خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی
خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی

ترجمه شعر Nineteen eighty three

هزار و نهصد و هشتاد و سه

بسی کودن تر از دوستان من رفقای پدر و مادرمند.

یکی گم کرده پلاک خودروش، با نام جو،

قدم زنان روزی پلاکی دگر یافت به راه.

زوزه از سر خوشی برآورد که پلاک

دارد دو حرف مشترک با پلاکش،

به دست گرفتش و به خانه رفت دوان دوان،

با نوار چسبی سیه فام کرد عدد هفت را هشت

و الا آخر،

نخورَد گول آن، کسی به قطع یقین.

نگذشت هفته ای بیش که پلیس کنارش زد،

جریمه اش کرد و گفتش که تواند بازداردش.

بود به سن چهل و موهایش جو گندمی،

که معناش به زعمم گذرش از نیمه ی عمر بود،

بودم به سال سیزده و بر آن ایده ام که دنیا هست

پر از پلیس.

شاعر: گراهام فوست

مترجم: غلام مرادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد