خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی
خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی

داستان کوتاه خارجی

خانم بریل (1920)

نویسنده: کاترین منسفیلد

مترجم:  غلام مرادی

 

گذشته از این که روز بسیار با صفایی بود- پرتوهای طلایی و باشکوه نور پر افشانده بر لوح آبی آسمان چو قطره های شراب سفید نشسته بر سینه بوستان ملی. خانم بریل بیشتر از این خرسند بود که در مورد خزش تصمیم خود را گرفته بود. هوا آرام و عاری از هر نسیم و وزش بادی بود امّا دهانت را که باز می کردی، اندکی سردی چو سرمای لیوانی آب سرد پیش از نوشیدن را حس می کردی. و گهگاهی برگی سرگردان- از جایی، از آسمان سر می رسید. خانم بریل دست می کشید روی خزش. عزیزم! چه خوب که باز می توانم حست کنم. همان روز بعد از ظهر بود که آن را از جعبه‌اش درآورده بود، پودر ضد بید را از رویش تکانده بود، خوب برسش زده بود و روح زندگی را به آن چشمان کوچک تار برگردانده بود. چشمان کوچک و غمگینش می گفت: «چه بر سرم آمده است؟» وای چه می شد اگر باز بر تارک آن صورت چو پر قوی سرخ، پلک می زدند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد