما زیربنای ملودیک و ساختار اصلی آن باعث ایجاد مشخصه ای برای آن مقام است که در هر اجرا باقی می ماند. البته این حالت شامل مقام های آوازی است که قسمت عمده ای از مقام ها را به خود اختصاص می دهند. یکی از خصوصیت های مقام های تنبور قابلیت مدگردی آنهاست، یعنی نوازنده عملا می تواند از یک مقام به دیگر مقام ها مدگردی کند و پس از انتقال از چند مقام به مقام اصلی باز گردد، اما اجرای این مرکب نوازی ، بستگی به اجرا کننده دارد که تا چه حدی در این کار مهارت داشته باشد. مقام های تنبور به سه دسته اصلی تقسیم می شوند: ۱٫مقام های کلام (حقانی، پردیوری، یاری) ۲٫مقام های مجلسی (اسطوره ای، باستانی، هوره) ۳٫مقامات مجازی: الف) مقامات قدیمی مانند جلوشاهی، سوارسوار ب) مقاماتی که در یکصد سال گذشته ساخته شده است ج) آهنگ ها و بداهه نوازی معاصرین و یا هر آنچه که غیر از مقام های کلام و مجلسی باشد. ۱٫مقام های کلام حقانی، پردیوری و یاری مهم ترین مقام های تنبور محسوب می شوند و دارای حالت روحانی و تقدس بیشتری نسبت به سایر مقام ها هستند. ظاهرا از لحاظ تاریخی قدمت آنها به قرن دهم تا چهاردهم میلادی می رسد و گفته می شود که اولین مقام کلام، به نام شاه خوشینی به زبان فارسی در قرن دهم میلادی سروده شده است. مقامات کلام با تنبور و آواز توسط سر کلام و گروه کلام خوان اجرا می شوند و اشعار آن از متون مقدس یارسان و به زبان کردی هورامی یعنی همان لهجه قدیم گوران است. گروهی از مقام های کلام دارای متر آزادند و حالت دعا و مناجات و عبادت دارند، مانند سید خاموشی و ته رز یاری. گروهی نیز دارای اوزان فراخ و کند هستند و سربند ثابتی دارند، یعنی یک بیت شعر که خاص آن مقام است به صورت ترجیع بند بعد از هر بیت شعر که توسط سر کلام خوانده می شود، توسط گروه کلام خوان همراه کف زدن تکرار می گردد.

در بعضی از آنها ریتم تا حدی کند است که فقط سر کلام ها و افراد ماهر تر در گروه می توانند آن را حفظ کنند. این مقام ها حالتی عارفانه با سرور و مستی ایجاد می کنند، مانند تنه میری، رژیان دالاهو و بیان اویاری. گروه سوم مقام های کلام دارای وزن تندتر هستند که سربند ثابتی نیز دارند و به علت ریتم تندتر ، حالت ذکر و سرمستی و سرور ایجاد می کنند. بنا به گفته طاهر یارویسی تا دوره سلطان سحاک، یعنی قرن چهاردهم میلادی، مقامات کلام محفوظ بوده و عمومیت نداشته اند. از آن پس، ایشان یارانش را فرا می خواند تا همگی از جمله خودش ، تمام تجلیات خود در دوران های مختلف را بیان و کلام هایی را که در هر دوره سروده اند، دوباره تکرار کنند. بدین ترتیب، مقام های پردیوری در این برهه از زمان مدون و سینه به سینه از استاد به شاگرد و از پیر به مرید تا به امروز حفظ می شوند. نام مقام های کلام به شرح زیر است: ۱٫ته رز یاری،۲ و ۳٫ هی لاوه (دو نمونه)، ۴٫ چوی وشن یار، ۵٫حق حق و هو هو، ۶و۷٫ سلطان دینه (دو نمونه)، ۸٫هر وابوه هر وادوه، ۹٫بیان اویاری، ۱۰٫آقا یار داوو، ۱۱٫حق داوو، ۱۲٫هانا فریارس داوو، ۱۳٫هوهو یار، ۱۴٫علی علی هو هو، ۱۵٫هی دوس، ۱۶و۱۷٫شیخ امیری، ۱۸٫لامی و لامی، ۱۹٫علی علی، ۲۰٫یار داوو، ۲۱٫هی گیان، ۲۲و۲۳٫شاه خوشینی، ۲۴٫هی دیار دیار، ۲۵٫ایمانم یار، ۲۶٫دسی ویت وله، ۲۷٫عالی گرزویش، ۲۸٫جم نیان دوسان آویانه، ۲۹٫گیان سید محمد، ۳۰٫طاله سواران، ۳۱٫بله ها، ۳۲٫رژیان دالاهو، ۳۳٫یاران جم نیان، ۳۴٫شاه میو، ۳۵٫یار دیدکانی بنیامین پیره، ۳۶٫سائل ای سائل، ۳۷٫تنه میری، ۳۸و۳۹٫بابانائوسی، ۴۰٫بابا جلیلی، ۴۱٫سر خیوی، ۴۲٫پیشروی پردیوری، ۴۳٫خاصه بژنه، ۴۴٫خیاله مسه، ۴۵٫هی ایمان یار، ۴۶و۴۷٫هاها (دو نمونه)، ۴۸٫خواجه غلامان، ۴۹و۵۰٫ چهل تن چلانان (دو نمونه)، ۵۱٫سید خاموشی، ۵۲٫داوو نه کوره، ۵۳٫حقن حقن، ۵۴٫یاران و باطن، ۵۵٫عابدینه، ۵۶٫فانی فانی غیر از فهرست بالا، مقام های متفاوت دیگری موجود است که عده ای آنها را جزو مقامات کلام می دانند و در جم خانه ها و مراسم آیینی آنها را می نوازند، اما با توجه به ریتم و ملودی و فواصل نغمات به کار رفته در آنها احتمال می رود که این مقام ها کمتر از یکصد سال قدمت داشته باشند. ۲٫مقام های مجلسی، اسطوره ای و باستانی یا هوره مقامات مجلسی شاخه ای دیگر از مقامات تنبورند که قدمت آنها به درستی برای ما معلوم نیست، اما بر پایه نقل قول های شفاهی از قدما، هزاره ها از عمر این مقامات می گذرد. این مقامات معمولا با وزن آزادند، اما گاهی در ابتدا یا در انتها یا در وسط بعضی از آنها، مانند سه رته رز باریه، قه تار و سحری، موسیقی پنج ضربی، ده ضربی، دو ضربی یا هفت ضربی می شود. چون در این مقامات فرم های آوازی مور و هوره وجود دارد، به آنها مقامات هوره نیز می گویند و به علت قدمت نغمات (و روایت هایی که قدمت این مقام ها را گواهی می دهند)، به آنها اسطوره ای و باستانی نیز می گویند.

به طور مثال، مقام باریه را به باربد- موسیقی دان دربار ساسانی- نسبت می دهند و ته رز را به رستم، پهلوان شاهنامه. مقامات مجلسی در مقایسه با مقام های کلام از تقدس کمتری برخوردارند و می توان این مقامات را در مجالس عرفانی و محافلی که در خور شان این ساز باشد، اجرا کرد. روایت های متفاوتی از مقامات مجلسی در مناطق رواج موسیقی تنبور وجود دارد. گاهی تعدادی از مقام های مجازی و ملودی رقص های کردی را جزو این مقام ها به حساب می آورند و گاهی هم تعدادی از آنها را حذف می کنند و یا بداهه نوازی هایشان را مقام مجلسی می نامند. مقام های مجلسی منطقه گوران به شرح زیر است: ۱٫سه رته رز، ۲٫غریبی، ۳٫ساروخانی، ۴٫سحری، ۵٫قه تار، ۶٫هجرانی، ۷٫ته رز روسم، ۸٫ مجنونی لا و ای لاو، ۹٫مجنونی دواله، ۱۰٫باریه، ۱۱٫پاوه موری، ۱۲٫گل و ده ره، ۱۳٫گل و خاک، ۱۴٫الون، ۱۵٫بالادستان، ۱۶٫خان احمد خانی. از مقام های بالادستان و خان احمد خانی جز نام آنها چیزی بر جای نمانده است. مقام های مجلسی هر کدام دارای قسمت های فرعی متعلقات و گوشه های کوچک تری هستندکه در اصطلاح کردی ، به آنها لاوچ یا بلوچ می گویند. ۳٫مقامات مجازی این مقام ها به طور عمده از مقام های سرنا هستند که توسط دوزله و نرم نای و تنبک و شمشال و کمانچه (یا موکش) و به طور کلی توسط سازهایی که در مناطق مختلف کردستان رواج دارد، نواخته می شوند. نوازندگان قدیمی که مهارت بیشتری داشته و این مقامات را توسط تنبور می نواخته اند، آن ها را به شاگردان خود نیز آموزش می دادند. رفته رفته اکثر نوازندگان آن ها را در کنار سایر مقام های تنبور اجرا کردند، تا اینکه این مقام ها به عنوان بخشی از مقام های تنبور در میان نوازندگان این ساز معرفی شدند. این مقام ها عمدتا سازی هستند و ریتم های متنوع تر و تند تری نسبت به سایر مقام ها دارند. اگرچه نسبت به دو گروه قبل، از روحانیت کمتری برخوردارند. مقام های مجازی را می توان به سه گروه کلی تقسیم کرد. گروه اول مقام های قدیمی اند، مانند جلوشاهی، سوار سوار و بایه بایه. گروه دوم آنهایی هساتند که توسط افراد نیک سرشت و درویش مسلک در یکصد سال گذشته ساخته شده اند و آنها در جم خانه ها و خانقاه ها می نوازند و به آهنگ های خانقاهی نیز معروفند. گروه سوم، هر مقام دیگری را گویند که جزو مقام های اصلی تنبور نباشد. بر این اساس، بعضی از نوازندگان قدیمی تمام مقام ها را به دو دسته حقیقی و مجازی تقسیم می کنند. نام چند مقام مجازی به شرح زیر است: ۱٫جلوشاهی، ۲٫جلوشاهی سحری، ۳٫بایه بایه، ۴٫سوار سوار، ۵٫خان امیری، ۶٫جنگ را، ۷٫سماع. موسیقی تنبور دارای حالات و جنبه های متفاوتی است و برای هر جنبه و حالت مقام خاصی وجود دارد. بر این اساس، می توان آنها را به صورت زیر نیز دسته بندی کرد.

مقام هایی که جنبه دعا و مناجات و عبادت دارند، مثل اکثر مقام های کلام از جمله شیخ امیری، پیشروی، ایمانم یار. ۲٫مقام هایی که جنبه حماسی دارند، مانند ته رز روسم. ۳٫مقام های اسطوره ای، مانند سه رته رز و ساروخانی. ۴٫مقام های عاشقانه، مانند قه تار، مجنونی و باریه. ۵٫مقام هایی که عرفانی اند و جنبه سرور و مستی دارند، مانند اکثر مقام های کلام، از جمله حقن حقن، هانا فریارس، یار دیدکانی. ۶٫مقام هایی که در مراسم عزاداری نواخته می شوند، مانند فانی فانی و گل و خاک. ۷٫مقام هایی که جنبه سرور و خوشامدگویی و شادمانی دارند، مانند جلوشاهی و سوار سوار. و در پایان مقام های تنبور را بر اساس وجوه موسیقایی مختلف، مانند وزن و ریتم و سازی یا آوازی بودن ، می توان به صورت زیر تقسیم کرد: ۱٫ مقام های سازی- آوازی با وزن آزاد: این مقام ها عمدتا جزو مقام های مجلسی اند، مانند باریه، قطار، سید خاموشی. ۲٫ مقام های سازی- آوازی که دارای اوزان کند و فراخند و ریتم ثابتی ندارند، مانند تنه میری، لامی لامی و رژیان دالاهو. مقام سازی – آوازی دارای وزن ثابت که سربند ثابتی نیز دارند و در مراسم آیینی اجرا می شوند، مانند یار داوو، حقن حقن. مقام های صرفا سازی که ریتم تند تری نسبت به سایر مقام ها دارند، مانند جلوشاهی، سوارسوار، بایه بایه.


 از طرف مدیریت وبلاگ بانزلانی و سایر کاربران از این  هنرمند پرتلاش عرصه موسیقی بخاطر ارسال مقاله تشکر و قدردانی می کنم.


 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در سه شنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۴ و ساعت 18:7 |

شرح احوال دکتر غلامرضا رشید یاسمی گوران

خانم فراست پیروز نژاد

دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی


از طرف خود و کاربران وبلاگ بانزلانی از این دانشجوی فهیم  و پژوهشگر قدردانی می کنم. امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق و پیروز باشند..         مدیر وبلاگ بانزلانی


غلامرضا رشید یاسمی فرزند محمد ولیخان ملقب به خان خانان ( میر پنج ) در سال 1273 شمسی، مقارن عصر سلطنت مظفرالدین شاهدرقریه گهواره، در ده فرسنگی کرمانشاه ،زاده شد. او اصلاکرد واز طایفه‌ی گوران بود. اجدادش از چندین نسل پیش در محل گوران واقع درغرب کرمانشاه، ساکن بودند.گوران ناحیه ایست کوهستانی و خوش آب و هوا که سکنه‌ی آن به دلیری و سلحشوری مشهور بودند. طایفه گهواره ( القاصی ) با خاندان(یاسمی) که یکی از حلقه‌های اصلی گوران قلعه زنجیری را تشکیل می‌دهند، پیرو مذهب آل حق هستند و به گویش کردی با لهجه‌ی خاص منطقه گوران تکلم مي‌كنند.نیای بزرگ خاندان رشید، ملک یاسم خان ازمردان نیک و صاحب سفره بود و حکومت آن سامان را داشت. پدر رشید هم از روسای مقتدر گوران بود. او مردی با سواد و خوش خط و اهل جنگ و سوارکاری، ادب دوست و شاعر پیشه بود ؛ خوب نقاشی می‌کرد و غزل نیکو می‌گفت و« نصرت» تخلص می‌کرد.رشید از طرف مادرش نور تاج خانم، نواده مرحوم شاهزاده محمد باقرمیرزای خسروی بود كه از دانشمندان عصر خویش و شاعری توانا به شمار مي‌رفت. رشید تحصیلات مقدماتی خود را در کرمانشاه ابتدا نزد ایشان فراگرفت. هنوز خردسال بود که وبای سال 1322ه ق / 1283 ش پدر او را قبل از سی سالگی از جهان به در برد. مادر اوبعد از مدتی به همسری علی اکبر خان سردار مقتدر سنجابی فرزند صمصام الممالک رئیس ایل سنجابی درمی‌آید.دو فرزندش که رشید و خواهرش بودند، همراه مادر از میان ایل گوران به ایل سنجابی، کوچ می‌کنند. رشید شاعری را از پدر و مادر به ارث برد؛ در حقیقت خمیره‌‌ی ذاتی و سرشت طبیعی اودر صفای جنگل‌های رشته کوه دالاهو، در مرغزارهاو جویبارهای آن در سایه تربیت مادرشکل می‌گیرد.آغاز جوانی رشید در همان طبیعت به شکار و تفریح و تیراندازی گذشت. زندگی 55 ساله ادیب بزرگ معاصر همچنان که خود درعلت شاعری و نویسندگی‌اش می‌گوید، به دو دوره تقسیم می‌شود؛ کرمانشاه و تفرج، تهران و آموختن. خان زاده‌ی خردسال گهواره‌ای که از درگیری های خان و رعیت، حل و فصل امور توسط پدر که حاکم ایل است، درگیری‌های پیش پا افتاده افراد که به هر نحو راه به خانه آنان باز می‌کند، خسته و سر خورده شده لاجرم به دامان سرسبز طبیعت پناه می برد. دامنه‌ کوه های دالاهو ، آواز مرغان و غرش حیوانات وحشی و لحظاتی آرمیدن در کنار رودخانه زمکان، او را آنچنان سرمست از زیبایی‌های طبیعت می‌کند که شامگاهان در خانه با نوای روح بخش تنبور پدر که دیگر نه خان بلکه پدر خانواده است، آهنگ های کردی را زمزمه می‌کند و آهسته و آرام نهال شاعری و نویسندگی را در درون خود می‌رویاند.  این برنامه که هر روز تکرار می‌شود مادر را که خود از خانواده‌ای شاعر پیشه و عارف مسلک است،  هراسان می‌کند تا او را بیمار بپندارد اما پدر که تحصیل کرده است و قدری هم فرانسه می داند، استعداد او را شناخته و راه های تعلیم و پیشرفت را برای او هموار می‌کند ( اتحاد ، 1380 : 356). هنگام شروع جنگ جهانی اول سال(  1333 هجری قمری–1294 خورشیدی) نوزده سال داشت كه زندگی عشایری را ترک کرده به کرمانشاه آمد. رشید عامل طغیان وعطش خواندن خود را پاورقی روزنامه رعد می‌داند که موضوع آن رمان و در سرگذشت جوانی بود که به قلم حسین عدل الملک نوشته شده بود. ارزش ادبی این روزنامه اعجاب او را برانگیخت و بر آن داشت که خود را به تهران برساند. پس از آن وارد مدرسه سن‌لویی شد. در آن زمان فرانسه دانی بزرگترین کلید معرفت جدید و تمدن اروپایی محسوب می شد.رشید برای زبان‌دان شدن و مسافرت به اروپا به سرعت پیش رفت. در یک سال سه کلاس را پشت سر گذاشت. در سال دوم بسیاری از مسایل جدید ادبیات فرانسه را فراگرفت.نظام وفا جوان اهل ذوق کاشانی، معلم  فارسی او ،تأثیر بسیاری در ایجاد علاقه رشید و همشاگردی‌هایش گذاشت. شور و نشاط رشید که بیشتر از همه بود، نظام وفا را بر آن داشت که در تشویق او ابیاتی بسراید که به نقل از مقدمه دیوان رشید در اینجا ذکر می‌شود:

آفرین ای رشید بر طبعت بود وطواط اگر به دوره  ی تو / که چو بحریست درو گوهر بار
کی ز شاگردی تو بودش عار (یاسمی ،1369: 291-290)

     

او سال‌ها از محضر میرزا طاهر تنکابنی اقوال ابن سینا و خواجه نصیر را فراگرفت و کشف رموز اسفار را از الهی قمشه‌ای و عرفان را از حاج عباسعلی کیوان آموخت. زبان پهلوی را از پروفسور هرتسفلد فراگرفت و به تکمیل معلومات خود در زبان انگلیسی در تاریخ و سایر فنون ادبی پرداخت ( یاسمی ، 1369 : 293 ).

 رشید پس از گذراندن دوره  مدرسه‌ی سن لویی به کرمانشاه برگشت. بنا به اصرار اقوام و نیاز اداره فرهنگ شهر، بیش از یک سال در اداره فرهنگ کرمانشاه خدمت کرد اما چندی بعد استعفا داد. او قبل از انس گرفتن به محیط و فضای دیار خود، خیلی زود پی برد که ماندن درکرمانشاه و زندگی در میان ایلات و عشایر به صلاح زندگی  و روحیات و خواسته‌های او نیست، لذا دوباره راهی تهران شد وبه خدمات دولتی پرداخت. ابتدا در وزارت مالیه استخدام و سپس در وزارت فرهنگ و دبیرخانه سلطنتی مشغول به خدمت گردید. درهمان ایام بود که «جرگه دانشوری» را تأسیس کرد که بعدها به همت ملک‌الشعرای بهار «به انجمن دانشکده » تغییر نام یافت.او با نشر این مجله اثری پایداردر ادبیات معاصر فارسی برجای گذاشت.

رشید با دخترخاله خود فرزند مرآت السلطان جهانسوز ازدواج کرد و صاحب 7 فرزند، یعنی  5 پسرو دو دخترشدکه نام‌های آنان هوشنگ، شاپور، بیژن، سیاوش، سیامک  و مینا و یاسمن بود. فرزندانش در رشته‌هاي مختلف تحصيل كردند،  بدین گونه كه هوشنگ دکترای طب ، سیاوش و شاپور مهندس کشاورزی ، سیامک لیسانس حقوق و کارگردان سینما بودکه ازجمله بنیانگذاران برجسته سینمای ایران شد و با خلق آثار سینمایی ارزنده خود، نامی پرافتخار در تاریخ سینمای ایران بر جای گذاشت.

 اولین تألیف مستقل یاسمی احوال ابن یمین بود و تنها روزنامه ای که بیش از همه درآن وقت صرف کرد، روزنامه‌ی شفق سرخ بود. از آن تاریخ به بعدیعنی از زمان ورودش به عالم شاعری و نویسندگی  تغییرات عمده‌ای در او راه یافت که به همراه آن ذوق و طبع و فکر او هم متحول شده وولع اندوختن در او قوت گرفت ؛ آن طور که خود می‌گوید:« مرض چیز فهمیدن و معلومات اندوختن در من قوت گرفته است، آن چشمه صاف طبع را که راهی به عالم غریزه و فطرت داشت با خاشاک معلومات متنوع انباشته‌ام، مثل اینکه داشتن این چشمه صاف و گوارا کافی نیست، آن را مهمل گذاشته در پی سیر کردن قسمت دیگر از دماغ خود رفته‌ام که هرگز سیری ندارد و شاید اشتهایش کاذب است.»(همان : 293)رشید در سال 1297 ش به قصد سیر و تأمل در افکار نویسندگان غرب عازم بغداد گشت اما در بیابان بیروت مورد حمله راهزنان قرار گرفت و اموالش را غارت کردند ناگزیر به بغداد برگشت و با کمک مرتضی خان ارفع زنگنه ( ارفع السلطان )پس از زیارت عتبات مقدس  مدتی در بغداد بود تا اینکه به ایران بازگشت. رشید در 15 اسفند 1327 طی یک سخنرانی درباره حافظ در تالار دانشکده ادبیات در حالی‌که بیشتر از 2 صفحه از مطالبش را نخوانده بود، اجازه خواست که روی صندلی بنشیند پس از خواندن شعری از حافظ:

تبسمی كن و جان بين كه چون همي سپرم  /تو همچو صبحي و من شمع خلوت سحرم

     
     

سکته کرد و جلسه به هم خورد. در بیمارستان تا اندازه‌ای تحت درمان قرار گرفت اما برای معالجه نهایی به فرانسه فرستاده شد( امداد، 1379 : 9). این بیماری همچنان دامنگیر او بودو در فرانسه به سر می‌برد تا اینکه کمیسیون ارزدر تهران به بهانه اینکه رشید بهبودی یافته از تبدیل حقوق او به ارز دولتی خودداری کرد، رشید ناچار به تهران بازگشت و پس از چند روز، صبح روز چهارشنبه درسال 1330در سن پنجاه و هفت سالگی پس از سی سال تلاش مستمر در عرصه علم ادب و فرهنگ چشم از جهان فرو بستو در قبرستان ظهیرالدوله تجریش به خاک سپرده شد. اما سروده اشک یاران بر مرگ رشید یاسمی از مهدی حمیدی در 26اردیبهشت 1330:درگذشته­ اند(هدایت 30 فروردین، بهار1اردیبهشت و رشید 18آبان 1330)، اشاره نموده و مطلب قابل توجه اینستکه دولت ابراهیم حکیمی نخست وزیر محمدرضا پهلوی، همان ستمی را که در حق یاسمی روا داشت در مورد بهار نیز بکار برد. بهار به علت بیماری سل در بیمارستان سویس به سر می­برد علیرغم وعده مساعده دولت، در باب استفاده از ارز دولتی، به بهانه نداشتن ارز از فروش آن به ایشان سرباز زدکه ناگزیر به مراجعت شد. غلامحسین یوسفی می‌نویسد:" بهار در سویس علاوه بر بیماری جانکاه با مخارج گران درمان و رنج تنگدستی نیز دست به گریبان بود. همان معضلات مالی و گرفتاری‌های استاد رشید یاسمی در فرانسه "(یوسفی،  1369: 450 ).

 

سالشمار زندگانی رشید یاسمی

1273 تولد - روستای گهواره، کرمانشاه      فرزند محمد ولی خان میر پنج  پدر : از روسای مقتدر گوران ، با سواد، نقاش و شاعر پیشه که غزل نیکو می‌گفت       مادر : کدبانو   از طرف مادر نواده مرحوم شاهزاده محمد باقر میرزای خسروی نویسنده داستان شمس و طغراست.

به استناد دفتر سجل احوال دارالخلافه طهران ناحیه 2دولت رشید در سال 1273ولادت یافته است ولی در منابع تاریخ تولد ایشان را 1275 ذکر کرده اند)به استثناي كتاب پژوهشگران معاصر ايران از هوشنگ اتحاد).

 1283شمسی - 1322 قمری  مرگ پدر قبل از سی سالگی به علت شیوع وبا.

1291شمسی  به تهران آمد و به مدرسه سن لويي رفت.

1292- پایان دوره متوسطه در دبیرستان سن لویی.

 1295 شمسی - 1335  ه ق تأسیس انجمن ادبی دانشکده که در ابتدا «جرگه دانشوری»نام داشت و سال بعد به نام انجمن دانشکده با سرپرستی ملک الشعرای بهار، تغییر یافت. تاریخ تأسیس جرگه دانشوری را می‌توان آغاز فعالیت تحقیقاتی رشید به حساب آورد.

1297شمسي نگارش مقاله‌اي در باب روسو و چاپ آن در اين سال.

1299شمسی 23  برج ثور به تصویب رئیس معارف کرمانشاهان به ریاست مدرسه نمره 1دولتی انتخاب شد.

1298تا سال 1300به سمت معلمی ادبیات در مدارس منصوب شد.

1300 شمسی همکاری با علی دشتی در روزنامه شفق سرخ و چاپ مقالاتی با عنوان «انتقادات ادبی » در این روزنامه.

1301 -26سرطان انتخاب به عنوان منشی اولی و متصدی دفتر وزارت مالیه.

1304 - انتقال ایشان به سمت عضویت در دفتر مخصوص.

1301 تا 1304 کارمند وزارت دارایی شدند.

1305 تا 1320کارمند دفتر مخصوص شاهنشاهی شدند.

1307 درخواست کناره‌گیری از خدمت در دفتر مخصوص به خاطر میل به علم اندوزی ومطالعه وعدم توافق این شغل با ذوق ایشان و بازماندن از تکمیل معلومات.

1312 - 25 بهمن انتخاب به جای آقای اقبال آشتیانی به سمت معلم تاریخ.

1312 - هم زمان با تأسیس دانشگاه تهران به سمت استادی کرسی تاریخ اسلام در دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی تدریس می‌کرد.

1314 - 28 اردیبهشت به عضویت افتخاری شورای عالی معارف درآمد که تا سال  1318 ادامه داشت.

1314 ، 12 خرداد، شنبه از اعضای پیوسته فرهنگستان اول شد.

1314 به اتفاق هیئتی برای فراهم نمودن مراسم نامزدی و ازدواج ملکه فوزیه دختر ملک فواد با محمدرضا پهلوی به مصر رفت و در ایام اقامت به عضویت افتخاری فرهنگستان مصر نائل گردید. 

1317سه شنبه 19 اسفند اعطای نشان اول علمی از سوی شورای عالی فرهنگ به ایشان به عنوان استاد دانشکده ادبیات.

1321 - 3 دی ماه کسب صلاحیت علمی و اخلاقی از سوی شورای عالی فرهنگ برای مدیری نامه فرهنگستان و حق چاپ وانتشار نامه فرهنگستان به مدیریترشيد و سر دبیری آقای حبیب یغمایی. انتقال و انتصاب ایشان در همين سال به پایه ده استادی در سمت استادی دانشکده ادبیات.

1322  عزیمت به هندوستان به عضویت هیئت روابط فرهنگی. در طول خدمت بر اثر ابراز لیاقت دوبار به دریافت مدال و نشان مفتخر گردید. چکامه های« ایران و هند »و «خاطرات هند» یادگار این سفر است.

1324-11 دی ماه از طرف محمد رضا پهلوی  به سمت عضو افتخاری شورای عالی فرهنگ منصوب شدند.

1324-27خرداد موافقت با تقاضای ایشان برای مسافرت یک ساله به فرانسه جهت تکمیل مطالعات در رشته تاریخ.

1325 -9 اردیبهشت درخواست تمدید مرخصی به مدت یک سال دیگر جهت تکمیل مطالعات.

1325 درخواست پرداخت حقوق تا ختم مطالعات به علت کسالت جسمی و روحی و ادامه مطالعات.

 1324 تا 1326در فرانسه به سر برد سپس به وطن برگشت. در این زمان با اینکه به فشار خون و بیماری قلبی مبتلا بود همچنان در کرسی تاریخ دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی تدریس می‌کرد.

1327 - 11 اسفند، چهارشنبه در تالار دانشکده ادبیات درباره «تأثیر عقاید و افکارحافظدر گوته » سخنرانی کرد ودرحین سخنرانی سکته کرد. یک ماه پس از سکته برای معالجه به فرانسه رفت و تا يك ماه قبل از مرگ در شهر نیس در کنار دریای مدیترانه در فرانسه به سر می‌برد.

1330- 18 اردیبهشت، صبح چهارشنبه، چند روز پس از ورودش به ایران، در تهران درگذشت.

آثار رشید یاسمی

آثار یاسمی شامل سه بخش تألیفات، تصحیحات و ترجمه می شود :

تألیفات:

1‌.احوال ابن یمین، کتابخانه شرق ، 1304

2‌. قانون اخلاق، موسسه خاور ، 1307

3‌. آیین نگارش تاریخ، تهران ، وزارت معارف، 1316

4‌. تتبع و انتقاد احوال وآثارسلمان ساوجی ، کتابخانه شرق (بدون تاریخ )

5‌.ادبیات معاصر ( ذیل بر ترجمه جلد چهارم تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون)چاپخانه روشنایی ، 1316

6‌.پرورش افکار به وسیله کلیات تاریخ

7‌.تاریخ مختصر ایران ، یک دوره ، چاپ وزارت فرهنگ

8‌.تاریخ ملل و نحل (از انتشارات موسسه وعظ و خطابه )

9‌. کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ، تهران ، شرکت چاپخانه تابان (بدون تاریخ )

10‌.مشارکت در تدوین کتاب دستور زبان فارسی برای دبیرستان‌ها ( 3 جلد )

11‌.مشارکت در تدوین کتاب های فارسی برای دبیرستان‌ها(3جلد )

12‌.منتخبات اشعاررشید یاسمی، تهران، موسسه خاور ، 1312

 

 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در سه شنبه یکم اردیبهشت ۱۳۹۴ و ساعت 15:5 |

جدید جدید

 شعر کردی از شاعر کرد زبان مهندس خدامراد مرادی

با نام

گیا و دوله من (گدا و ثروتمند)

لینک دانلود :

http://s4.picofile.com/file/8183450676/%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%AF%D9%88%D9%84%D9%87_%D9%85%D9%86.mp4.html

 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در یکشنبه سی ام فروردین ۱۳۹۴ و ساعت 9:24 |

 بازگشت همه به سوی اوست

با تقدیر مشیت الهی روز دوم فروردین  سال جدید حادثه ای در شهرک دولت آباد به وقوع پیوست. این حادثه فوت مرحوم علی قبادی از روستای بانزلانی سفلی بود  که در اثر بی احتیاطی یک راننده رخ داد. 

مرحوم علی قبادی در هنگام فوت 73 سال سن داشت و دارای سه پسر به نامهای ایرج ، تورج و کورش و سه دختر بوده است. وی فرزند مرحوم فرج قبادی و برادر گرامی آقایان عزیزمراد، درویش و بگمراد قبادی می باشد.

از طرف خود و تمام کاربران وبلاگ بانزلانی برای این عزیز سفر کرده روحی آرام و برای بازماندگان سلامتی را از پروردگار خواهانیم

نکته قابل توجه ای که در هنگام فوت این عزیز رخ داد، همگامی با نامه آقا سید نصر الدین حیدری بود که این خانواده محترم به عنوان اولین عزادار حاضر شدند از محتوای این نامه تبعیت کرده  و از صرف هزینه های اضافی مراسم پرسه خودداری کنند .  عمل نیک  این خانواده مورد رضایت مردم قرار گرفت  و بر سرمزار آن اعلام گردید: از این پس هیچ خانواده ای حق ندارد برای تمام مراحل عزا اعم از شام شب، هفتم، چهلم و حتی سالگرد فوت هزینه گزاف خرج کند و فقط به ذکر دعا و نیاز اکتفا گردد.

امید است با توجه به وضعیت معیشت و شرایط اقتصادی از این پس تمام مرذم منطقه به این اصول پایبند باشند و به نامه این عزیز احترام بگذارند.

دوستان گرامی توجه کنند اینجانب به تبعیت از ایل بزرگ کلهر سه سال قبل این مسئله را به طور کامل مطرح کردم  و نظرات مختلفی هم  بیان شد....... (محتوای کامل آن در آرشیو موجود است)

امید است همچنان در مراسم خاکسپاری و برگزاری عزیزان سفر کرده با خلوص نیت و ذکر فاتحه حضور به هم رسانیم  و تعصبات و رسوم دست و پا گیر را بر اساس شرایط زمان کنار بگذاریم  و در نهایت رضایت خلق خدا را پاس داریم

آمین یا رب العالمین  هو اول آخر یار

مدیر وبلاگ بانزلانی

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در پنجشنبه ششم فروردین ۱۳۹۴ و ساعت 23:45 |

هر روزتان نوروز     نورزتان پیروز


نه ورۆزه‌ جـه‌ژنه‌، لـه‌ی ‌کـوردســتانــه‌
وه‌ ئــاگـر نـــۊســیم، جــه‌ژن گشــتمانــه‌
با سه‌رجـه‌م بــۊشـیم، سه‌ربه‌ستی تـوایـم
ئیمه‌یش جوور گه‌لان خوه‌شبه‌ختی توایم
نیــشانــه‌ی نــۊره‌، نـه‌ورۆز له‌ی خـاکـه‌
نــه‌ورۆزپـه‌ره‌ســتان، مـه‌رامــیان پـاکـه‌
دوســی و ڕاســــی، ئـــارامــی ئـنســان
خــوه‌شــی و شــادی، ژیــان یــه‌کـــسان
خــوه‌زیــه‌ێ کـوردانـه‌، دۊر له‌ گومـانـه‌
پـــیروزی نـــــه‌ورۆز، تـاقــه ‌ڕێمــانــه‌
بــا ئـــاســــووده‌ بــــوو، نــژاد ئــاێـــه‌م
کــه‌س نــه‌ویــشــێدن، تـه‌نـیا مـن لاێـه‌م
ئـــازادی قـــبـڵه‌س، ئــاشــتی ئــاواتـــه‌
تــــه‌نـــیا ئیــــیانـــه،‌ ڕێــــواز نــجاتـــه‌
ڕوح نـــــۊرانــی، قـــــه‌وه‌ێ گـــیانــــه‌
نـــه‌ورۆزپــه‌ره‌ســتی، ئــه‌سـڵ ژیـــانـه‌


 

اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز

هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند . . .


فرا رسیدن سال نو همیشه نوید بخش افکار نو، کردار نو و تصمیم های نو برای آینده است. آینده ای که همه امید داریم بهتر از گذشته باشد. در سال نو، ۳۶۵ روز سلامتی، شادی، پیروزی، مهر و دوستی و عشق را برای شما آرزومندم.


خدای رحمان نوید میلاد سال نو را بر دوش نسیم بهاری گذاشت تا این امانت سبز را به رسم آغاز به خالق سپارد.حلول سال نو و تولد دوباره طبیعت، عید فرخنده و کهن نوروز باستانی یادگار نیاکان و پیام‌آور دوستی، عشق و محبت، با لطافت گیاه و خرمی طبیعت، و تحول به مراحل نیکوتر و برتر است.

از خداوند منان برای تمام هم ولایتی ها در سال جدید سلامتی و

و عاقبت‌‌بخیری را آرزومندم.

مدیر وبلاگ بانزلانی

کمترین

حمید احمدی

با سلام خدمت دوست ارجمند و گرانقدرم جناب آقای احمدی

سایت بسیار زیبا و پر محتوای شما را هر روز مطالعه می کنم انشااله همواره موفق باشید . انشالله در انعکاس تمدن و فرهنگ غنی گوران و قلخانی همواره موفق باشید.

مسعود محنتی دوستدار شما 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در جمعه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۳ و ساعت 0:21 |

 ضمن عرض سلام خدمت هم وطنان عزیز

اگر شما علی(ع) را حق می دانید ما هم اهل حقیم   (امام خمینی قدس سره)

مقام معظم رهبری: حضرت آیت الله خامنه ای :

من در سال ۵۹، اوائل جنگ تحمیلی، سرتاسر این استان را رفتم و از نزدیک دیدم. در گیلانغرب و اسلام‌آباد که مردم شیعه هستند، در پاوه و اورامانات که مردم سنی هستند، در ریجاب و دالاهو که گروهی مردمِ اهل حق هستند؛ همه جا مردم در حال دفاع، در حال اظهار ارادت به نظام جمهوری اسلامی بودند. من همان روحیه‌ای را که در مناطق گوناگون این استان دیدم، در مرکز استان هم که مجموعه‌ای از نمونه‌های اقوام و عشایر گوناگون در اینجا هستند، مشاهده کردم. این، صفت برجسته‌ای است.

شامگاه ۲۶ بهمن ، چند تن از سادات و بزرگان جامعه یارسان با استاندار کرمانشاه دیدار کردند و در این مراسم  به بیان دیدگاه ها و نکته نظرات خود پیرامون خدمات گسترده، وفاداری جامعه یارسان (اهل حق) به نظام مقدس جمهوری اسلامی و همچنین درخواست برای رفع بعضی مشکلات این جامعه از جمله در بحث بیکاری و… پرداختند.

استاندار کرمانشاه گفت: ملاک و معیار ما در خصوص جامعه یارسان ، تفکرات امام خمینی(ره) و دیدگاه های مقام معظم رهبری است.

استاندار کرمانشاه در این نشست صمیمی که بیش از دو ساعت به طول انجامید، در ابتدای سخنان خود با ابراز خوشحالی با ابراز خوشحالی از حضور در این جمع و تجلیل از یاد و خاطره فداکاری ها و ایثارگری جوانان و مردم اهل حق در پیروزی انقلاب اسلامی و ۸ سال جنگ تحمیلی گفت: فداکاری های این عزیزان برای پیروزی انقلاب و همچنین ۸ سال دفاع مقدس هیچگاه از اذهان زدوده نخواهد شد و مردم جامعه یارسان همواره در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تعصب خود را به کشور و اسلام نشان داده اند.
وی گفت: شهدای عزیز و جوانان آگاه جامعه یارسان  در طول ۸ سال دفاع مقدس به خصوص در عملیات مرصاد برجسته ترین نقش خود را ایفا کردند و با ایستادگی و مقاومت همانند دیگر جوانان ایران مانع از تحقق اهداف شوم دشمنان شدند که ما این رشادت ها را هرگز فراموش نخواهیم کرد.
استاندار کرمانشاه با اشاره به زندگی مسالمت آمیز همه فرق و مذاهب در استان کرمانشاه گفت: مردم استان با فرق و مذاهب مختلف قرن هاست که با یکدیگر زندگی مسالمت آمیز و وحدت بخشی دارند و همین نوع زندگی است که خشم دشمنان ایران اسلامی را فراهم ساخته است.
مهندس رضایی در ادامه با اشاره به بازدید هوایی خود از نوار مرزی استان در چند مدت گذشته با جمعی از مسوولین استان، اظهار داشت: در این بازدید همواره صحبت از شجاعت، شهامت و پاسداری دلیرانه جامعه اهل حق و دیگر مذاهب در دفاع از حریم و مرزهای کشور به میان آمد لذا وقتی این ایثارگری ها و رشادت های جامعه اهل حق را مرور می کنیم تلاش و جدیت خود را برای حل مشکلات این افراد غیور دو چندان خواهیم کرد.
استاندار کرمانشاه بروز هرگونه افراطی گری و تندروی از هر فرد و گروهی را برای خدشه دار کردن دیگر مذاهب به منزله از بین رفتن وحدت و انسجام و پیروی از مسیر دشمن عنوان کرد و گفت: ملاک و معیار ما در خصوص جامعه اهل حق، تفکرات امام خمینی (ره) و دیدگاه های مقام معظم رهبری است بنابراین هر گونه تندوری و افراطی گری که با دیدگاه های این بزرگان منطبق نباشد، مورد پذیرش مدیریت استان نخواهد بود.
وی با بیان اینکه وظیفه مسوولین خدمت رسانی به همه افراد در استان است، خاطرنشان ساخت: چند روز پیش در جمع گزینش گران استان بر رفع موانع موجود جامعه اهل حق تاکید کردم لذا همه باید تلاش کنند تا رفتارها و اقدامات در چارچوب قانون و بدور از هر گونه تندروی و کارهای سلیقه ای در استان باشد.
رضایی با بیان اینکه به دنبال حل مشکل افراد اهل حق هستیم، گفت: این موضوع را در دست پیگیری داریم تا بتوانیم از استعدادها و ظرفیت های خوب این عزیزان برای پیشبرد امور استان استفاده نمائیم.
استاندار کرمانشاه تصریح کرد: همه ما یک ملت هستیم و برای دفاع از اسلام و جمهوری اسلامی به صورت مشترک تلاش و اهتمام داریم بنابراین درنظرداریم تا از ظرفیتهاو توانمندیهای مردم اهل حق در توسعه و شکوفایی استان استفاده کنیم و این عزیزان در حوزه مدیریتی نیز دارای مسوولیت گردند.
رضایی گفت: نظام مقدس جمهوری اسلامی در طول ۳۶ سال گذشته هیچ گاه به مردم دارای مذاهب مختلف نگاه تبعیض آمیزی نداشته و همواره سعی کرده است تا آبادانی و شکوفایی در تمامی نقاط ایران ایجاد شود و ما هم در استان همین نگاه و روش رادر پیشبرد برنامه های توسعه ،در دستور کار داریم.
وی گفت: ما از سرمایه گذاران و بزرگان جامعه اهل حق دعوت می کنیم که برای سرمایه گذاری در بخش های مختلف و برنامه های توسعه ای مشارکت و همکاری داشته باشند و خوشبختانه فضا برای توسعه سرمایه گذاری در استان کاملاً فراهم است.
استاندار کرمانشاه بیان داشت: حتماً دیدگاه های جمهوری اسلامی را در خصوص اقلیت های مذهبی که تبلور آن در فرمایشات امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری است، اجرایی خواهیم کرد.
وی در پایان سخنان خود با اشاره به صحبت سیدنصرالدین حیدری در خصوص تلاش برای توجه به مسائل زیست محیطی گفت: صحبت ایشان که بدون شک در روند توسعه استان تاثیرگذار خواهد بود، جای خوشحالی دارد و ما از نظرات توسعه محور برای حل مشکلات استفاده خواهیم کرد.
شایان ذکر است در این مراسم معاون سیاسی
و امنیتی استانداری، مدیرکل اطلاعات استان،
جانشین اطلاعات سپاه نبی اکرم(ص)، مدیر
کل حوزه استاندار، مشاور عالی استاندار، مشاور
استاندار در اقوام و مذاهب و چند تن دیگر از مسوولین استان نیز حضور داشتند.

منبع : روزنامه باختر 2 اسفند 1393

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در شنبه دوم اسفند ۱۳۹۳ و ساعت 17:25 |

 دنیا دار فانی است

در روز شنبه این هفته بانو فوزیه خانم زارعی توتشامی همسر گرامی سروان یارمراد فتاحی از بانزلانی علیا  در اثر سکته مغزی دستشان از این دنیا کوتاه ماند و در سن 50 سالگی همسر و فرزندان خود را تنها گذاشت .مرحومه فرزند مرحوم الماس زارعی توتشامی از خاندان بزرگ زارعی تختگاه هستند و دارای چهار فرزند است و در بین مردم بانزلانی بسیار مورد احترام و عزت بودند و همیشه خود را از این مردم می دانست و تک تک مردم روستا هم همیشه او را مورد لطف قرار دادند . بانو فوزیه خانمی با لیاقت و سالار زنی مهران و خوش برخورد بودند  و یکی از ویژگی بارز آن وفاداری به خانواده همسر گرامیشان بود و بنده به یاد دارم که مرحومه مادر سروان فتاحی همیشه عروس خود به نیکی یاد می کرد. این بانوی وفادار سرانجام در مزارستان گذرگاه امام رضا در منزل ابدی خود آرام گرفت.

برای این بانوی با فضلیت از خدای منان روحی آرام  خواهانیم و به  همه بازماندگان دودمان فتاحی از بانزلانی و زارعی از تختگاه  تسلیت می گوییم.

مدیریت وبلاگ بانزلانی

 

 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در چهارشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۳ و ساعت 22:17 |

 با نام و یاد خدابی بزرگ

در یکی از پست های وبلاگ بانزلانی در مورد سنگ مزار گذرگاه امام رضا مطالبی ارائه شد و  مورد توجه قرار گرفت. عینک یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه تبریز به نام آقای فریدون کرمی از روستای بیرقوند گوران پایان نامه ای ارزشمند در این موضوع انجام دادند و با پیگیری های زیاد خلاصه ای از پایان نامه خود را در اختیاز وبلاگ بانزلانی قرار دادند.

لازم به توضیح است جناب کرمی از از هنرمندان حوزه گرافیک هستند و سالهای زیادی است که یه این حرفه مشغول بوده و در دانشگاه علمی و کاربردی نیز به تدریس این حوزه مشغول می باشند و شرکتی با نام  طراحان گرافیک بادبان واقع در بلوار سی متری دوم  جنب چهار راه سنگر تأسیس کردند

مدیریت وبلاگ بانزلانی ضمن سپاس از این پژوهشگر گرامی آماده دریافت مقالات مردم عزیز منطقه می باشد

 


 

معرفی و تحلیل مفاهیم نقوش سنگمزارهای

تاریخی منطقه ی گوران کرمانشاه

نگارش:

فریدون کرمی

                               شهریور 1392

مقدمه

گورستان ها بازتاب نگرش هر قوم و مردمی به زندگی و مرگ است، چنان که پیش از آنکه مکانی برای تدفین و به خاک سپردن مردگان باشد بیانگر اندیشه و حیات زندگان هستند. گونه ای از این نوع نگاه به مرگ و جهان پس از آن را می توان در سنگ مزارهای تاریخی منطقه گوران کرمانشاه و در فرهنگ مردمان آنجا بازیافت و این پژوهش در راستای معرفی این سنگ‌مزارها انجام گرفته است.

نقوش سنگ مزارهای تاریخی منطقه گوران کرمانشاه بازتاب جایگاه اجتماعی و فردیِ متوفی در جامعه ایلی و روستایی زمان خود بوده است و میان خصایل نیکوی انسان خفته در گور و نقوش سنگ مزارها رابطه ای مستقیم وجود دارد که بازماندگان با برپا داشتن این سمبل ها، یادآور آن خصایص برای بازماندگان می شدند. این گورستان ها متعلق به سده دوازده تا چهارده هجری قمری، و دوران زند و قاجار هستند.

این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و براساس مطالعات میدانی و مراجعه به اسناد کتابخانه‌ای انجام گرفته است و جامعه آماری آن شامل معرفی بیش از 30 نمونه از سنگ مزارهایی هستند که در گورستان های منطقه ی گوران کرمانشاه وجود دارند و حداقل یک نمونه از نقوش مورد بحث در این رساله، بر روی آنها شناسایی شده است.

گورستان‌های مورد مطالعه

گورستان روستای «سوران سفلی»

نام دیگر آبادی شیدعلی است. ده از دهستان حومه شمالی، بخش مرکزی، شهرستان اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه می‌باشد. دارای آب و هوای تپه‌ای، معتدل خشک و در 21 کیلومتری شمال خاور اسلام آباد غرب قرار گرفته است. این روستا دارای طول جغرافیایی 34َ  46 و عرض جغرافیایی 13َ  34 و ارتفاع 1500 متر از سطح دریاست. جمعیت این روستا 40 خانوار و زبان آن کُردی با گویش گورانی می‌باشد. (تصویر 2-1)

گورستان روستای «سوران علیا»

ده از دهستان حومه شمالی، بخش مرکزی، شهرستان اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه می‌باشد. دارای آب و هوای تپه‌ای، معتدل خشک و در 22 کبلومتری شمال خاور اسلام آباد غرب قرار گرفته است. این روستا دارای طول جغرافیایی 35َ  46 و عرض جغرافیایی 13َ  34 و ارتفاع 1560 متر از سطح دریاست. مردم این روستا به زبان کُردی گویش گورانی تکلم می-کنند. (تصویر 2-2)

گورستان روستای «برزه»

ده مرکز دهستان حومه شمالی، بخش مرکزی، شهرستان اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه می‌باشد. دارای آب و هوای پایکوهی، معتدل خشک و در 42 کیلومتری شمال اسلام آباد غرب قرار گرفته است. زبان مردم این روستا کُردی با گویش گورانی است. (تصویر 2-3)

گورستان روستای «و‌یلکه وند»

ده از دهستان حومه شمالی، بخش مرکزی، شهرستان اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه است. دارای طول جغرافیایی 33َ  46 و عرض جغرافیایی 15َ  34 و ارتفاع 1640 متر از سطح دریاست. دارای آب و هوای تپه‌ای، معتدل خشک و در 30 کیلومتری شمال اسلام آباد غرب می‌باشد. مردم این روستا به زبان کُردی و گویش گورانی تکلم می‌کنند. (تصویر 2-4)

گورستان روستای «چفته»

ده از دهستان حومه شمالی، بخش مرکزی، شهرستان اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه و دارای طول جغرافیایی 35َ  46 و عرض جغرافیایی 15َ  34 و ارتفاع 1660 متر از سطح دریاست. آب و هوای این روستا پایکوهی، معتدل خشک است و در 25 کیلومتری شمال خاور اسلام آباد غرب قرار گرفته است. مردم این روستا به زبان کُردی گویش گورانی تکلم می‌کنند. (تصویر 2-5)

 گورستان روستای «عاشقان»

 

ده از دهستان حومه شمالی، بخش مرکزی، شهرستان اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه است. دارای طول جغرافیایی 32َ  46 و عرض جغرافیایی 19َ  34 و ارتفاع 1750 متر از سطح دریاست. دارای آب و هوای پایکوهی، معتدل خشک است و در 48 کیلومتری شمال باختری اسلام آباد غرب قرار گرفته است. زبان مردم این روستا کُردی با گویش گورانی می‌باشد. (تصویر 2-6 و 2-7)

گورستان روستای «چنار»

ده از دهستان حومه شمالی، بخش مرکزی، شهرستان اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه است. دارای آب و هوای پایکوهی، معتدل خشک و در 33 کیلومتری شمال باختری اسلام آباد غرب قرار گرفته است. زبان مردم این روستا کُردی با گویش گورانی است. (تصویر 2-8)

گورستان روستای «سویرک»

ده از دهستان حومه شمالی، بخش مرکزی، شهرستان اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه است. دارای طول جغرافیایی 32َ  46 و عرض جغرافیایی 18َ  34 و ارتفاع 1760 متر از سطح دریاست. دارای آب و هوای پایکوهی، معتدل خشک و در 45 کیلومتری شمال باختری اسلام آباد غرب قرار گرفته است. زبان مردم این روستا کُردی با گویش گورانی است. (تصویر 2-9)

گورستان روستای «سیمانی علیا»

ده از دهستان حومه شمالی، بخش مرکزی، شهرستان اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه است. دارای آب و هوای پایکوهی، معتدل خشک و در 30 کیلومتری شمال باختری اسلام آباد غرب قرار گرفته است. زبان مردم این روستا کُردی با گویش گورانی است. (تصویر 2-10)

نوشته های سنگ مزارهای تاریخی منطقه ی گوران

متن در سنگ مزارها، معمولاً بر روی «سردل» و «سند» نوشته می شود. برروی سردل معمولاً مشخصات متوفی که شامل نام، نام پدر، ایل و طایفه و سال مرگ می باشد حک می شود. البته در مواردی این اطلاعات بر روی سند نیز وجود دارد اما عموماً بر روی سردل نگاشته می شوند. (تصویر 3-84 و 3-85) بر روی سندها معمولاً نوشته هایی درباره مرگ یا اسماء متبرکه و آیات قرآن مشاهده می شود. این نوشته ها یا به زبان فارسی و یا عربی هستند. از نوشته های عربی که در موارد فراوانی بر سنگ مزارها مشاهده می شود می توان به نوشته هایی چون: «بسم الله الرحمن الرحیم»، «یا الله - یا محمد - یا علی»، «لا اله الا الله»، «هو الله تعالی»، اسامی پنج تن و آیه های چون «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ»(الفرقان: 58) و «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»(الانبیاء: 35) و «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ»(الصف: 13) اشاره نمود. (تصویر 3-86 و 3-87)

در متن های فارسی معمولاً اشعاری با مضامین عرفانی چون این مصرع از حافظ: «دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند» (تصویر 3-88) و مضامینی در ارتباط با مرگ مانند:

دنـیـا چـو ربـاط مـا در او مـهـمـانیم          تا ظن نبری که ما در او می مانیم

در هر دو جهان خدای می ماند و بس          باقــی همه کـلّ مـن عـلیها فانیم

از «بابا افضل کاشانی» و:

هر که آمد در جهــان پر زشور(غرور)          عاقبت می بایدش رفتن به گـــور

از «خیام» و:

جهان جــام و اجل ساقی فلک می          خـــلایق باده نــوش مجــلس وی

خلاصی نیست «اصلی» هیچکس را           از این جام و از این ساقی از این می

از «بابا اصلی دماوندی» -که در بیشتر گورستان ها به چشم می خورد- به کار رفته اند. (تصویر 3-89) گاهی در قسمت فوقانی سنگ مزار، نام تراشنده سنگ نیز به صورت درشت نگاشته شده است که می توان با نام هایی چون «عمل استاد عباسعلی» و «عمل استاد پیرعلی» اشاره کرد.

از آنجا که تراشندگان سنگ مزارها فاقد سواد بوده اند معمولاً شخصی با سواد نوشته ها را بر روی سنگ مشخص می نمود و حجاران همچون نقشی تصویری آن را بر سنگ نقر می کردند. به همین علت بیشتر نوشته ها حالتی خام دستانه و گاهی ناخوانا دارند. اما در مواردی هم نمونه هایی با خط نستعلیق و بسیار زیبا و ظریف در گورستان های روستاهای سویرک و عاشقان مشاهده می شود.

استادکاران و حجاران سنگ مزارهای تاریخی گوران

با توجه به مطالعات میدانی صورت گرفته می توان حداقل نام دو استادکار و سنگ تراش را در منطقه گوران ذکر نمود که نام و امضای آنان بر روی سنگ مزارها در چند نمونه قابل تشخیص می باشد. این دو حجار «استاد عباسعلی» و «استاد پیرعلی» که هستند که با ذکر کلمه ی «عمل....» در قسمت فوقانی یا در بخش تحتانی سنگ مزارها نام خود را به عنوان استادکاران و سازندگان این آثار برای آیندگان ثبت نموده اند.

نام استاد پیرعلی بر سنگ مزارهایی از گورستان روستاهای «برزه» و «سویرک» به چشم می خورد(تصویر 3-92 و 3-93) و استاد عباسعلی آثارش در گورستان روستاهای «سوران علیا» و «ویلکه ون» قابل مشاهده اند. (تصویر 3-90 و 3-91) سنگ مزارهایی که به قلم استاد عباسعلی تراشیده شده اند به نسبت آثار استاد پیرعلی، دارای ظرافت بیشر و نقوش زیباتری هستند در حالی که استاد پیرعلی بیشتر سنگ مزارهای نوشتاری از او بجا مانده است. با توجه به تاریخی که بر سنگ قبور مشاهده می شود استاد عباسعلی در نیمه اول سده ی چهاردهم قمری می زیسته اما تاریخ مشخصی بر سنگ مزارهایی که استاد پیرعلی تراشیده اند یافت نشد.

قدمت سنگ مزارهای منطقه ی گوران

قدمت سنگ مزارهای تاریخی منطقه گوران را می توان بر اساس دو روش کلی مطالعه در پیشینه ی طوایف ساکن در جغرافیای منطقه و بررسی های تاریخی جابجایی جوامع کوچ نشین در آن ناحیه، یا با استناد به خود سنگ مزارها و رجوع به تاریخ های نوشته شده بر این سنگ ها تعیین نمود. در هر دو روش تعیین قدمت این سنگ گورها تقریباً می توان به نتایجی مشابه دست یافت

در میان بیش از بیست مورد سنگ مزار که تاریخ آنها قابل تشخیص بود قدیمی ترین نمونه ها متعلق به سال اواسط سده ی دوازدهم هجری قمری بود و متأخرترین نمونه ها سال های اواسط سده ی چهاردهم هجری قمری را نشان می دهد. یعنی حداکثر قدمتی که برای سنگ مزارها تعیین شده متعلق به حدود سیصد سال پیش است و آخرین نمونه ها در حدود یکصد سال پیش تولید شده اند. (تصویر 3-94 و 3-95)

با مراجعه به تاریخ منطقه نیز می توان به همین داده ها استناد نمود. در واقع پس از فروپاشی سلسله افشاریه و روی کار آمدن سلسله زندیه بود که سنجابی های ساکن این ناحیه از گوران که در زمان نادر شاه افشار به نواحی فارس و لرستان کوچانده شده بودند دوباره عزم وطن می کنند و به مرور به سرزمین های اصلی خویش باز می گردند. در همین جابجایی ها بود که گروهی از طوایف و تیره های سنجابی که در مناطقی از لرستان اقامت داشتند، این هنر را از مردمان آن منطقه اخذ کرده و در بازگشت  مجدد به وطن با توجه به آیین ها، سنن و سابقه تصویری بومی خویش، اقدام به آفرینش این آثار هنری نموده و برای زمانی بیش از دو قرن در اعتلای آن می کوشند.

 انواع نگرش در سنگ‌مزارهای تاریخی گوران

با تعمق در نشانه های تصویری سنگ مزارهای تاریخی منطقه گوران پی می بریم که فرهنگ مردمی و باورهای عامیانه آنها در شکل گیری تصاویر نقش بسزایی داشته است. تأکید نقاشان عامیانه همواره بر اندیشه جمعی استوار است، این ویژگی از خصایص هنر قومی محسوب می شود.

هنر عامه یعنی تجلی ذوق و فکر و احساس انسان عامی به صورت آثار هنری بدون هیچ تکلف و در نهایت ساده اندیشی. منظور از ساده اندیشی کم یا بی ارزش بودن آن نیست، بلکه مطلوب همان دید مجرد و بی آلایش افراد بومی است. این هنر بر واقع گرایی و بی‌پیرایگی و اندیشه جمعی استوار است. عوام هنر را دربند نمی‌کند، سبکی را بر سبکی رجحان نمی‌دهد. گاهی طبیعت گراست، زمانی واقع‌گرا، و گاه دیگر به تمثیل و استعاره و رمز و اشاره، مقصود خود را عنوان می‌کند. هنر مردمی از زندگی جدا نیست. بلکه بافته شده در متن اصلی زندگی است.

با توجه به کارکرد هنر عامیانه در سنگ مزارهای تاریخی منطقه گوران، نقوش این سنگ مزارها را از جهت موضوع و محتوا؛ می توان به سه دسته اصلی نقوش روزمره؛ نقوش حماسی و پهلوانی؛ و نقوش نمادین و اسطوره ای تقسیم بندی کرد.

نقوش روزمره

- نشانه‌های پاکی و آراستگی:

شانه، آینه و قیچی از شاخص‌ترین نقوشی بودند که حک شدن آنها بر روی سنگ گورها نشانه پاکی و آراستگی متوفی بود. اما در میان آنها شانه دوسر برای زنان و شانه یک سر برای مردان بارزترین نشانه آراستگی بود.

- نشانه‌های میهمان نوازی:

از آنجا که در میان عشایر پذیرایی از مهمان یکی از ارزش‌های پایدار از زندگی محسوب می‌شود، مردان و زنانی محبوب ایل و طایفه‌اند که با خوشرویی و سفره‌ای باز پذیرای میهمانان باشند. در ادبیات شفاهی آنها (بیت‌ها) اصطلاحات بسیاری یافت می‌شود که در تمجید و تعریف از این افراد به کار برده می‌شوند، مانند:

هر کُری خاسه در مالی وازه         وه زوان شیرین میوان نوازه

(آن پسری خوب است که در خانه‌اش باز است و با زبانی شیرین مهمان نوازی می‌کند)

در روزگاری که هنوز سلسله مراتب ایلی دستخوش تغییرات امروزی نشده بود خوانین و بزرگان ایل و طایفه برای پذیرایی از میهمانان، سیاه چادر مخصوص داشتند که به آن «دیوه خان» می‌گفتند، در این مکان غلامان و خدمتکاران با آدابی خاص از میهمانان پذیرایی می‌کردند. هنگامی که چنین افرادی از طایفه و ایل می‌مردند مادر، خواهر، همسر و زنان خانواده با یاد و خاطره میهمان‌نوازی‌های عزیز از دست رفته خود مویه سر می‌دادند و سر مویه گویان برای بزرگ و عزیز از دست رفته‌ی خود می‌خواندند:

بیلا سر تویلت ار خرمانت بو          گل گل بگلران شو میمانت بو

(بگذار ستون خانه‌ات در خرمن جایت باشد تا گروه گروه بزرگان مهمان تو باشند)

شست و شوی دستان میهمان در خانه، بی آنکه میهمان از جای خود برخیزد، از جمله آداب مهمان نوازی عشایر کُرد به حساب می‌آید. هنوز این آداب نزد مردم روستاها و عشایر کوچرو پایدار است و برای احترام گذاردن به میهمان از ظروفی چون آفتابه و لگن برای شستشوی دست میهمانان استفاده می‌کنند که این نقوش را در سنگ مزارهای گوران می توان بازیافت.

 - نشانه های اشیاء و ابزار

در میان نقوش سنگ مزارهای گوران می توان انواع وسایل و ابزار مورد استفاده در زندگی روزمره مردم عشایر و روستانشین را شناسایی کرد. از متداول ترین این نقوش تصویر «دارقالی» یا در اصطلاح بومی، «تَوِن» است که به وفور بر روی سنگ گور زنان مشاهده می شود و نشانگر هنرمندی زن گوران در بافت انواع قالی و دستبافت های دیگر است.

از دیگر اشیای به کار رفته در نقوش سنگ مزارهای تاریخی گوران می توان انواع سلاح مانند تفنگ، شمشیر، نیزه، سپر و گرز را نام برد که نشان جنگاوری و یار و همراه همیشگی مردان ایل در کارزار نبرد برای دفاع از حریم ایل و مرزهای وطن بودند و به هنگام مرگ یکی از نام آوران ایل، در کنار اسب تزیین شده ی وی، شاهدی بر دلاوری ها و قهرمانی های او در طول حیاتش بودند.

نقوش حماسی و پهلوانی

- نشانه‌های جنگاوری، شجاعت، سوارکاری و شکار

این نقش‌ها بیانگر روزگار زندگی مردانی است که در دلیری، بی‌باکی، شجاعت، جنگاوری، سوارکاری، گذشت و جوانمردی در میان ایل و طایفه کم نظیر بوده‌اند و همچون قهرمانان شاهنامه، زندگی را بر گرده اسب می‌گذراندند و در جنگ‌ها و نبردها یکه تاز میدان بوده‌اند. نقش اسب و سوار در یک طرف سنگ گور و اسب بی‌سوار کتل شده(تزیین یا سیاه پوش کردن اسب متوفی) در طرف دیگر نشانی‌ست از زندگی و مراسم سوگواری یک سوارکار جنگجو. نقش تیر و کمان و سوارکار همراه با سپر و نیزه یا تفنگ در حین شکار بز کوهی نشانی‌ست از گور یک شکارچی جنگاور، نقش سوارکار با تفنگ همراه با چند مرد تفنگچی ایستاده یا در حال شکار نشانی‌ست از گور یک میرشکار. نقش‌های کنده شده بر روی سنگ گورها تصاویری نمادین از رفتارها و ویژگی‌های اجتماعی افراد در زمان حیاتشان بودند. گذشته از اینکه نقوش حجاری شده متأثر از رفتار و موقعیت اجتماعی افراد متوفی بوده‌اند، به گونه‌ای نیز از ادبیات محلی تأثیر پذیرفته اند و تصاویری از مویه‌ها را تداعی می‌کنند که به ذکر چند نمونه از آنها می‌پردازیم:

  اسپت رشه‌دار خوت چو قره‌قُش             داخ ارا سالار توپچی لشکر کُش

(اسبت سیاه و خودت همچون باز شکاری، دریغ و درد برای سالار توپچی لشگرکش)

یه اسپ کیه ها وه زینه‌وه             قطار پر شنگ وشک خوینه‌وه

(این اسب کیست که آماده به زین است و خون بر روی قطار فشنگ‌هایش خشک بسته است) 

 - نقوش سوگ و سوگواری:

در برخی از سنگ گورها تصاویری دیده می‌شوند که صحنه‌هایی از مراسم سنتی سوگواری(چَمَر، پِرسه) را نشان می‌دهند. سنگتراش این صحنه‌ها را با الهام از واقعیت‌های زندگی حجاری کرده است. صحنه زنانی که در حال خراشیدن روی خود هستند، دسته‌ای از زنان که با در دست گرفتن نواری از سیاه چادر به «دس چمر» یا نوعی رقص مرگ مشغولند، همه بر اساس همین واقعیت‌های جاری زندگی نقش شده‌اند. نقوش صحنه رقص دسته جمعی مردان یا زنان(هَلپَرکه) که معمولاً در قسمت انتهایی برخی از سنگ‌گورها کنده شده‌اند، نمادی هستند از جوان بودن و مرگ نا به‌هنگام متوفی که بر روی سنگ گورهای افراد صاحب نام حجاری شده‌اند. نقش‌های یاد شده، پیش از آنکه صحنه‌های سوگواری را نشان دهند نمادهایی هستند که غم و اندوه بازماندگان را به نمایش می گذارند.

نقوش نمادین و اسطوره‌ای

بیان نمادین، ترجمان کوشش انسان است برای پیدا کردن و مادیت بخشیدن به سرنوشتی که از ورای تاریکی هایی که احاطه اش کرده است، می گریزد. نماد جلوه ای است عینی، که واقعیت مجردی را، مجسم می کند. به عبارت دیگر نماد، نشان یا علامتی است که برای تجسم واقعیتی غیر مادی بکار می رود و در معنای کلی، نشانی است قراردادی که جانشین چیز دیگری می شود.

مراسم و آیین‌های مربوط به مردگان و چگونگی برخورد با شخص مرده از رسومی هستند که همیشه باعث ایجاد باورهای نمادین و اسطوره ای شده‌اند. روایت اسطوره ای سرگذشتی قدسی و مینوی است و از افراد یا چیزهای مورد تکریم و احترام در جامعه یی ویژه و از خاستگاه آن افراد یا چیزها سخن می گویند. شناخت اسطوره به معنی شناخت اصل چیزها و دانستن چگونگی پیدایی آنهاست که گاهی از طریق برپایی مراسم بیان می شود.

بیان نمادین و اسطوره ای در نقوش سنگ مزارهای تاریخی گوران، دارای جایگاهی ویژه هستند که بی گمان راوی تاریخ و فرهنگ کهن این مردمان است. نقوشی چون شیر و خورشید، شکار گوزن به دست شیر، چلیپاها، نقوش گیاهان، که نمادی از باروری، زایش و زیبایی بودند و اشکال تجریدی دیگر را می توان در این دسته بندی قرار داد.

نقوش سنگ مزارهای گوران و سنت های تصویری تمدن های باستانی منطقه

در روند بازنمایی نقوش سنگ مزارهای تاریخی منطقه گوران شاهد تکرار سنت های تصویری تمدن های باستانی موجود در این منطقه هستیم. چنانچه در فصل سوم به تفصیل توضیح داده شد، سرزمین زاگرس میانی و غرب فلات ایران از هزاره سوم پیش از میلاد تا آغاز دوران تاریخی شاهد حضور اقوام گوتی، لولوبی، کاسی، مانّا و سپس ماد بوده است که هریک به نوبه خود منشاء تحولات فرهنگی و تاریخی بوده اند که گاهی بر تمدن های اطراف خود تأثیر گذاشته و زمانی متأثر از آنها بوده اند. آنچه کمابیش و در طول قرن ها در میان این اقوام ثابت مانده است دسته ای از سنت های تصویری در بازنمایی دنیای پیرامون بوده است که پس از گذشت هزارن سال شاهد حضور آنها در نقوش سنگ مزارهای تاریخی گوران هستیم. بیان نمادین، انتزاع نگاری، ساده سازی تصاویر و توجه به عناصر کلیدی موضوع، بازنمایی قراردادی پیکر انسان(چنان که سر و پاها همیشه از نمای نیمرخ و بدن از نمای روبرو نشان داده می شود) و تا حدودی طبیعت پردازی در تصویر حیوانات را می توان سنت های شاخص تصویری در این سرزمین به شمار آورد. همچنین ادامه حضور نقشمایه هایی چون چلیپا، خورشید، نقوش هندسی، حیواناتی چون بزکوهی، اسب، شیر و نقوش گیاهی، شاهدی دیگر از امتداد سنت های تصویری هزاران ساله در سنگ مزارهای تاریخی منطقه گوران کرمانشاه است.

بازخوانی سنگ‌مزارهای تاریخی گوران

 «کیل»، نمادی از دلاوری، شجاعت و بزرگی متوفی بود که بازماندگان به یاد و خاطره اش برپا می داشتند. میان خصایل نیکوی انسان خفته در گور و کیل سنگی تراشخورده یا سنگ مزارهای منقوش به نقوش حماسی و اسطوره ای، رابطه ای وجود داشت که این رابطه را بازماندگان با برپا داشتن این سمبل یادآور می شدند. خاطره حضور چنین انسانی با برپایی سمبلی برای نسل های بعد گوشزد می شد تا بازماندگان در هنگام لزوم با تکرار این خصایص، جامعه را از خمود و سستی و یکدستی مصون نگه دارند. نمادها در فرهنگ بشری به عنوان زبانی قراردادی و رسانه ای کهن برای ارتباط و انتقال مفاهیم به گار می رفتند، که معانی مورد نظر را با زبانی مشترک بیان می کردند. آنچنانکه در فرهنگ های کهن و اساطیری، برای هر یک از خصایص غیر مادی نمادی را بر می گزیدند؛ کیل ها نیز به عنوان نماد برترین خصایل انسانی (ازدیدگاه انسان کُرد) و تنها برای کسانی که ویژگی های خاص و تعریف شده ای داشتند بکار گرفته می شد. کُردها نیز چون سایر ملل دیرسال در ادامه همان سنت کهن برای مردان و زنانی که بزرگمنشی و سلحشوری وجه غالب شخصیت شان بود، از نمادهایی چون شیر، کل و سوار شکست ناپذیر استفاده می کردند. درجامعه ای که سلحشوری و جوانمردی، نیکوترین صفات مردمانش محسوب می شد، نمادی لازم بود تا آنکس که در زندگی خویش توانسته خود را به این معیارهای پسندیده جامعه نزدیک کند، از دیگران باز شناخته شود. این سنگ برافراشته که مملو از نقوش حماسی، اساطیری و آرمانی بود تبلور صفات والای انسانی جوامع زاگرس نشین بود، نه زینتی بر گور مردگان، که هیبتی برای جامعه زندگان محسوب می شد. در گورستان هر طایفه و آبادی برپای بودن چنین نمادی مایه فخر و مباهات بود. در نظر داشته باشیم که جامعه عشایری یک جامعه مکانیکی به حساب می آید و به همین دلیل خصلت فرد و جامعه جدایی ناپذیر است و هریک از آحاد جامعه صاحب شخصیت و موجودیت اند بنابراین شجاعت و ننگ یک نفر شجاعت و ننگ جامعه محسوب می شد. هرکس که می توانست به این صفات دست یابد پاداش سلحشوری خود را از جامعه می گرفت. چیزی شبیه آنچه به عنوان مدال برای قهرمانان امروزین در نظر گرفته می شود. لذا نظارت اجتماعی اجازه نمی داد تا هرکس به ترجیح و دلبخواه خود و از روی تفاخر بر گور عزیز از دست رفته اش این نماد را قرار دهد. برای این امر نیز کنترل های اجتماعی وجود داشت که پذیرش اجتماعی، یکی از مهمترین این کنترل ها بود. اگر کسی می خواست به گزاف برگور کسان خود کیلی بگذارد قانون نانوشته ای در عرف وجود داشت که شایستگی شخص را تعیین می کرد. قضاوت عمومی مهم ترین عاملی بود که بر این کار نظارت داشت مبادرت به امری خلاف پذیرش جامعه سرزنش شدید را در پی داشت. لذا هیچ طایفه ای بی گدار، سر و کار خود را با چنین قضاوتی نمی انداخت. در زندگی ایلیاتی داستان زندگی هرکس از بدو تولد تا لحضه مرگ چون آینه ای مشخص و در برابر دیدگان جامعه آشکار بود. لذا کسی نمی توانست عزیز «درگذشته» خود را خارق العاده یا چیزی فراتر از آنچه زیسته است جلوه دهد، یا داستانی خلاف واقع از او روایت کند. زندگی ها شفاف و سرگذشت متوفیان در قضاوتی موشکافانه قرار داشت. اندازه و جای گور به تناسب جایگاه و موقعیت اجنماعی فرد در زمان حیاتش بستگی داشت و به همین لحاظ اکثر گورستان ها و سنگ مزارها دارای تنوع در اندازه، نقش و مکان هستند.

منابع و مآخذ

3. احمدی پیام، رضوان. (1388). سیر تحول و تطور مضمون شکار در هنر ایران. کتاب ماه هنر (مرداد 1388): 107-102)

4. اعظم زاده، محمد و پورمند، حسنعلی. (1388). درآمدی بر نحوه شکل گیری نقوش در سنگ گورهای منطقه سفیدچاه. نشریه هنرهای زیبا 39: 102-95.

8. پورکریم، هوشنگ. (1342). سنگ مزارهای ایران. هنر و مردم12: 39-31.

9. پویان، جواد و خلیلی، مژگان. (1389). نشانه شناسی نقوش سنگ قبرهای قبرستان دارالسلام شیراز. کتاب ماه هنر 144: 107-98.

10. تناولی، پرویز. (1388). سنگ قبر. چاپ اول، تهران: نشر بن گاه.

15. خسرونژاد، پدرام. (1377). سنگ های مزار از پنجره مردم شناسی هنر. کتاب ماه هنر 1: 25-22.

16. دانش یزدی، فاطمه. (1387). کتیبه های اسلامی شهر یزد. چاپ اول، تهران: نشر سبحان نور.

18. راسل هینلز، جان. (1383). شناخت اساطیر ایران. محمد حسین باجلان فرخی. چاپ اول، تهران: انتشارات اساطیر.

19. رضایی، مهدی.بی تا. آفرینش و مرگ در اساطیر. تهران: انتشارات اساطیر.

25. فرزین، علیرضا. (1384). گورنگاره های لرستان. چاپ اول، تهران: پژوهشکده مردم شناسی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری.

2829. ناصری فرد، محمد. (1388). سنگ نگاره های ایران(نمادهای اندیشه نگار). چاپ اول، مؤلف.

 

 یادداشت :

با سلام خدمت همه دوستان، محقق گرامی آقای کرمی و دکتر احمدی عزیز مدیریت محترم سایت بانزلانی
از دیدن و خواندن این مقاله بسیار خرسند و مشعوف شدم. جای بسی قدردانی و تحسین دارد. بنده به عنوان مدیر مسئول نشر کتاب سرانه آمادگی دارم در جهت بسط و چاپ و نشر این امر به صورت کتاب هر گونه خدمتی را ارائه نمایم. اگر افتخار دهید در خدمت شما هستم. از تماس با من کوتاهی نفرمایید.
تشکر
نشر کتاب سرانه
مهرداد مرادی

 

 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در دوشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۳ و ساعت 21:42 |

مردان او نظر     هاکرده کسی مشو او نظر

صد آسیا و سنگ بگیلوش اوسر    کج نبو نه دین تمنای دلبر

با تأسف و تأثر فراوان روز جمعه 12 دی ماه 1393 بانو پری یوسفی همسر گرامی استاد علی اکبر مرادی بر اثر  بیماری در بیمارستان طالقانی کرمانشاه چشم از جهان فروبست. این بانو مهربان و مردم دوست که مدت زیادی با بیماری خود مبارزه کرد سرانجام در مقابل مشیت الهی تسلیم حق گشت. 

از این بانوی مردم دوست چهار فرزند  به نام های آرش، کورش، کاوه و فرانک مرادی به یادگار هست او فرزند مرحوم حیدرخان یوسفی از بانزلانی علیا بوده و در سال 1355 با استاد مردای پیمان ازدواج بستند و در هنگان فوت 54  سال سن داشتند.

در مورد مادر و همسر حرفها و سخن ها بسیار گفته شده است. سامان خانواده به مادران بسته شده است. مطمئاً پشت هر مرد موفقی همسری باوفا و با فکر و اندیشه وجود دارد. استاد علی اکبر مرادی از افتخارات مردم گوران و فرزند این مرزوبوم است که نام و آوازه او از مرزها بیرون رفته است. او بخاطر کار و برنامه هنری و فرهنگی خود بیشتر اوقات از کاشانه  خود بدور بوده است. در این ایام این همسر گرامی که همیشه یار و یاورش بوده و هرگز در راه هدف او کوتاهی نکرده  و سختی های زندگی را بجان خود خریده  است . استاد خود بیشتر از هر کسی می داند چه کوهی در پشت سر اخود بوده است. این بانو در برخورد با مردم بسیار تواضع و مردم دوست و زبانزد خاص و عام بودند.  در وصف این بانو هزاران واژه کم است

روحش شاد یادش گرامی

از طرف خود و کاربران وبلاگ بانزلانی به استاد مرادی و دودمان مرادی و دودمان یوسفی تسلیت می گویم

عکس های از مراسم خاکسپاری ملاحظه می کنید

 

 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در شنبه سیزدهم دی ۱۳۹۳ و ساعت 23:23 |
 با سلام خدمت کاربران گرامی وبلاگ بانزلانی

یکی از همکارانم که از وبلاگ من زیاد بازدید می کند از من پرسید وجه تسمه بانزلانی یعنی چه ؟ منظور ایشان چرا این اسم انتخاب شده

جواب سوال این دوست بسیار سخت است . جواب این سوال را از شما هم نیز می پرسم

اما اگر بخواهم از لحاظ لغوی بررسی کنم : بان یعنی دشت زل یعنی تنومند و نیرومند پس اگر نتیجه گیری کنم یعنی دشتی که آدم های نیرومند و تنومند زندگی می کنند نتیجه آخر بانزلانی یعنی دشتی کی دارای افراد قوی و شجاع زندگی می کنند

تا ببینم نظر شما چه هسن؟

نظر اقای عظیم احمدی :
سوال بسيار جالبي طرح شده
من از يكي از بزرگان شنيدم ايشان الان به رحمت خدارفتند . ايشان گفتند جايگاه اصلي روستاي بانزلاني جاي كه الان روستا هست نبوده بلكه دقيقا"روبه روي بانزلاني كنوني در زمين فعلي عبدل حسين يوسفي بوده وباتوجه به موقعيت آن زمينها كه بسيار هم تخت ميباشد درفصولي از سال به خصوص پاييز باد زيادي وزيده وباتوجه به واژه كردي باد شمال و باد زلان آن منطقه بيشتر باد زلان وزيده وبه بانزلان يعني جاي كه باد زلان زياد در آنجا درجريان است .خدارحمت كنه ازفرمايشات مرحوم ياركرم ناصري . البته ايشان گفتند من درجاي شنيدم كه شخصي سربزرگ (ياهمان سرزل ) روزي از اين منطقه عبور كرده ودرهمان جا نيز سكونت كرده واين واژه ممكنه ازاين هم نشات گرفته باشد ولي خودش زياد به اين مطمئن نبود .

نظر آقای امید:

من از بدر بزرگم برسیدم این طور ب من گفت که ی قسمتی از تبه روبه رو روستا بر نی زار بوده ب خاطر همین اسمشو بانزلان گزاشتن .

 

 

به مناسبت شب یلدای امسال یک شب را در غار شاه فتح اله ( مر شاه فتح اله کرنجیر در ارتفاع 2200 متری) گذراندیم جای شما خالی. بسیار خوش گذشت . هدف ما از این شب ماندن در کوه یادآوری زندگی سخت پیشینیان بود خواستیم بدانیم آیا می توان فقط  و فقط یک روز مثل آنها زندگی کرد .

 ولی دوستان باور کنید برای ما ها که به این زندگی راحت عادت کرده ایم دیگر غیر ممکن است بتوانیم به آن زندگی برگردیم

اما به نظر من خوب است هر از گاهی آن زندگی را تجربه کرد. برای روحیه ما هم که شده بسیار خوب است

چند عکسی از این شب به یاد ماندنی برای شما عزیزان می گذارم

همیشه شاد باشید. تماس بگیرید نظر بدهید پیشنهاد ارائه کنید. منتظر محبت شما ها هستیم. این وبلاگ مال من نیست به شما تعلق دارد.

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده توسط حمید احمدی در چهارشنبه سوم دی ۱۳۹۳ و ساعت 11:22 |

با سلام و عرض ادب  و احترام

مدتیست بخاطر جابجایی در سایت مکاتبه تمام عکس های وبلاگ با مشکل مواحهه شده است ضمن پوزش از شما عزیزان در اسرع وقت این مشکل برطرف خواهد شد


تقاضای همکاری

بارها گفته شده است این وبلاگ به هدف خود نخواهد رسید مگر با همکاری شماها. من واقعا تعجب می کنم. با این همه تعداد کسانی که در منطقه خصوصا دو روستای بانزلانی که ماشا اله و صد ماشا الله همه دارای مدرک تحصیلی  عالی و دانشگاه رفته ....چرا خاموش هستند چرا مطلبی ندارند چرا قلم نمی زنند . می دانم همه گرفتار هستند و شاید من از همه گرفتار تر : بگذارید صادقانه عرض کنم الان که این مطلب را می نویسم در خوابگاه دانشجویی هستم چند روز دیگه باید به کرمانشاه بیایم  یک هفته بعد به تهران بروم مجددا به شهر اهواز بیایم و همینطور دور دور .......

پس من از همه گرفتار تر  می دانم این روزها همه به نوعی دقدقه شغل و بیکاری دارید . مشکلات زیاده شده اما تمام این مسائل باعث نمی شود از فکر و اندیشه و قلم  باز بمانید

من این وبلاگ را با قدرت راه اندازی کرده ام که همه در آن سهم داشته باشند  خوشبختانه در این 5 سال ا جای خود را باز کرده است و آمار بازید در یک روز از مرز 290 نفر گذشته است و تا کنون 35 هزار بار از آن بازید شده است در تمام موتورهای جستجو از جمله یاهو گوگل و سایر کاوشگرها نمایه شده است.

سخن را کوتاه می کنم و از شما فرهیخته گان تمنا دارم مطالب تاریخی خاطرات مقالات و هر آنچه که فکر می کنید برای کاربران بانزلانی مفید است ارسال کنید

هر گونه نقد و انتقادی دارید می پذیرم . تا کنون هیچ گونه بی حرمتی را از کسی ندیدم  و همه شماها به من لطف دارید  به حق مردمان فرهیخته و با ادب و با فرهنگ داریم و در تابستان آینده در مسابقه وبلاگ نویسان روستایی ایران شرکت می کنم .

خواست بدانید هر گونه افتخاری کسب کنم مال من نیست مال شماهاست

منتظر همکاری شما همچون سال های 88 و 89 هستم

اولین چراغ را روشن می کنم شعری از ادریس مرادی از بانزلانی پایین تقدیم شما می کنم

دوست دار شما حمید احمدی: مدیر وبلاگ بانزلانی  


مرغ وصل تو له دسم چین              بال گردن نه لام پیم معلوم بین
پیم معلوم بین فراغت وی طور        آما له بختم خم و جفا و جور
ساقی جامی در له باده گلرنگ       با خم رَم کرو ساتی نوم دلتنگ
با دَمی دوران بیاوو و کام                     رَم کرو له سر عقل و هوش و فام
ساقی بادگت با عقل رِمن بو          زیاد کر عشق دُشمن شکن بو
عقل بکروم رَم جامه بخم دویر        عقل بی و حجاب جمال پر نویر
عقل بکرو رَم پاره کَم جامه       شقه له بال دَم و شادکامه
دله ی کوس کفته ام دایم نالانن          چَم وه وینه هور پر له وارانن
آقا سا دخیل بالات بنمانه        بلکم خَم له بان دلان نمانه
ادریس کمترین کَلب جارو کیش       امیدوار وه توم نَوم وه دل ریش


+ نوشته شده توسط حمید احمدی در جمعه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۲ و ساعت 21:33 |