خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی
خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی

ترجمه شعر Lies

Lies

It’s a kindness, sometimes,
how you’d like to say one thing
but choose another, that “luscious roast,”
for instance, you could wear home as a shoe,
the “lovely dress” that reminds you
of a tent flap in a storm.

Yes, you say, it’s a dazzling page-turner,
thinking where did the language go to die?

Such are the diplomatic swerves
one takes for friends and family, not to mention
one’s beloved, and how lovely to offer them
a dollop of cream instead of the gall.

Of course, some lies are better left unsaid,
their footings crumbling to powder
even before the house is built

but some are so artfully conceived
you almost wish you were the object
of their attentions,
many thanks
for your intricate efforts!

The world is your oyster your fortune says
with a sleight and a wink
and even you seem willing to be huckstered in,
looking for the sweetness in the salt,
and maybe the hidden pearl.

And isn’t it too easy to admire the truth
stretching always like a clear expanse
without obstruction or change?

Nothing in its field to cast a shadow
or bend the light in a hundred ways.

Nothing of the lie circling toward you now
with a straight face and the faintest smile
as if to say here is the world, truth be told,
and here it is again, all tangle and curve.

Gregory Djanikian

 

احادیث کذب

بر کس نه روشن است که از چه دل

 بر گفتن حدیثی داری و حدیثی دگر گزینی،

 آن کباب لذیذ  به مثال،

 توانی پوشیدن منزل چون کفش،

پوششی دل انگیز که تو را یاد ضربه های خیمه در باد آرد.

آری در این اندیشه که کجا رود زفان که بمیرد،

گویید ورق زنی جالب باشد،

چنین طفره های سیاسی اند که آدمی دوستان

 و خانواده را پیشکش کند،

تا حاجت به اشارت معشوق نباشد،

 و چه نوشین که ایشان را نوش داد نه زهر. 

البت سخنان ناصوابی چند گفتن نشاید،

 پایه هاشان حتی پیش از آن که خانه را سازند

تباه گردند ولیکن چندی را چنان ماهرانه سازند

 که شاید تو نیز دل بر آن داری قهرمان قصه شان باشی،

 سپاس فراوان از کوشش های بی دریغتان!

طالعتان به چشمکی و شیطنتی همی گوید شما

 را دنیا صدف است

 و حتی دل بر آن داری دوره گردی باشی

 در طلب حلاوت از نمک و شاید مروارید پنهان.

آیا بسی سهل تر نه آن است که حقیقت که

 چون پهنه ای آشکار  بی منع و تغیّر همی گسترد،

 آفرین کرد؟

اندر کشتزارش نه هیچ است که سایه ای فکند یا به صد ره نور شکند.

هیچ از کذب نیاید جانب تو اینک رو در رو

 و تبسمی کم رنگ گویی گوید این جا عالم است،

 راست باید گفتن، باز این جا جهان است،

جمله در هم و پیچیده.

سروده ی: گریگوری دجانیکیان

ترجمه ی: غلام مرادی

نظرات 1 + ارسال نظر
سحر خانم 1394,10,24 ساعت 05:20 ب.ظ http://fars.fr.cr/

سلامی به شیرینی دلتون خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم
خیلی دوست دارم پیش منم بیاین
56156

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد